یک میلیون و ۳۰۰ هزار سالمند در کشور تنها زندگی می کنند و روز به روز بر این تعداد افزوده می شود، مسئله ای که منجر به تداعی افکار منفی و ناخوشایند گذشته در ذهن سالمندان شده و فکر و ذهن آنها پیوسته درگیر مرگ و شکل‌گیری افکار ناامیدکننده است. ادامه چنین روندی می‌تواند علاوه بر بیماری های مزمن، آن‌ها را به سمت ابتلا   به افسردگی سوق داده و بر کیفیت زندگی تأثیر منفی بگذارد.  

«سالمندان تنها» در بحران

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه رسالت، این دوران با سیر طبیعی تغییرات فیزیولوژیکی و روانی همراه است که معاشرت ها و ارتباطات اجتماعی سالمندان را تحت تأثیر قرار داده و حس تنهایی را تقویت و تشدید می کند. در این میان، تغییر سبک زندگی، شکاف و یا فاصله نسلی هم مطرح است؛ به صورتی که اختلاف اندک در نسل ها را می توان نوعی فاصله نسلی دید و هرچه این اختلاف عمیق ترشود، می تواند به شکاف نسلی برسد و دو نسل به طور کامل در مقابل هم قرار گیرند و یا اینکه در مواردی یک طرف ارتباط که سالمندان هستند احساس بی ارزشی و تنهایی کنند.


خطر حذف سالمندان از چرخه روابط اجتماعی


فاصله بین نسل ها در اثر ورود تکنولوژی های ارتباطی مدرن بیشتر شده و نسل جوان تر با میزان دسترسی به اینترنت و فناوری توانسته خود را به لحاظ توانایی و آگاهی و دانش مجهزتر نماید و فاصله خود را با نسل قدیم بیشتر کند، به طوری که نوع شکاف ایجاد شده بین آنها در نگاه و رفتارشان نسبت به یکدیگر اثر گذاشته است به این صورت که نسل جدید نسل قبل تر خود را ناتوان و درمانده و به اصطلاح کم سواد تصور می کند که امکان سازگاری و فهم و تغییر در دنیای مدرن را ندارد.


مجتبی ترکارانی ، جامعه شناس در این خصوص می گوید: «با رشد میزان دسترسی جامعه به تکنولوژی های ارتباطی و تفاوت در سطح دسترسی بین رده های سنی مختلف این اختلاف نسلی بسیار گسترده تر و حتی عمیق تر شده است، گرچه در میزان و نوع استفاده افراد جوان و سن بالا تفاوت زیادی وجود دارد ولی تحقیق و اطلاعات مشخصی که بیانگر این وضعیت باشد کمتر وجود دارد. افراد مسن، توان تطبیق خود را با شرایط فناورانه جدید ندارند و خطر حذف آنها از چرخه روابط اجتماعی وجود دارد به شکلی که می توان از این نسل به عنوان مطرودان دنیای مجازی یاد کرد، کسانی که توان حضور و کنشگری در دنیای مجازی را ندارند و حضور کم رنگی در این فضا دارند و در انجام امور مجازی خود را وابسته به دیگران و جوان‌ترها می بینند.

اگر تا دیروز ملاک استقلال و توانایی فرد از دیگران داشتن سواد نوشتاری بود امروزه وجود انواع سواد به خصوص سواد رسانه ای ملاک توانایی و توانمندی افراد شده است و افراد حس می کنند بدون آن توانایی ارتباطات اجتماعی کمتری دارند و به دیگران وابسته هستند. این تفاوت به خصوص بین نسل پدربزرگ ها و مادربزرگ ها با نوه ها در خانواده ها بیشتر مشهود است، بزرگترها کمتر با این فضا آشنا بوده و تجربیات و دانش آنها معمولا در قیاس با اطلاعات دنیای مجازی کم جلوه می کند و توان و تمایل آشنایی با این فضا را ندارند و چنین می شود که از دید نوه ها؛ بزرگترها آدم های ناتوان و حتی کم اطلاعی تصور می شوند بنابراین نقش آنها به مرور به عنوان گروه مرجع افراد خانواده و سنین پایین تر کنار می رود و به نقش های تشریفاتی بدل می شود.»


ترکارانی یادآور می شود: گاه این گونه به نظر می رسد که اگر سالمندان خانه اعم از پدربزرگ و مادربزرگ ها از توان و تمکن مالی برخوردار باشند که بتوانند برای نوه های خود در منزل شان اسباب دسترسی به اینترنت شبانه روزی، فضای دور از سرزنش والدین و حتی تغذیه مناسب را فراهم کنند منزل آنها به محیطی خوب برای نوه ها تبدیل می شود و به ارتباط بین ۲ نسل کمک می کند ولی اگر توان فراهم کردن اینها را نداشته باشد و محیط خانه آنها فارغ از این امکانات باشد، تمایل به ارتباط حضوری و تلفنی کمتر می شود و این شیوه ارتباط به مرور به کاهش فضای احساسی و عاطفی نیز خواهد انجامید.


ارتباط فردگرایی با کاهش حمایت‌های اجتماعی


ورود تکنولوژی و شیوه‌های متعدد ارتباطی به همان نسبت که زندگی را آسان تر و رفاه بیشتری به ارمغان آورده اما تبعات بدی نیز به همراه داشته است.با توجه به کم رنگ شدن ارتباط حضوری و گذراندن زمان هایی در طول هفته با سالمندان؛ امروز تأکید بر ارتباط مجازی است و چون سالمندان در این رابطه فاقد مهارت اند، بیش از پیش حس تنهایی، انزوا و اضافه بودن در آنها تقویت و تشدید می شود.

بنابراین از یک سو نمی توان تمامی سالمندان را به کاربرانی ماهر در فضاهای ارتباطی نوین تبدیل کرد و از سوی دیگر تمامی ابزارهای نوین ارتباطی لزوما کمک کننده نیست و باعث فردگرایی خواهد شد. در همین زمینه وحید احسانی، جامعه‌شناس در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا تأکید می کند: فردگرایی از تبعات این عصر است که حمایت اجتماعی را کاهش می‌دهد، وقتی حمایت اجتماعی رنگ ببازد همبستگی اجتماعی هم کاهش می‌یابد.


به زعم این جامعه‌شناس، ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی به علت تغییر سبک زندگی، سالمندان را به سوی زندگی در تنهایی سوق داده است، سالمندان سرمایه‌های عاطفی و اجتماعی هستند، در واقع ریشه‌های سنت‌ها و باورها هستند و می‌توانند این موضوعات را به نسل‌های بعدی منتقل کنند و روابط عاطفی خوبی با نسل آینده داشته باشند وقتی این ارتباط وجود داشته باشد شکاف نسلی ایجاد نمی‌شود.


هنگامی که سالمند طرد می‌شود و به تنهایی گرایش پیدا می‌کند شکاف نسلی اتفاق می‌افتد و به گفته احسانی، این سرمایه عظیم از دست می‌رود و الگویی که برای شکل‌گیری باورهای یک جامعه و ریشه‌های هویتی و اصالتی محسوب می‌شود به دست فراموشی سپرده می‌شود بنابراین با دنیای جدیدی روبه‌رو می‌شویم که آسایش قوی ای دارد اما از آرامش ضعیفی برخوردار است، در واقع سالمندان نمادی از آرامش در زندگی هستند که متأسفانه هر روز بیشتر از آنها فاصله گرفته می‌شود.


آمار تنهازیستی زنان سالمند بیش از مردان


با تغییر سبک‌ زندگی و الگوهای نگرشی، سالمندان نسبت به گذشته تنهاتر شده‌اند. این درحالی است که افراد در سنین سالمندی نیاز بیشتری به همراهی و حضور اعضای خانواده در کنار خود دارند. با توجه به رشد جمعیت زنان سالمند ، آمار تنهازیستی آنها نسبت به مردان سالمند بیشتر است. مطابق پژوهشی با عنوان «پیامدهای اجتماعی اقتصادی زندگی زنان سالمند تنها» که به سرپرستی دکتر میرطاهر موسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی انجام شده، «هم اکنون الگوی تنهازیستی در میان زنان سالمند بیش از چهار برابر مردان سالمند است.

در یک دهه اخیر تعداد زنان سالمند تنهازیست دو برابر شده است. با تغییر سبک زندگی و افزایش تعداد زنان سالمند مجرد قطعی و مطلقه نیمرخ زنان سالمند تنها در ۳۰ سال آینده تغییر خواهد کرد به‌گونه‌ای که در ۳۰ سال آینده تعداد زنان سالمند تنها، ۳ برابر می‌شود و در میان آنها شمار زنان با تجرد قطعی افزایش پیدا می‌کند.

آنها باسوادتر از زنان سالمند تنهای کنونی هستند، مهارت بیشتری در بهره‌گیری از تکنولوژی دارند و بخش مهمی از شبکه اجتماعی زنان سالمند تنها در ۳۰ سال آینده در فضای مجازی شکل خواهد گرفت. آنها از پایگاه اجتماعی بالاتری برخوردارند، به احتمال زیاد درآمد و وضعیت اقتصادی بهتری دارند، اما به دلیل نداشتن فرزند یا محدود بودن ابعاد خانواده، حمایت‌های غیر رسمی آنها به گونه چشمگیری کاهش می‌یابد. به همین دلیل لازم است برای حمایت‌های رسمی از زنان سالمند تنهای ۳۰ سال آینده از اکنون برنامه‌ریزی کرد.»


از این رو، راهکار میرطاهر موسوی، در نظر گرفتن تضمین‌های قانونی و همچنین بودجه کافی برای اجرای سند ملی سالمندان است. بی تردید پدیده زنان سالمند تنها یک موضوع اجتماعی و جمعیتی چند وجهی است و بی‌گمان سیاست‌ها و قوانینی که در این زمینه بدون همه جانبه‌نگری و ضمانت اجرایی باشند، ارزشی ندارند، سیاست‌گذاری مبتنی بر شواهد اهمیت ویژه‌ای دارند، بنابراین سیاست‌ها و قوانینی که بر اساس ایده‌های هیجانی و ناگهانی و یا فاقد همه جانبه‌نگری یا ارزیابی کارآمدی آنها در ایران و با کپی‌برداری از سایر کشورها اجرایی می‌شوند چه بسا آسیب‌پذیری زنان سالمند تنها را بیش از پیش افزایش بدهند.


زنان سالمند بیش از هرچیز نیازمند حمایت اقتصادی هستند


زنانه‌شدن سالمندی در ایران و تابوی ازدواج در سنین بالا از جمله مباحثی است که در سال‌های اخیر مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است. لادن رهبری در قامت پژوهشگر اجتماعی و جامعه شناس این مسئله را چنین تحلیل می کند: «اگرچه گفته شده تابوهای ازدواج در سنین بالا نمی‌گذارد زنان سالمند ازدواج کنند؛ اما من معتقدم این‌که برخی زنان سالمند تنها به دلیل این‌که نمی توانند از نظر اقتصادی خود را تأمین کنند و به مردان برای حمایت از آنان احتیاج دارند ازدواج می‌کنند، مسئله به مراتب مهم‌تری است. بنابراین، به دلیل توزیع جنسیتی منابع اقتصادی، زنان بیش از هرچیز نیازمند حمایت اقتصادی در دوران سالمندی هستند که این خود مستقیما به میزان اشتغال زنان در طول دوران زندگی ارتباط دارد.»


بر این اساس از منظر اجتماعی-اقتصادی، چون حضور زنان در بخش اقتصادی کشور پایین است، در دوران سالمندی نیز زنان در معرض ناامنی اقتصادی قرار خواهند داشت و این به معنای مشکلات روانی و جسمانی بیشتر است. این پژوهشگر اجتماعی در ادامه برای تبیین دقیق تر انزوا و تنهایی زنان سالمند، این‌گونه توضیح می دهد: «آن‌چه به نظرم درحال‌حاضر عامل اصلی انزوای سالمندان است بیشتر نه در سطح فردی و روابط بین فردی بلکه در سطح کلان است و آن هم به ساختار جمعیتی کشورمان و تصمیم گیری‌های سیاستی کلان ارتباط دارد.»

برمبنای بررسی های این جامعه شناس، کشور ما در دهه‌های اخیر به دلیل جمعیت جوان گسترده‌ای که دارد، سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های خود را متمرکز بر این جمعیت قرار داده است. رشد عظیم نظام آموزشی کشور یکی از این نوع برنامه‌هاست. در این میان، سالمندان توجه کافی ندیده‌اند. نه در برنامه‌های حمایتی اجتماعی-اقتصادی، نه در برنامه‌های فراغتی-تفریحی و … توجه کمتری به این گروه شده است.»


بنابراین انزوا چه برای سالمندان زن و چه برای سالمندان مرد وجود دارد. نمود آشکارش این‌که سالمندان کمتر از گروه‌های دیگر در رسانه‌ها مخاطب قرار می‌گیرند. حضور آنان در رسانه‌ها اساسا در قالب نقش‌های کلیشه‌ای است که آن‌هم جنبه جنسیتی بسیار قوی دارد؛ یعنی نگرش به سالمندان به مثابه مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌های دلسوز، سنتی و نصحیت‌گو؛ نه افرادی موفق، تحسین برانگیز و تأثیرگذار.

این درحالی است که جمعیت جوان عظیم کشور در آینده‌ای نزدیک به سمت سالمندی حرکت خواهد کرد. سالمندی اساسا دوران دشواری است و آن‌هم به دلیل باورهای فرهنگی و مردمی پیرامون مفهوم سالمندی است که اساسا گویای یک تبعیض سنی است. این مسئله مختص ایران هم نیست. یک تحقیق در دانشگاه هاروارد که نتایج آن مشابه تحقیق گرین والد و همکارانش در آمریکا در سال ۲۰۱۳ است، نشان داده که ۸۰ درصد مردم گرایش به تبعیض سنی دارند و اکثر جوانان منش‌های منفی نسبت به سالمندان بروز می‌دهند.


در همین راستا لادن رهبری ضمن اشاره به افت منزلت اجتماعی در دوران سالمندی بیان می کند: «اگرچه ممکن است که سالمندان لزوما با انزوا به معنای تنها ‌ماندن و یا ترک‌شدن توسط خانواده هایشان مواجه نباشند، اما به دلیل همین افت منزلت اجتماعی دوران سختی و تنهایی را سپری می‌کنند. چه گروهی که دوران سالمندی خود را در خانه‌های سالمندان می‌گذرانند و چه گروهی که در منزل خود یا در منزل بستگان خود سپری می‌کنند، با این مسئله تبعیض سنی و منش‌های منفی مواجه هستند.»


شیوع تنها زیستی به طور قابل توجهی در نواحی شهری و روستایی رو به افزایش است. دکتر مهری شمس قهفرخی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه اصفهان، در پژوهشی با عنوان «تنهازیستی سالمندان در ایران برحسب تفاوت‌های سنی و جنسیتی»، شیوع و عوامل مرتبط با این موضوع را بررسی کرده است.


در این مقاله آمده است: «بررسی شیوع تنهازیستی سالمندان در طول پنج دوره سرشماری در سطح کشور، نشان داد که سالمندانی که تنها زندگی می‌کنند در نواحی شهری و روستایی در حال افزایش هستند. این در حالی است که ازدواج دیرهنگام‌تر سالمندان و فرزندان آنان و حتی تأخیر در تولد اولین فرزند، اثر کاهش سهم خانوارهای گسترده را تقلیل داده و از طریق افزایش سال‌های حضور فرزندان مجرد در خانواده پدری، سرعت رواج خانوارهای تک‌نفره را مهار می‌کند.»


در این پژوهش آمده است: «عامل مهم دیگری غیر از عوامل جمعیتی می‌تواند بر تنهایی هر چه بیشتر سالمندان اثرگذار باشد. مهمترین عامل اجتماعی، تمایل بیشتر فرزندان به داشتن فاصله مکانی و زندگی مستقل از والدین سالمند، حتی پس از مرگ پدرانشان است.»شمس قهفرخی می‌گوید: «در ایران، تنهازیستی با بالا رفتن سن، زندگی در مناطق روستایی، زن بودن، ازدواج نکردن، طلاق، بیوگی، دارای درآمد بدون کار، خانه‌داری و سایر فعالیت‌ها مرتبط است.

با توجه به ویژگی مهم وضعیت زندگی سالمندان ایرانی، که افزایش نسبت تنها زیستن و زنانه‌تر شدن این شکل از زندگی است و همچنین با توجه به تغییرات جمعیتی – اجتماعی پیش رو، که انتظار می‌رود این پدیده در آینده گسترش بیشتری داشته باشد، شرایط دشوارتری برای زنان در آینده ایجاد می شود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha