سلامت نیوز:باد كه میزند شنهای كف هیرمند بلند میشود، در هم پیچ میخورد، خودش را به اولین ستون میكوبد، از فاصله بین دو ردیف راهش را باز میكند تا از ستون دوم و سوم هم بگذرد، بعد خودش را از پل بالا میكشد تا برسد به صورت سالار كه با موتور از آنجا رد میشود، حسین فامیلیاش سالار است اما وقت معرفی كه میرسد و اینكه نامش چیست، خندهای میزند و میگوید سالار! زندگی او هم مثل بقیه روستاییان ساكن حاشیه رودخانه از نرسیدن آب لطمه دیده و زمینهایش خشك شده.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،سالار معتقد است ادامه این وضع غیرممكن است و باید آبی به زمینهای تشنه و تركخورده در زابل، زهك، خمك، كهك، دشتك، تاسوكی و... برسد، او میگوید مردم چیزی برای خوردن ندارند، پیشتر كه آب داشتند، زمینشان محصول میداد اما حالا تنها چیزی كه درو میكنند گرد و غباری است كه با وزش باد بر سر و صورتشان مینشیند.
كمی آن سوتر از سالار، جایی كه چند خانه كنار هم در حوالی هیرمند قرار گرفتهاند، قایقی زیر درخت، كنار دیوار پهلو گرفته، اندكی زردی بر جلوی قایق باقی مانده و در ادامه به آبی روشن میرسد، رنگ آب هیرمندی كه دیگر مدتی است محو شده، میان زرد و آبی، قایق رنگ خاك دارد، انگار رنگ خاكی در حال پیشرفت روی پسزمینه آبی است.
در این باره كه از كی زابل خشك و آب در آن كم شد هركس براساس سن خود سابقهای در ذهن دارد، «كنیز ژولیده» كه برای معاینه چشم به مركز بهداشت روستای «خمك» آمده میگوید بیآبی قصه امروز و دیروز نیست، 30 سال است آب نداریم، در مقابل «بُرسی» كه میانسال است به نظرش میآید تا همین 10 سال پیش آب داشتند و بیآبی مربوطه به همین یك دهه اخیر است.
شوهر كنیز چند سال پیش ایست قلبی كرده و فوت شده، او هم كشاورز بوده، از این رو با خشكیدن رود، مردهریگی كه برای كنیز مانده هیچ نمیارزد و پولی از آن درنمیآید. كنیز میگوید آب خوردن را هم ندارم، از چاه نیمه قبلا آب كه میآوردند، خوب بود اما حالا آب چاه نیمهها هم بو میدهد و همین باعث شده آب از زهك و زابل بیاورند و گالنی بفروشند اما آنها كه خرج و دخلشان مثل من به هم نمیخورد از همین آب چاه نیمهها استفاده میكنند.
مشكل كنیز تنها آب نیست، انواع و اقسام مشكلات جسمی را هم دارد. نمونهاش سنگ كلیه كه گاه امانش را میبرد، این را كه میگوید نگاهش روی دستش و داروها سر میخورد، در كیسه پلاستیكی انواع قرص قلب و اسپری آسم و... روی هم تلنبار شده. دستم كه به نشانه همدردی لحظهای پشتش را لمس میكند، از زیر چادر به بافتههای ریز موهایش میرسد كه لای انگشتها گیر میافتند، میگویم موهایت هم كه بلند است، كنیز با شرم خندهای میكند و همان وقت كسی داد میزند، كنیز ژولیده نوبت توست و او برمیخیزد. بُرسی نگاهی به من و كنیز میكند و میگوید پیر زالی است دیگر! بُرسی از روستای مجاور آمده، میگوید روستای ما نوری تا اینجا 5 كیلومتر بیشتر راه ندارد، او كه خبردار شده در طرح «نذر آب» هلالاحمر معاینه چشمپزشكی رایگان هم دارند آمده تا ببیند چه شده چشمهایش دیگر فاصله نزدیك را خوب نمیبیند.
دكتر برایش عینك نوشته. «بُرسی نغزری» 25 سال است به خانه بخت رفته و از همان زمان تا الان به گفته خودش كرانشی (اجارهنشین) است. میگوید چهار بچه دارم و به گمانم 48 سالهام، برسی چهار، پنج كلاس سواد دارد اما بچهها را به مدرسه فرستاده مگر اینكه كارمند شوند و حقوق داشته باشند. دخترش كلاس نهم است و مثل خیلیها با مشكل كلاس آنلاین و گوشی موبایلی كه هر دم خراب میشود ناچار است درس بخواند. شوهرش هم با خشكسالی به كارگری روی آورده، اما مگر هر روز كسی كارگر لازم دارد، اینطور است كه یك روز خرج خانه میرسد و روز دیگر دستشان خالی است.
تنها نقطه اتكا برای بُرسی یارانههایی است كه با آن مخارج این خانه كاهگلی كوچك با خانواده عیالوارش را تامین كند، به هزینههای خانه مشكل داروهای برسی هم اضافه شده، قند دارد، چربی خون دارد، میگرن دارد، قلبش مشكل دارد، معدهاش مشكل دارد. همین چند وقت پیش هم توانسته 450 هزار تومان جور كند مگر موبایل دخترش كه برای مهر آماده شود كه باز نشده.
حمزه 80 ساله دیگر مراجعهكننده طرح هلالاحمر از ساعت 7 صبح در صف چشمپزشكی برای معاینه آب مروارید چشمش حاضر شده. او بیآبی و خشكسالی را موضوعی 20 ساله میداند. حمزه هم كشاورز بوده و 10 هكتار زمین داشته كه الان آب ندارد، مدتی دولتیها برایش آبیاری قطرهای راه انداختند كه با این خشكسالی گسترده همان قطره آب هم به زمینهایش نرسید و حالا زمین كاملا خشك شده است.
به نظر او مشكل بیآبی به ندادن حقابه از هیرمند برمیگردد و همین باعث شده او نه بتواند محصولی بكارد و نه توان مالی داشته باشد آب برای خانواده بخرد. حمزه یك زن دارد و 13 فرزند، در حال حاضر 12 نفر در یك خانه با هم زندگی میكنند و مخارج زندگیشان از یارانه تامین میشود، حمزه منتظر است باران بیاید مگر سیل هم با آن از راه برسد و هامون پرآب شود و برای اندكزمانی آب داشته باشند.
برای رفع مشكل كمآبی در سیستانوبلوچستان نسخهای كه پیچیده شده بهرهگیری از آب ژرف است، همان راهكاری كه در استانهای مركزی هم به كار رفته، با این حال حیدر گنبدی 45 ساله دیپلمه از اهالی روستای «خمك» معتقد است اگر سیستانیها آب ژرف را هم از دست بدهند دیگر چیزی نخواهند داشت. او خواستار آن است آب از افغانستان به سیستان برسد چون اگر سفرههای آب زیرزمینیشان خالی شود و آب ژرف را هم نداشته باشند به صفر خواهند رسید.
حیدر اطلاعاتش درباره آب زیرزمینی و تبعات آب ژرف را از شبكههای اجتماعی دریافت كرده و برداشت از این منابع را تنها برای آب آشامیدنی مجاز میداند. جلالی معلم نهضت سوادآموزی در زهك هم با حیدر همعقیده است، او هم میگوید بهتر است آب از افغانستان بیاید به جای اینكه از دل زمین كشیده شود، این معلم هم نگران كمشدن آب سفرههای زیرزمینی است علاوه بر اینكه تجربه به او نشان داده آبی كه برای كشاورزی استفاده میشود بهتر است از رودخانه باشد تا چاه، چون محصولات، بهتر بار میآیند.
مرد بلوچ روستای كهك كه نمیخواهد از او نامی برده شود خلاف این دو نفر معتقد است بهتر است آب از زمین كشیده شود چون افغانستان باز ممكن است آب را قطع كند، او چشمش به آسمان است و اینكه خداوند رحمتی عطا كرده و باران به مردم این منطقه برساند. او در عین حال میگوید ما حقابهای داریم كه حق چندین ساله ملت ایران است و دولت آنچه تصمیم بگیرد خوب است.
زمانی كه از حق چندینساله صحبت میكنیم منظور حقی نیست كه عمر آن به 10 سال حمزه، 20 سال برسی یا 30 سال كنیز برسد از نیمههای قرن نوزدهم، همان وقت كه خطی بین ایران و افغانستان كشیده شد مساله حق بر آب هم پیش آمد و دو كشور در این 164 سال بارها در این زمینه مذاكره كردهاند، از همان زمان تاكنون مردم بارها با مشكل كمآبی مواجه شدند و در مواردی مهاجرتهای گسترده شكل گرفت، نمونهاش در سال 1334 كه جمع بزرگی از زابل به سمت افغانستان و گروهی گرگان و شهرهای اطراف آن كوچ كردند و اقلیت زابلی را در آنجا شكل دادند كه همچنان هم ساكن این منطقهاند.
در آن سال عدهای از سرداران و سران ایلات سیستان و عمده مالكان در تلگرافخانه تحصن كرده و خطاب به نخستوزیر وقت نوشتند «اگر در مركز، عملی مقدور نیست، برای احقاق حق خود و كشیدن سدهای افغانستان ما اهالی سیستان شخصا اقدام نماییم.» آنها همچنین عنوان كردند «مهاجرت اهالی شدت یافته كه هر تعداد كامیون به زابل میرسد و مهاجرین را حركت میدهد. بیستوچهار كامیون دیگر پیشفروش شده كه به زابل بیاید و مهاجرین را از سیستان منتقل نماید.
استدعای توجه عاجل را دارد و اینها كسانی هستند كه به داخل مهاجرت مینمایند اما عدهای كه به كشور افغانستان فرار میكنند، خیلی بیشتر از اینهاست و اگر قریبا فكری نشود، سیستان خالی از سكنه خواهد شد. آب رودخانه هیرمند ساعت به ساعت رو به كاهش میرود. مقدار آبی كه قبلا طرف ایران میآید، مختصر زهآب گندیده سبز رنگ بیش نیست كه برای مصرف یك بخش هم كافی نیست.»
سروش طالبی كارشناس مسائل آب معتقد است ما باید كمآبی را به عنوان واقعیت استان سیستانوبلوچستان بپذیریم و بیهوده مردم را در این باره معطل نكنیم. پذیرش این واقعیت به ما كمك میكند به فكر معیشتهای جایگزین افتاده یا ناچار شویم مهاجرت مردم از این منطقه را شاهد باشیم. به گفته این كارشناس برداشت آبهای ژرف درنهایت كمكی به این منطقه نخواهد كرد زیرا از این منابع با هزینه زیاد میزان اندكی آب برداشت میشود. به گفته این كارشناس در این استان برای شرب 40 تا 50 میلیون متر مكعب آب نیاز است در حالی كه طرحهای جدید كشاورزی كه نیاز به 400 میلیون متر مكعب آب یعنی 10 برابر آب شرب نیاز دارد در همین استان راهاندازی میشود.
چنین فعالیتهایی نشان میدهد سیاستها در این استان هماهنگ نیست، از یك طرف میگوییم مردم آب شرب ندارند و از طرف دیگر كشاورزی را توسعه میدهیم. این درحالی است كه اگر اولویت را روی آب شرب بگذاریم قادریم این آب را برای مردم تامین كنیم و در كنار آن با افغانستان بر سر حقابهمان مذاكره داشته باشیم. طالبی معتقد است شرایط در سیستان و هامون به گذشته بازنمیگردد و تنها باید بحران را در این منطقه مدیریت كرد.
هنگامی كه سروش طالبی این گفتهها را بیان میكند در سیستان بادهای 120 روزه همچنان در حال وزیدن هستند، بادهایی كه خاك را حتی از تپههای مالچپاشیشده لب مرز بلند كرده و باعث میشوند هر حركت با دشواری در روستاهای منطقه همراه شود، مریم را در كوچهای در روستا میبینیم، او متولد 1366 است با دو دختر دو قلو 10 ساله كه میخواهند معلم شوند، اما اینكه معلم چه باشند برایشان مهم نیست، مریم تنها میخواهد دختران كارمند شوند مگر سرنوشتشان بهتر از او باشد.
او میخواهد مسوولان حواسشان به سیستان باشد، به روستای آنها كه نخلهایش زیر فشار اینهمه خست آسمان و زمین فروافتادهاند. این درحالی است كه كسانی مانند سروش طالبی معتقدند باید آب پاكی را روی دست مردم ریخت و واقعیت را به آنها نمایاند و گفت سیستان، دیگر به گذشته بازنمیگردد.
نظر شما