شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۱

این روزها شبکه‌های اجتماعی پرشده از تصاویر مربوط به حادثه ریزش ساختمان متروپل آبادان و در این میان عکس‌های برخی از قربانیان حادثه دل هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد.

داستان تلخ قربانیان متروپل

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، این گزارش ماجرای زندگی برخی از آنهاست.

وداع با سهیل
داستان تلخ قربانیان متروپل

تنها چند ساعت از حادثه ریزش متروپل می‌گذشت که کلیپی در شبکه‌های اجتماعی دست به‌دست شد؛ مردی که پیکر غرق خون پسربچه‌ای را در آغوش گرفته بود، فریادزنان به سمت خیابان می‌دوید و درخواست کمک می‌کرد. هرچند آن روز پیکر پسربچه 7ساله به بیمارستان انتقال یافت اما شدت صدمات به حدی بود که تلاش پزشکان برای نجات وی بی‌نتیجه ماند و او جانش را از دست داد و حالا تصاویر مربوط به خاکسپاری او دل هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد. این پسربچه، مسیح صادقی نام داشت. یکی از شاهدان حادثه در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: در محل حادثه یک آزمایشگاه پزشکی وجود داشت و روز حادثه پدر مسیح او را برای انجام آزمایش به آنجا آورده بود که هنگام خروج از آزمایشگاه ناگهان ساختمان متروپل ریخت و مسیح زیر مقداری خاک و بتن مدفون شد. هرچند پدرش توانست او را در همان دقایق اولیه از زیر آوار بیرون بکشد و به بیمارستان منتقل کند اما متأسفانه وی به‌دلیل شدت صدماتی که دیده بود جانش را از دست داد.


بستنی آخر 


در میان افراد گرفتار در آوار متروپل، 2خواهر 10و 14ساله هم بودند. یکی از آشنایان آنها می‌گوید: آن روز این دو خواهر به همراه مادرشان به خانه برمی‌گشتند که در مسیر از مقابل ساختمان متروپل گذشتند. در طبقه همکف این برج به تازگی یک بستنی‌فروشی افتتاح شده بود و هر دو دختر به مادرشان التماس کردند که توقف کند تا بستنی بخرند. مادرشان کنار خیابان توقف کرد و هر دو خواهر از ماشین پیاده و وارد بستنی‌فروشی شدند که ناگهان ساختمان فرو ریخت و در چشم برهم‌زدنی، همه‌جا پر شد از گرد و خاک. کمی بعد فقط صدای شیون و فریاد به گوش می‌رسید و اثری از 2خواهر نوجوان نبود. آنها به همراه افرادی که در بستنی‌فروشی کار می‌کردند زیر آوار مدفون شدند و از همان روز پدرشان مقابل ساختمان است تا شاید امدادگران بتوانند پیکر عزیزانش را از زیر آوار بیرون بکشند.



آهن‌فروش خوشنام


داستان تلخ قربانیان متروپل
برای بیشتر کسبه آبادان نام پیمان باوندی، عجین شده با مروت و جوانمردی. او نیز یکی از افرادی بود که در حادثه آوار متروپل جانش را از دست داد و پیکرش با بدرقه انبوه جمعیت در آبادان، به خاک سپرده شد. یکی از کسبه که پیمان باوندی را از نزدیک می‌شناخت، می‌گوید: پیمان سال‌های سال با پدرش در کار فروش آهن بود. این اواخر اما دیگر پدرش تقریبا بازنشسته شده بود و پیمان به تنهایی انباری را در منطقه احمدآباد اداره می‌کرد. او ادامه می‌دهد: امکان نداشت فردی برای خرید آهن نزد او برود و ناراضی برگردد. با شرایط مشتری هر طوری که بود راه می‌آمد. اعتباری، چکی یا نقدی. شرایط مشتری هر طور که بود، به او نه نمی‌گفت و همین باعث شده بود که همه به خوبی از او یاد کنند. روز حادثه اما، با اینکه آهن‌فروشی پیمان با ساختمان متروپل فاصله زیادی دارد، ظاهرا او یکی از آشنایانشان را برای آزمایش به آزمایشگاه برده بود و وقتی برگشتند، آشنای آنها یادش آمد که دفترچه‌اش را در آزمایشگاه جا گذاشته است. پیمان هم به او گفته بود که خودش می‌رود و دفترچه را می‌آورد و ظاهرا آن روز برای گرفتن دفترچه به آزمایشگاه برگشته بود که ناگهان متروپل ریخت و پیمان زیر آوار ساختمان جانش را از دست داد.


چشم انتظار


داستان تلخ قربانیان متروپل
«مادر خانواده الان 4روز است که مقابل ساختمان متروپل ایستاده به امید اینکه امدادگران پیکر شوهر و بچه‌هایش را از زیرآوار بیرون بکشند.» این را یکی از دوستان خانواده جلیلیان می‌گوید. صاحب همان بستنی‌فروشی که 2خواهر 10و 14ساله در آنجا زیر آوار مدفون شدند. او ادامه می‌دهد: محمد جلیلیان بیشتر از 20سال یک آبمیوه و بستنی‌فروشی در خیابان امام‌خمینی(ره) داشت اما مدتی قبل با صاحب ملک دچار اختلاف شد و حدود 20روز قبل از حادثه، خانواده جلیلیان مغازه‌ای در طبقه همکف برج متروپل گرفتند. شاید فقط 2روز بود که مغازه‌شان افتتاح شده بود و  آقای جلیلیان به همراه برادرزاده و 2پسرش که یکی از آنها کمتر از 20سال سن دارد در مغازه مشغول کار بودند که برج ریخت و آنها زیر آوار گرفتار شدند. او فقط همین 2پسر را داشت و حالا مادر خانواده مانده است و این داغ بزرگ. 



کافه مری


مریم کعبی و رامین معصومی دی‌ماه سال گذشته کافه «مری» که برگرفته از اسم مریم است را در طبقه همکف برج متروپل افتتاح کردند. آنها 2سال از ازدواجشان می‌گذشت و روز حادثه، زمانی که شیرین، خواهر مریم، به‌دنبال آنها به مقابل کافه رفته بود و داخل ماشین نشسته بود، ناگهان متروپل فروریخت و مریم، شیرین و رامین، زیر آوار مدفون شدند. با تلاش امدادگران اجساد شیرین و رامین از زیر آوار بیرون کشیده شد و تلاش برای یافتن مریم ادامه دارد.
داستان تلخ قربانیان متروپل

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha