8 مرداد ماه در گاهشمار کشور ما به نام روز ملی جنگل شناخته شده است. مناسبت این نامگذاری شناخته شده نیست، ولی بهانه ای است برای از جنگل داغدار و داغدیده گفتن، نوشتن و خواندن. اگرچه این گفتن‌ها و نوشتن‌ها، بازگویی چالش‌های بدون دستاوردِ دغدغه‌مندان حال و روز جنگل‌های کشور باشد.

رهاشدگی 93 درصد جنگل‌های کشور

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، ولی با این کارنامه اندوهبار و ناامیدکننده، بازهم باید از داغ جنگل‌های کشور گفته و شنیده شود، چرا که هنوز برای درمان این داغ و درد، به روشی که همگرایی و همراهی همه خردورزان این بخش را با خود داشته باشد، دست نیافته‌ایم.


در این روزگار جنگل‌های کشور آنچنان نابسامان و بدتر از آن بستر گفت‌وگو میان نگاه‌ها و نگرش‌ها در چند سال گذشته چنان ناآرام و نادوستانه شده که چاره‌ای جز کنار نهادن تعارف و بیان آشکار آنچه که هست نمانده است، چرا که «پایداری زیستی» که یکی از ستون‌های ساختمان «منافع ملی» است، بر تعارف با نگرش‌ها، برتری خدشه‌ناپذیر دارد. در همین راستا، چنین می‌اندیشم که وقتی از «جنگل» گفته می‌شود، تنها «جنگل‌های شمال» و باز شوربختانه از میان این جنگل‌ها نیز تنها «نیمی از آن» که در شصت سال گذشته با نگاه و روش اقتصادبنیانِ «طرح‌های جنگلداری» بهره‌برداری می‌شده در افق نگاه بیشتر کارشناسان و کارگزاران جنگل نمایان می‌شود.

از این روی، من این نگرش و هواداران آن را «7درصدی‌ها» می‌نامم، چراکه دارندگانِ این نگرش، دانش، دغدغه و دلسوزی خود را تنها برای یک میلیون هکتار از جنگل‌های صنعتی و دارای توان تولید چوب کشور در بخش رویشی هیرکانی – کاسپیانی که آن هم تنها 7 درصد از همه جنگل‌های کشور را در برگرفته، هدف‌گذاری کرده است. این اندیشه و نگرش یکجانبه‌گرا و نرمش‌ناپذیر، شوربختانه نه تنها در بخشی از بدنه دانشگاهیان، بلکه سال‌هاست در ساختار کارگزاری منابع طبیعی کشور نیز رشد کرده و در جایگاه گفتمان برتر، در این ساختار نیز نهادینه شده است.

گفتمانی که همچنان و باگذشت بیش از 5 سال از پذیرش قانون پیشروی «توقف بهره‌برداری چوبی»، از انتشار گزارش رسمی درباره «دستاوردهای فنی» و «چرخه مالی» طرح‌های جنگلداری گذشته خودداری ورزیده است. گفتمانی «اقتصاد بنیان» که تنها 7 درصد از همه جنگل‌های کشور را که از توان تولید چوب صنعتی برخوردار بوده، جنگل می‌داند. به بیان دیگر، در قاموس تجربه شده 7‌درصدی‌ها، جنگل، جنگلی است که «پولدار» و «پولساز» باشد، جز این بود همان بهتر که درپناه خدا «رها» شود و چقدر شگفت آور است که همین نگرش، نیمی از جنگل‌های شمال را که قانون توقف بهره‌برداری چوبی در آن انجام شده همیشه با نام «جنگل‌های رها شده» یاد می‌کند!

ولی نمی‌گوید که اگر «رهاشدگی» جنگل بد است، رهاشدگی نیمی دیگر از جنگل‌های هیرکانی که توان تولید چوب صنعتی نداشته و در نگاهی کلان تر، رهاشدگی 93 درصد همه جنگل‌های کشور که آنها هم توان تولید چوب ندارند و بر این مبنا تا امروز از نسخه شفابخش «طرح جنگلداری» بی‌بهره مانده‌اند و چرا در نیم سده گذشته کنش و واکنش یا نکوهشی بر چنین رویکردی از سوی هواداران طرح ‌های جنگلداری رخ نداده و به یاد نمانده است؟


نمونه‌ای از این کم‌ارزشی جنگل‌های «غیر پولدار» و «غیر پولساز» در نگرش 7 درصدی‌ها، شیوه روبه‌رویی و کنش و واکنش گری آنها درباره «پروانه برگخوار سفید بلوط» است. شگفت‌انگیز و دردآور است که در همین روزهایی که جنگل‌های زاگرس، آوردگاه شوم این پروانه شده، چالش‌ها و داد و فریادها بر سر نیمه پولساز هیرکانی و پیگیری بیرون کشیدن درختان شکسته و افتاده از یک سو و از سویی دیگر پافشاری بر «خیانت» و «لجاجت» مخالفان بهره‌برداری چوبی جنگل، همچنان در دستور کار است!

از سوی دیگر می‌بینیم که تلاشی ناجوانمردانه برای «غیر متخصص» جلوه دادن همه مخالفان بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال و مخالف‌خوانی آنها با اقیانوسی بیکران از دانش، توانمندی و دستاوردهای «طرح‌های جنگلداری» گذشته که آشکار نیست کارکردش در این سال‌ها چه بوده، کجاست و چیست، همچنان در دستور کار است. آیا می‌توان -یا باید- به روش‌ها و فریادهای چنین نگرشی چه در دانشگاه و چه در ساختار کارگزاری و دیوانی، برای مدیریت جنگل‌های کشور باور و اعتماد داشت؟ بی‌پروا و آشکار، نگارنده این یادداشت که نمی‌تواند!


گویی نیمه هیرکانی، امروز همچون «سوگلی پولدار»ی است که دل کندن از آن ناشدنی است. این سوگلی «پولدار» و «پول‌ساز» و از پیش آمد روزگار «خوش سیما»، شوربختانه رخ‌نمایی و خودنمایی دیگر رویشگاه‌های جنگلی کشور را برنمی‌تابد. گویی بر پیشانی نه چندان بلند جنگل‌های ما چنین نگاشته شده که 93 درصد رویشگاه‌های جنگلی کشور در پی «ناکارآمدی اقتصادی» یا همان «بی‌پولی» باید فدای نیمه هیرکانی شوند.

و چقدر این داستانِ غمبار، واقعیت‌های تلخ جامعه امروز ما را به روشنی هرچند نازیبا و زننده، تلنگر و کنایه می‌زند و ریشخند می‌کند. همیشه و همه جا، برتری با پولدارهاست! زنده باد «کاپیتالیسم» و زنده باد الگوی اقتصادی برخاسته از «نئولیبرالیسم»! چقدر خنده دار و شرم‌آور است که قانونِ انسان‌ها، «قانون جنگل» را هم بدنام کرده! جنگل خوب، جنگل بد، درخت خوب، درخت بد....


به هر روی امروز 8 اَمرداد و روز ملی جنگل است. امیدوارم تا 93 درصد رویشگاه‌های جنگلی کشور بزودی از «رهاشدگی» رها و همچون آن سوگلی افسونگرِ لمیده بر کرانه‌های کاسپین، به دور از نگاه به پولداری و پولسازی، شایان همراهی و «همدلی غیرتمند» و «کارگزاری توانمند» شوند. منابع طبیعی کشورمان امروز نیاز بیشتری به نگاه منصفانه آنهایی که خود را کارشناس و کارگزار این بخش چه در «دانشگاه»‌ها و چه در بخش «اجرا» می‌پندارند دارد، چرا که ناپایداری زیستی در همه جای کشور به مرز بی‌بازگشت رسیده ولی این سوی میدان همچنان گروهی با پندار پوچ آغاز دوباره «بهره‌برداری چوبی» با نام‌هایی خوش آب و رنگ همچون «عملیات پرورشی و بهداشتی»، از پشت میزهای خود سرگرم کشیدن سوهان بر دندان اره‌ها و تبرها هستند.

پایان سخن اینکه، نخستین گام برای پاسداشت این سرمایه‌های بزرگ، صیانت از «موجودیت»، «کلیت» و «هویت» و شناخت «ارکان» و «اجزای» آن است. چقدر خنده‌دار است آنگاه که با خاموشی و چشم بر هم نهادنِ گروهی از کارشناسان و کارگزاران، سالانه صدها هکتار از این جنگل‌ها با بلوک و سیمان پوشیده و فدای الگوی وارد شده «توسعه» بتونی می‌شوند، ولی همچنان دلواپسی و نگرانی گروهی از همان «کارشناسان» و «کارگزاران»، بیرون بردن درختان شکسته و افتاده آن هم تنها از نیمه هیرکانی است. آشکار است که با چنین رویکردی هرگز به گفت‌وگو و گفتمان و همگرایی درباره جنگل دست نخواهیم یافت و پایمال شدن این میدانِ ستیز، همانا جنگل‌های تیره‌بخت و سیه‌روز سرزمین ماست.


برای همگرایی و هم‌افزایی، باید بپذیریم که «منابع طبیعی»، تنها «جنگل» نیست، جنگل، تنها «جنگل هیرکانی» نیست و تنها روش مدیریتِ جنگل‌های هیرکانی نیز «طرح جنگلداری» با آن کارنامه سرشار از ابهام نیست. برای پایداری زیستی سرزمین پدری، باید افق دید خود را به همه «ارکان» و «اجزا»‌ی «منابع طبیعی» گسترش دهیم و همه با هم صد درصدی شویم!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha