تصاویری از زلزله روز 23 آبان ماه در فضای مجازی و رسانه‌ها منتشر شد. صحبت‌های مسوولان یكی پس از دیگری خبرگزاری‌های سراسر كشور را در خصوص همین زلزله جنوب كشور پر كرده بود. اعلام می‌كردند زلزله هرمزگان مصدوم نداشته، كشته نداشته. تا اینكه ساعت از 5 بعدازظهر گذشته بود كه ناگهان خبر كشته شدن یك نفر بر اثر افتادن تیر چراغ برق در زلزله بندرعباس منتشر شد. همچنین عكس‌های لحظه حادثه.

دلیل مرگ: زلزله نه؛ عامل مرگ: تیر چراغ برق

سلامت نیوز: تصاویری از زلزله روز 23 آبان ماه در فضای مجازی و رسانه‌ها منتشر شد. صحبت‌های مسوولان یكی پس از دیگری خبرگزاری‌های سراسر كشور را در خصوص همین زلزله جنوب كشور پر كرده بود. اعلام می‌كردند زلزله هرمزگان مصدوم نداشته، كشته نداشته. تا اینكه ساعت از 5 بعدازظهر گذشته بود كه ناگهان خبر كشته شدن یك نفر بر اثر افتادن تیر چراغ برق در زلزله بندرعباس منتشر شد. همچنین عكس‌های لحظه حادثه.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،عكس‌ها نشان دادند كه همه دورش حلقه زده بودند. تنها ماشین آمبولانس در میان جمعیت خودنمایی می‌كرد. یك مرد در وسط كوچه افتاده بود. كنارش هم تیر چراغ برق. هر دو از پا در آمده بودند. سیم‌های سیاه و پاره، میان مرد و تیر چراغ برق پخش زمین بودند. مرد شلواری به رنگ سرمه‌ای به تن داشت و بلوزی به رنگ كرم. بدنش غرق در خون. دیگر خبری از زلزله و ریشترهای تكان‌دهنده‌اش نبود و تنها اثری كه از خود به جای گذاشته بود جسم بی‌جان بصیر بود.


زلزله دو روز پیش در جنوب كشور، بندرعباس را لرزاند. همچنین تن همسر و فرزند 4 ساله بصیر را.  خانواده بصیر از زلزله بندرعباس جان سالم به در بردند، اما بصیر نه. هیچ كدام از خانواده سه نفره قلچی، نمی‌دانستند كه در هنگام فرار از زلزله، بصیر اسیر تیر چراغ در محله اوزی‌های شمالی در بندرعباس می‌شود. بصیر 27 ساله عصر روز 23 آبان ماه تازه از سر كار برگشته بود كه با اتفاق ناگهانی زلزله دست زن و دختر چهار ساله‌اش را می‌گیرد كه از زلزله فرار كند، اما در خیایان، اسیر حادثه‌ای دردناك می‌شود.

ناگهان تیر چراغ برق كوچه راین، سقوط می‌كند. سقوطی كه دامن بصیر را می‌گیرد و روی بدن بصیر می‌افتد و او جانش را در جلوی چشمان همسر و دختر خردسالش از دست می‌دهد. زلزله هرمزگان اهالی بندرعباس را به بیرون از خانه كشاند. ناصر نارویی برادر زن بصیر با ترسی كه در صدایش جا خوش كرده است جزییات حادثه را برای «اعتماد» شرح می‌دهد.


كوچ به ایران
35 سال دارد و بصیر دامادشان بوده است. سال 84 به خاطر درآمد بیشتر راهی بندرعباس می‌شوند، اما بصیر دو سال پیش راهی ایران شد، آن هم از افغانستان. ناصر نگران و بی‌قرار است و صحبت‌هایش را سریع ادا می‌كند: «بصیر چند سال پیش پدرش را از دست می‌ده. مادرش در افغانستان زندگی می‌كنه. بصیر دو تا خواهر داره، دو تا هم برادر. برادرشم اومده بندرعباس. همه ما به یه امیدی اومدیم. خب افغانستان كار نبود و اینجا بیشتر می‌تونستیم پول داشته باشم. بصیر هم اونجا زن گرفت، كی؛ پنج سال پیش. دخترش دو سالش بود كه دست زن و بچه‌اش رو می‌گیره تا بیاد بندرعباس برای كار. پیش ما.»


فرار از زلزله
 ناصر ادامه حادثه را توضیح می‌دهد با همان كلمات دیر فهم و لهجه‌ای منحصر به افغان‌ها: «دو ساله اینجا زندگی می‌كنن، ‌ها. كارگر ساختمون بود. دیروز تو راه برگشت به خونه‌شون بوده كه زلزله میاد. سریع پله‌های خونه‌شون رو می‌ره بالا كه دست و زن و بچه‌اش را بگیره فرار كنن كه خیابون تیر چراغ برق و كل سیم‌هایی كه بهش بود افتاد روی تن بصیر. برادرش اومد. من اومدم. برادرش از بصیر كوچیك‌تره تازه نامزد كرده. برادرش و زن و بچه‌اش برمی‌گردن افغانستان، اما برادر بصیر مجبوره برگرده. كارش اینجاس. زندگیش اینجاس.»


انتقال به افغانستان
برادر زن بصیر با ناراحتی ادامه می‌دهد: «تا رسیدم فهمیدم مرده. با آمبولانس رسوندنش بیمارستان صاحب زمان. ربع ساعت (منظور ناصر نارویی، یك ربع بعد است) ما رسیدیم بالا سرش. دكتر گفت فوت شده. حالا می‌خوایم برش گردونیم افغانستان. مادرش فهمیده بی‌تابی می‌كنه. گریه می‌كنه. منتظر برگه انتقالی از دادگاه و پاسگاهیم. زنش تصمیم داره بره افغانستان پیش خانواده‌اش، اما برادر كوچیك بصیر برمی‌گرده. گفتم كه كارش اینجاس. زنش خیلی گریه می‌كنه. خیلی.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha