سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۰
کد خبر: 345843

تولد یک نوزاد در روستای کلیشادرخ شهرستان لنجان، بهترین خاطره اخیر امدادگران هلال‌احمر پایگاه لنجان است؛ امدادگرانی که در پایگاه جاده‌ای، جایی بین مرز استان اصفهان و شهرکرد حضور داوطلبانه دارند و حوادث را پوشش می‌دهند.

تولد در صحنه حادثه

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند، همه امدادگرانی که روز شنبه در پایگاه شیفت بودند و به ماموریت اعزام شدند، نجات جان زن باردار و تولد نوزاد او را نتیجه هماهنگی تیم اعزامی و امدادگران مستقر در پایگاه می‌دانند. فراخواندن پزشک و ماما از روستای همجوار و انجام به موقع اقدامات اولیه، باعث شد تا زندگی دوباره در چهره کبودشده «ساره» بدود. امدادگران پایگاه گردنه رخ، از متفاوت‌ترین ماموریت این‌ روزهای خود می‌گویند.

مرد سراسیمه خودش را به پایگاه امداد جاده‌ای گردنه رخ رسانده و گفته بود حال زنش وخیم است. همان روز قرار بود فرخنده و مادرش برای زایمان به بیمارستان لنجان بروند که حال فرخنده بد شده و پایین پله‌ها، روی سرامیک‌های سرد حیاط نشست و دیگر از جایش بلند نشد. صدای فریادهایی که هر لحظه بلندتر می‌شد، مردم روستای کلیشادرخ را به خانه پدر فرخنده کشانده بود.چند دقیقه‌ای از تماس تلفنی اهالی با اورژانس 115 نگذشته بود که شوهر فرخنده، سوار بر موتور، خود را به پایگاه امدادی رساند تا امدادگران هلال‌احمر را برای نجات همسر و نوزادی که در راه داشت با خود به روستا ببرد.

«بنیامین رئیسی»، مسئول پایگاه امدادی گردنه رخ که به همراه چند امدادگر راهی محل حادثه شده بودند می‌گوید: «مردی سراسیمه وارد پایگاه امدادی شد. عصبی بود و می‌گفت چندباری با 115 تماس گرفته‌اند اما چرا ما خودمان را سر حادثه نرسانده‌ایم؟ آنقدر مضطرب بود که توضیحات ما درباره اینکه شماره هلال‌احمر 112 است و کسی گزارشی به ما نداده را نمی‌شنید. موضوع را با مرکز کنترل و هماهنگی عملیات در میان گذاشتیم و با دریافت مجوز، راهی محل حادثه شدیم.»

شرایط برای جابه‌جایی و انتقال مادر باردار فراهم نبود. اهالی خانه، مضطرب و ترس‌خورده این سو و آن‌سو می‌رفتند.رئیسی می‌گوید: «ما امدادگران اجازه دخالت در امور مربوط به اورژانس را نداریم و در این زمینه آموزشی هم ندیده‌ایم، اما اهالی روستا از ما انتظار داشتند تا برای به دنیا آمدن نوزاد کمک کنیم. هر دو کد اورژانسی که در نزدیکی روستا بودند، در آن ساعات درگیر حادثه تصادف بودند. بچه‌های مستقر در پایگاه هماهنگی‌های لازم با اورژانس را انجام می‌دادند. روستا، مرکز بهداشت نداشت و در نهایت تصمیم گرفتیم از پزشکی که در مرکز بهداشت روستای مجاور بود کمک بگیریم.»

نتیجه کار تیمی

پزشک عمومی، بهیار و ماما، قبل از رسیدن به محل حادثه، از طریق تلفن امدادگران حاضر در صحنه را راهنمایی می‌کردند تا اقدامات اولیه را انجام دهند.«وحید حجر»، یکی از امدادگرانی که در محل حادثه حضور داشت، می‌گوید: «بچه داشت به دنیا می‌آمد و مادر شرایط خوبی نداشت. با پزشک از پشت تلفن در ارتباط بودیم و توصیه‌های لازم را به ما می‌گفت تا انجام دهیم.

تا قبل از رسیدن آنها، همه وسایل لازم را از آمبولانس هلال‌احمر بیرون آوردیم و سرم وصل کردیم تا زائو دچار افت فشار نشود. پزشک، ماما و بهیار که از راه رسیدند، همه چیز مهیا بود. بچه به دنیا آمد و سریع او را لای پتو پیچیدیم. آمبولانس اورژانس زمانی از راه رسید که مادر و بچه را سوار آمبولانس هلال کرده بودیم و می‌خواستیم آنها را به بیمارستان منتقل کنیم.»

فریادهای وحشت و اضطراب جای خود را به نگرانی از حال مادر و نوزاد داده بود. آمبولانس هلال به سرعت به سمت بیمارستان روانه شد و تا قبل از رسیدن آنها به بیمارستان شهرستان لنجان، امدادگران حاضر در پایگاه، همه هماهنگی‌های لازم را انجام داده بودند.

مسئول پایگاه امداد گردنه رخ می‌گوید: «همه چیز به سرعت پیش می‌رفت و اگر هماهنگی تیمی در پایگاه نبود، جان مادر و نوزاد به خطر می‌افتاد، اما هماهنگی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها به قدری دقیق بود و کار تیمی به خوبی پیش رفت که توانستیم جان مادر و نوزاد را نجات دهیم. علی دلدار، محمدجواد آبیار و علی موسوی هم آن روز پابه‌پای ما در پایگاه و در محل ماموریت، تلاش می‌کردند.»

عصبانیت جای خود را به قدردانی داد

عصبانیت و پرخاش‌های خانواده نوزاد،‌ وقتی که دیگر آمبولانس هلال‌احمر به بیمارستان رسید، جای خود را به قدردانی و تشکر از تلاش امدادگران داده بود. وحید حجر می‌گوید: «پدر نوزاد مدام از من تشکر و عذرخواهی می‌کرد که در خانه سر ما داد می‌زد. با پدر زنش هم تلفنی صحبت می‌کرد و بعد گوشی را به من داد. او هم از پشت تلفن مدام عذرخواهی می‌کرد که سرمان داد زده‌اند. یک ساعتی بعد از رسیدن به بیمارستان، حال مادر و نوزاد را که در بخش مراقبت‌های ویژه بود، پرسیدیم و هر دو سالم بودند. این بهترین خبری بود که آن روز می‌توانستم بشنوم. مدام در سرم این آیه قرآن تکرار می‌شد که هرکس جان انسانی را نجات دهد، انگار همه انسان‌ها را نجات داده است.»

حالا که اوضاع کمی آرام‌تر شده بود، امدادگران از پدر نوزاد دعوت کردند تا در اولین فرصت سری به پایگاه امدادی بزند. آشنایی با هلال‌احمر و وظایف او، آشنایی با کمک‌های اولیه و آشنا کردن اهالی روستا با هلال‌احمر، مسئولیتی است که امدادگران می‌خواهند به پدر نوزاد محول کنند.

وحید حجری می‌گوید: «مردم روستا هلال‌احمر را درست نمی‌شناختند. حتی با شماره‌های اضطراری هم آشنایی کاملی نداشتند. وقتی پدر نوزاد در محوطه بیمارستان از من تشکر می‌کرد، به او گفتم یک روز حتما سری به پایگاه بزند و سبب خیر شود تا اهالی روستا را با هلال‌احمر و شماره‌های اضطراری آشنا کند.»

این تنها ماموریت هلال‌احمر برای انتقال زنان باردار به مراکز درمانی در شهرستان لنجان نبوده و صعب‌العبور بودن روستاها و بارش برف‌های سنگین، باعث شده تا امدادگران ماموریت‌های انتقال زنان باردار را در فهرست ماموریت‌های شایع در زمستان، قرار دهند.

رئیسی، امدادگر و مسئول پایگاه می‌گوید: «پایگاه هلال‌احمر گردنه رخ، پایگاهی جاده‌ای است، اما به دلیل موقعیتی که در آن واقع شده و نزدیکی به روستاهای صعب‌العبور منطقه، باعث شده تا ماموریت‌های مختلفی در این پایگاه داشته باشیم. مردم روستایی، پایگاه را به عنوان مرکزی درمانی می‌شناسند. البته ما به هر مراجعه حضوری‌ای که به پایگاه می‌شود اعلام می‌کنیم که اجازه انجام برخی اقدامات ازجمله تزریقات را نداریم، اما می‌دانیم که حضورمان در این منطقه برای مردم چقدر دلگرم‌کننده است.»

حالمان خوب است

اکسیژن رساندن به نوزاد و اقدامات پیش‌بیمارستانی نتیجه داد و نوزادی که چهره‌اش رو به کبودی می‌رفت، حالش خوب شد و بعد از سه روز بستری در بیمارستان، به خانه آمد. «فرخنده کریمی» با وجود اینکه روز حادثه درد شدید و شرایطی وخیم را پشت سر می‌گذاشت، اما تک‌تک دقایقی که امدادگران به کمک او و نوزادش آمده بودند را هنوز در خاطر دارد.

او که با به دنیا آمدن ساره، حالا صاحب 4 فرزند است، می‌گوید: «آن ساعات حتی نمی‌توانستم از جایم تکان بخورم. درد شدیدی داشتم اما کاری از دست کسی برنمی‌آمد. تا قبل از رسیدن امدادگران، فکر می‌کردم که دیگر مردنم حتمی است، اما با دیدن‌شان قوت قلب گرفتم. حتی بیشتر از قبل سعی کردم که شرایط را کنترل کنم. بعد از به دنیا آمدن بچه هم، ما را به بیمارستان رساندند و در تمام مسیر، مراقب من و نوزادم بودند.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha