دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۷
کد خبر: 339507

روزهایی که کاجو به سیم آخر می‌زند، هیچ کس جلودارش نیست. روستاهای نیک‌شهر را دور می‌زند و بی‌آنکه ذره‌ای از آب باران‌های تازه‌باریده را خاک سفت‌شده منطقه بلوچستان به خود بکشد، طغیان رودخانه کاجو یک تنه ساکنان ۳۵ روستا را گرفتار می‌کند. داوود بلیده 22 سال است که به عنوان امدادگر در هلال‌احمر فعالیت می‌کند و همین سیل‌ها و دیوانگی‌های گاه و بی‌گاه رودخانه کاجو باعث شده او از 18 سال پیش مربیگری نجات در آب‌های خروشان را هم آغاز کند.

 پنجه در پنجه «کاجو»/ خاطرات عجیب یک امدادگر

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه  شهروند ،نوجوان بود که به جمع هلال‌احمر نیک‌شهر پیوست و حالا در پایگاه امدادی این منطقه؛ از امداد جاده‌ای گرفته تا سیل و کوهستان را از سر می‌گذراند. سیل ۹۸ در سیستان‌وبلوچستان سخت‌ترین عملیات سیلاب سال‌های گذشته در این استان بود که داوود بلیده در آن علاوه بر کمک به روستاییان، نجات ۱۲ زن باردار را هم به کارنامه خود اضافه کرد؛ آن هم در سیلابی که آب تا گلوی او بالا آمده بود و جریان تند آب هر چه پیش رویَش بود را با خود می‌برد.

حصر در میان آب

کاجو نبض حیات نیک‌شهر و روستاهای اطرافش است. با این‌حال هر باران شدیدی این رودخانه ظاهرا آرام را مثل اژدهای از خواب بیدارشده بی‌رحم و سرکش می‌کند. باران که در منطقه سیستان‌وبلوچستان ببارد، کاجو انتقامش را از ۳۵ روستایی که در مسیرش هست می‌گیرد و آنها را در محاصره آب درمی‌آورد.

برای همین هم بیشترین عملیات‌های امدادونجات هر ساله در منطقه بلوچستان این استان، سیلاب است و سربه‌سر گذاشتن با آب‌های خروشان. داوود بلیده را هم همین گردنکشی‌های کاجو، مربی نجات در آب‌های خروشان کرد. ۱۶ سال است او و این رودخانه سر مرگ و زندگی اهالی نیک‌شهر با هم می‌جنگند. کاجو سال ۹۸ به سیم آخر زده بود.

بلیده می‌گوید: «تا به حال در نیک‌شهر سیلی به بی‌رحمی سیل سال ۹۸ ندیده بودم. خشکسالی‌های پی‌درپی خاک این منطقه را سفت کرده است و هر بارندگی در اینجا منجر به جاری‌شدن سیلاب می‌شود. بارندگی‌ها همیشه مقطعی و بسیار کوتاه بود اما در سیل سال 98 سیستان‌وبلوچستان شاهد چندهفته بارندگی پی‌درپی بودیم.

زمین پر از گل‌ولای بود و ۳۵ روستا در محاصره سیلاب بودند. بعضی از روستاها بیش از دوماه راه دسترسی به هیچ جا نداشتند و مردم در باغ‌ها و خانه‌هایشان گرفتار شده بودند.»

38 سال دارد و بیش از 22 سال از حضورش در میان امدادگران جمعیت می‌گذرد. عملیاتی در نیک‌شهر نبوده که بلیده در این سال‌ها در آن حضور نداشته باشد. «زمین گل‌آلود اجازه حرکت خودروها را نمی‌داد. برای همین باید اغلب مسیرها را پیاده طی می‌کردیم.

پاهایمان تا زانو در گل بود و به سختی می‌توانستیم راه برویم. مواد غذایی و دارو و تجهیزات امدادی را کول می‌کردیم و وقتی به عرض رودخانه و سیلاب می‌رسیدیم تازه ماجرا آغاز می‌شد.»

اهالی روستاهای نیک‌شهر، داوود بلیده را به یاد دارند که برای رسیدن به روستاهای گرفتار در حصار آب مجبور به عبور از عرض رودخانه‌ها بود و آب تا گردن و دهانش را می‌پوشاند. با این حال دست از کمک‌رسانی برنمی‌داشت و هرطور شده دارو و مواد غذایی به مردم روستا می‌رساند و افراد آسیب‌دیده را به این‌طرف رودخانه می‌آورد.

بلیده می‌گوید: «بدی سیلاب این است که مشخص نمی‌کند با چه عمقی از آب روبه‌رو هستی. در سیلاب سال 98 بعد از چند ساعت پیاده‌روی در خاک پر از گل، خودمان را به نزدیکی رودخانه‌ای می‌رساندیم که روستا را محاصره کرده بود.

زن بارداری نیاز به رسیدگی ماما داشت و باید او را از عرض این رودخانه عبور می‌دادیم و به آمبولانس می‌رساندیم. اغلب آب تا جلوی دهانم بالا می‌آمد و شرایط بسیار سختی بود. جریان آب تند می‌شد و لغزش کوچکی می‌توانست من را از جا بکند و با سیل روانه کند.

باید فرد نیازمند امداد را روی برانکارد می‌گذاشتیم و از عرض رودخانه عبور می‌دادیم. 12 زن باردار را با همین مشقت در سیل سال 98 نجات دادم؛ آن هم تنها به کمک یک طناب و همراهی امدادگران دیگر.»

آب من را با خود برد

در همین عملیات‌ها دو، سه باری مصدوم شده و حتی جانش به خطر افتاده بود. با این حال هنوز پیش از هر عنوان دیگری خود را نجاتگر می‌داند. داوود بلیده می‌گوید: «در امدادرسانی در سیل سال98 چند بار دچار حادثه شدم و هر بار توانستم نجات پیدا کنم.

در یکی از این حوادث در حال عبور از عرض رودخانه بودم که زیر پایم ناگهان خالی شد. جریان آب شدید بود و حدود 30 متر من را با خود جلوتر برد. تنها چیزی که توانست به من کمک کند، طنابی بود که به خودم بسته بودم. بعد هم به یک تنه درخت گیر کردم و به زحمت توانستم از آن مهلکه جان سالم به در ببرم.

وقتی جریان آب من را جاکن کرد و با خود برد، طنابی که به کمرم بسته بودم، ناگهان کشیده شد و ضربه سختی به مهره‌های کمرم وارد شد. آسیبی که به من وارد شد آن قدر زیاد بود که هنوز هم نمی‌توانم اجسام سنگین را به راحتی بلند کنم.»

بعد از 18 سال مربیگری نجات در آب‌های خروشان، هنوز تجربه‌های تازه‌ای از این نوع حادثه برایش رخ می‌دهد. «سیلاب خیلی بی‌رحم است. هیچ‌وقت نمی‌توانی مطمئن شوی آبی که با سرعت نه چندان تند در حرکت است، در دل خود چه غوغایی دارد.

جریان‌های شدیدی از سیلاب زیر پای آدم را ناگهان خالی می‌کند و خانه‌ها و ماشین‌ها را مثل پر کاه از گوشه‌ای بلند می‌کند و به گوشه دیگر می‌کشاند. سیلاب با هیچ‌کس شوخی ندارد؛ به‌خصوص طغیان‌های کاجو که ناگهانی است و تا چشم بچرخانی می‌بینی از راه رسید و همه چیز را در هم کوبید و رفت.»

هر سال در پاییز و زمستان، اولین باران که بر سر نیک‌شهر می‌بارد بساط این سیلاب‌ها هم پهن می‌شود. عقرب‌گزیدگی و مارگزیدگی هم سوغات همین بارش‌هاست. بلیده می‌گوید: «مردم اینجا راه و روش‌های سنتی‌ای برای عقرب‌گزیدگی و مارگزیدگی دارند که ممکن است روش درستی هم نباشد.

در واقع بسیاری از آنها به‌صورت صحیح اطلاعی ندارند که بعد از عقرب‌گزیدگی و مارگزیدگی باید چه کار کنند. برای همین این اتفاق شایع جان مردم زیادی را به خطر می‌اندازد. یکی از کارهایی که امدادگران و داوطلبان ما مدام در پی آموزش آن هستند، نحوه مواجهه با این حادثه است.

هر منطقه جغرافیایی و هر اقلیمی بلایای طبیعی و حوادث معمول خاص خود را دارد که باید برای آموزش عمومی مردم منطقه و همچنین آموزش تخصصی امدادگران در آن زمینه خاص تلاش کرد. این آموزش‌ها در سیستان‌وبلوچستان بیشتر شامل مواجهه با عقرب‌گزیدگی و مارگزیدگی و برای تربیت نیروهای تخصصی آموزش امدادونجات در سیلاب است. البته سیلاب بیشتر مخصوص منطقه بلوچستان است و منطقه سیستان درگیر ریزگردهاست.»

نزدیک بود کتک بخوریم

از زمان آشنایی‌اش با هلال‌احمر و گذراندن دوره‌های آموزشی اولیه و عمومی کمک به حادثه‌دیده‌ها را وظیفه بزرگ خود می‌دانست؛ مثل وقتی که سال‌ها پیش به همراه چند نفر از دوستان امدادگرش خود را با اتوبوس به زاهدان می‌رساند تا در دوره‌های امدادونجات شرکت کند که اتوبوس با خودروی سوخت‌بر تصادف کرد و در چشم برهم‌زدنی، همه مسافران نقش بر زمین شدند.

بلیده می‌گوید: «مسافر آن اتوبوس بودیم و برای شرکت در یکی از دوره‌های هلال‌احمر به زاهدان می‌رفتیم. برای همین کاور هلال‌احمر در ساک‌هایمان بود. وقتی اتوبوس تصادف کرد، سریع کاورها را تن‌مان کرده و تا رسیدن اورژانس و امداد به مصدومان رسیدگی کردیم.

تصادف بدی بود و 9 نفر جراحت عمیق داشتند. مسافران اول متوجه اینکه ما خودمان هم مسافر اتوبوس بودیم نشدند. فقط سه، چهار نفر را دیدند که در صحنه تصادف با دست خالی مشغول امدادرسانی به مصدومان هستند.

برای بستن زخم و بریدگی‌های عمیق از پرده‌های اتوبوس استفاده می‌کردیم و هر وسیله دیگری که دم دست‌مان بود. مردم عصبانی بودند و به ما فحش می‌دادند که چرا هیچ وسیله‌ای با خودمان نیاورده‌ایم و مدام می‌پرسیدند پس خودروی امدادی‌تان کجاست تا مصدومان را سریع‌تر به بیمارستان برسانید؟

حتی نزدیک بود از چند نفر از مسافران بابت این موضوع کتک بخوریم. هرچه می‌گفتیم ما هم مسافر این اتوبوس بودیم، گوش‌شان بدهکار نبود، استرس داشتند و درک موقعیت برایشان سخت بود. آخرسر شوفر اتوبوس به آنها توضیح داد که اینها خودشان هم مسافر این اتوبوس بودند و بعد از تصادف لباس هلال‌احمر را تن‌شان کرده‌اند.

خلاصه مردم نرم شدند و کمک کردند تا اقدامات پیش‌بیمارستانی لازم را انجام دهیم. به جرأت می‌توانم بگویم اگر ما در آن تصادف حضور نداشتیم، 9 نفر از سرنشینان که حال وخیمی داشتند جان‌شان را از دست می‌دادند؛ اما خوشبختانه این تصادف هیچ کشته‌ای نداشت.»

مسافران طوفان‌زده میهمان ما می‌شدند

جاده‌های دوطرفه سیستان‌وبلوچستان به‌خصوص در حوالی نیک‌شهر که مسیر ترانزیتی به سمت چابهار است، بیشترین حوادث غیرطبیعی استان را می‌سازند. تلفات این جاده‌های پرخطر در روزهای سیلابی یا گردوغبار و ریزگرد بیشتر هم هست. بلیده بعد از 20 سال فعالیت در هلال‌احمر خاطرات زیادی از حوادث جاده‌ای در این استان دارد.

او می‌گوید: «خرداد امسال بود که برای عملیات نجات خانواده‌ای که در سیلاب گرفتار شده بود، به سمت یکی از روستاها اعزام شدیم. در مسیر رفت، کامیونی را دیدیم که از جاده خارج شده و به داخل رودخانه فصلی که پر آب بود، سقوط کرده بود.

نتوانستم از این حادثه چشم‌پوشی کنم و بدون اطلاع از وضع سرنشینان کامیون به راه ادامه دهم. به مرکز کنترل عملیات خبر دادیم و برای نجات افرادی که در سیلاب گرفتار شده بودند بالگرد اعزام شد. ما هم خیلی سریع دست به کار شدیم تا به سراغ راننده کامیون برویم.

جریان آب شدت زیادی داشت. کابین کامیون در آب افتاده بود. برای اینکه به داخل کابین برویم به دلیل شدت جریان آب، باید با پا وارد کابین می‌شدیم؛ به‌سختی عملیات رهاسازی را انجام دادیم تا بتوانیم به داخل کابین برویم. متأسفانه راننده جان باخته بود. حتی بیرون‌آوردن پیکر او از داخل کابین هم کار بسیار سختی بود، به کمک امدادگرانی که همراهم بودند این کار را هم انجام دادیم.»

روزهایی که خبر از بارندگی و سیلاب نیست، ریزگردها و طوفان شن جاده‌های نیک‌شهر را به تصرف خود در می‌آورد. تصادف‌های شدید جاده‌ای به دلیل کم‌بودن میدان دید، نتیجه همین طوفان‌های شن و گردوغبار است که با سرعت زیاد در جاده می‌تازند؛ همین روزهاست که امدادگران پایگاه نیک‌شهر به همراه مردم محلی ابتدای جاده مستقر می‌شوند تا ریزعلی‌وار جلو تردد خودروها در این جاده را بگیرند؛ خودروهایی که از طوفان بالای جاده خبر ندارند و با رسیدن به آن گرفتار می‌شوند. بعد هم نوبت اسکان اضطراری مسافران  در راه مانده می‌شود و امدادرسانی به تصادف‌هایی که حساب‌شان از دست خارج است.

بلیده می‌گوید: «دو سال پیش بود که طوفان سختی در جاده نیک‌شهر به راه افتاد. تعطیلات بود و مسافران زیادی به مقصد چابهار از جاده عبور می‌کردند. جاده را بسته بودیم که مردم گرفتار طوفان شن نشوند. از طرف دیگر مسافران درراه‌مانده را اسکان داده بودیم. مواد غذایی و وسایل موردنیازشان را به آنها می‌رساندیم. بارها من و دیگر امدادگران، مسافران درراه‌مانده را به عنوان میهمان در خانه خود پذیرفته‌ایم.

ظرفیت مراکز اسکان که پر می‌شد یا مسافرانی با فرزندان کوچک و افراد بیمار به پست‌مان می‌خوردند که امکان اسکان در مراکز را نداشتند میهمان ما می‌شدند. در سال‌های امدادگری در پایگاه جاده‌ای به این واسطه دوستان زیادی در شهرهای مختلف کشور پیدا کرده‌ام و گاهی بعضی از آنها تماس می‌گیرند و ابراز محبت می‌کنند.

این تنها مخصوص مسافرانی که اسکان داده می‌شدند نیست و در طول این سال‌ها افراد زیادی را در حوادث نجات داده‌ و امدادرسانی کرده‌ایم که هنوز هم خاطره آن عملیات را در ذهن نگه داشته‌اند و گاهی به بهانه‌های مختلف به من زنگ می‌زنند. مهم‌ترین دستاورد من در این 20 سال فعالیت در هلال‌احمر، همین ابراز محبت‌های مردمی است که برای نجات‌شان قدمی برداشته‌ام.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha