چندی پیش افرادی مسلح کپرهای گردشگری چابهار را آتش زدند و رؤیای حضور گردشگر را برای بومی‌هایش به خاکستر تبدیل کردند. آنها هیچ ابایی از کاری که می‌کردند، نداشتند. اول نگهبان را ترساندند و از او خواستند از کپرها دور شود و بعد کپرها را به شعله‌های آتش سپردند. این نخستین بار نبود که کسانی در چابهار مخالفت خود را با حضور گردشگر در منطقه اعلام می‌کردند. در تعطیلات نوروز هم تک نخل «دَرَک» را سر بریدند.

سوزاندن کپرهای گردشگری چابهار در روز روشن

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،تک نخل درک قصه ویژه‌ای داشت. تک نخلی که پا در کویر داشت و چشم به ساحل دریای عمان دوخته بود. در ذهن بسیاری از گردشگران ایران، کویر هرگز راهی به ساحل دریا نداشت و دریا هیچ حرفی با کویر. اینجا اما سرزمین سیستان و بلوچستان است، کم شگفتی ندارد. استقبال ایرانی‌ها از درک باعث شد تا رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سال 96 را سال گردشگری و سفر به سیستان و بلوچستان اعلام کرد. سیستان و بلوچستان برای قطب گردشگری شدن در ایران همه چیز داشت و هیچ چیز نداشت.

همان‌طور که برای قطب کشاورزی شدن در ایران همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد، برای قطب تولید انرژی‌های پاک شدن هم. بسیاری باز کردن گره‌های اقتصادی و امنیتی استان را در ورود گردشگر می‌دانستند و می‌دانند. خشک شدن هامون، از بین رفتن زمین‌های کشاورزی و هزار زخم دیگر باعث شده بسیاری راه مهاجرت را در پیش بگیرند، حتی آنجا که پلیس مرزی جلوی مهاجرت را می‌گیرد، اهالی از تاریکی شب استفاده می‌کنند و همه چیز را می‌گذارند و به سمت تهران، اصفهان، یزد، شیراز، گلستان و... می‌آیند.

می‌آیند تا برای همیشه میهمان ناخوانده و حاشیه نشین شوند اما زیر ماسه‌های بی‌تدبیری مسئولان در استان دفن نشوند. فقط در 6 ماهه اول سال 92 سه هزار نفر عطای داشته‌های سیستان و بلوچستان را به لقای نداشته‌هایش بخشیدند و رفتند. آن هم در تنها ساحل کشور که به آب‌های آزاد راه دارد، چون همه چیز دارند و هیچ چیز ندارند...


گردشگری امنیت می‌آورد


گردشگری زودبازده و امنیت آور است. می‌تواند مرزها را از خالی شدن نجات بدهد. مرزی که از یک سو به پاکستان می‌رسد و از سوی دیگر به افغانستان. سیستان و بلوچستان همه چیز دارد. شهر سوخته‌اش با آن داشته‌های شگفت انگیز می‌تواند مقصد گردشگران فرهنگی جهان باشد که خیره به تاریخ 5 هزار ساله جراحی مغز بمانند. نخستین نقاشی متحرک جهان را به تماشا بنشینند و اولین چشم مصنوعی جهان در هزاره سوم پیش‌از میلاد را به خاطر بسپارند. شهرسوخته قطره‌ای از اقیانوس داشته‌های سیستان و بلوچستان است.

سیستان و بلوچستان در صنایع دستی، گردشگری غذایی، گردشگری موسیقی، گردشگری مردم شناسی، گردشگری کشاورزی و... هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد اما این داشته‌ها هرگز به آسودگی خیال سیستان و بلوچستان‌ها منجر نشده است، چون آنچه نداشته و ندارد؛ مدیر دلسوز است! هنوز هم شناخته شده‌ترین تصویر سیستان و بلوچستان، کودکان پابرهنه در لباس‌های مندرس سوزن دوزی شده است. در حالی که آوازه سوزن دوزی و نام زنان بلوچ به گوش جهان رسیده و دارد به کام پاکستان تمام می‌شود.


فلات مرکزی نجات دهنده جنوب شرق


مهم‌ترین استان‌های گردشگر فرصت ما در فلات مرکزی ایران قرار دارند و تهرانی‌ها در صدر آنها هستند. در همان سالی که سال میراث فرهنگی سیستان و بلوچستان نامگذاری شد، معاون وقت گردشگری با شرکت‌ها و آژانس‌های گردشگری نشست و برخاست کرد تا شاید از دل این نشستن و برخاستن‌ها تورهای ارزان قیمت به سمت سیستان وبلوچستان برود اما به در بسته ایرلاین‌ها خوردند! ایرلاین ها همیشه لقمه حاضر و آماده را برمی دارند، با گران‌ترین قیمت در گلوی مسافر فرومی کنند و برایشان مهم نیست که تعداد گردشگران کم شود، چون با افزایش قیمت بلیت، آن را جبران می‌کنند؛ تافته جدا بافته صنعت گردشگری!


 در همین همسایگی ما هواپیمایی ترکیه گردشگری آن را می‌چرخاند. مگر ترکیه چه دارد جز گردشگرانی که بیایند از بناهای تاریخی آن دیدن کنند، از ترکیه لباس و جواهر بخرند و ببرند؟ لباس و جواهری که سینما و تولیدات سینمایی این کشور به جهان معرفی می‌کند و مخاطبانش از آسیا تا امریکای لاتین را شامل می‌شود.

کارشناسانی که دنبال توسعه گردشگری بودند، می‌دانستند زیرساخت‌ها برای پذیرایی آماده نیستند اما گردشگر با خود برکت می‌آورد. آنها اعتقاد دارند که اگر بتوانند تورها را با قیمت پایین‌تر به سیستان و بلوچستان ببرند کم کم از رهگذر حضور گردشگر سرمایه‌گذاری برای زیرسازی و هموارسازی مسیر گردشگری هم شروع می‌شود اما از نظر سازمان هواپیمایی کشور و وزارت راه و.... تنها مسئول گردشگری ایران سازمان بی‌پول و وزارتخانه بی‌برنامه و بی‌پول امروز بوده و است!


با وجود این داشته‌های تاریخی، طبیعی و مردم شناسی سیستان و بلوچستان آنقدر زیاد است که مردم به سمت این استان بروند و چابهار به یکی از شلوغ‌ترین مراکز گردشگری در تعطیلات رسمی تبدیل شود اما آن تفکری که گردشگر را مهلک‌تر از موادمخدر در شرق ایران می‌داند اجازه نمی‌دهد گردشگری در این نقطه جان بگیرد، حتی به قیمت خالی شدن مرزها و مهاجرت مرزداران!

اوایل دهه 90 بود که کمیته گردشگری و طبیعت‌گردی سازمان وقت میراث فرهنگی جمعی از خبرنگاران حوزه گردشگری و راهنمایان و آژانس داران مطرح کشور را به خراسان جنوبی برد تا راه ورود گردشگر به کویر دیدنی دهلسم و روستاهای اطراف باز شود. روستاهایی که پس از هر طوفان زیر همان کویر دفن می‌شوند. فقر در روستاهای خراسان جنوبی بیداد می‌کند. آن روزها در روستای دهسلم مردها یا در زندان بودند یا در حال فروش موادمخدر و هنوز دستگیر نشده بودند.


آن جمع گردشگری در سفرش با استاندار وقت هم دیدار کرد. استاندار آب پاکی را روی دست همگان ریخت و گفت: «گردشگر خط قرمز ماست.» درست همان زمان که مسئول امور عشایری استان  هشدار می‌داد ، در آن نقطه آنقدر فقر و آسیب‌های اجتماعی زیاد بود که باعث از هم پاشیدن کانون خانواده‌ها شده‌بود.


 آن کسانی که تک نخل دَرَک را قطع کردند و کپرهای گردشگری را آتش زدند متهم ردیف اول این ماجرا نیستند. متهم ردیف اول همان مسئولانی هستند که گردشگر را خط قرمز می‌دانند اما موادمخدر را نه! گردشگر را تهدید می‌دانند اما مهاجرت و خالی شدن مرز را نه. متهم ردیف اول آن مسئولانی هستند که هرگز برنامه‌ای برای توسعه گردشگری سیستان و بلوچستان نداشتند همان‌طور که در دیگر حوزه‌ها هم، تنها ساحل راه یافته به آب‌های آزاد جهان کشور راه به جایی نبرد.

برای همین است که در روز روشن با اسلحه، کپرهای گردشگری سوزانده می‌شود و شبانه تک نخل درک، قطع! توسط کسانی که شاید خودشان هم قربانی این فقر و توسعه نیافتگی باشند. بله! سیستان و بلوچستان برای قطب گردشگری شدن همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha