به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم، احساس خوبی که بوی خوش قرمهسبزی یا کتلتهای خوشعطر مادرتان برایتان بهوجود میآورد. تجربه نهار و شامهای دستهجمعی خانه پدربزرگ و مادربزرگ. ما ایرانیها بهواسطه غذا خیلی تجربهها کسب کردهایم؛ از خوردن غذا کنار دوستهایمان خوشحال شدیم و کیف کردیم، با خوردن غذا یاد یک خاطره افتادیم و اشک ریختیم یا برایمان یادآور یک قرار ملاقات دلنشین بوده است. غذا فراتر از نیاز جسمانی، یک پل عاطفی است.
عصری که در آن نفس میکشیم، عصر غذاهای فوری با رنگ و شکلهای مصنوعی است. عصری که توقف را خطا میداند اما من امروز در این صفحه و پروندهای که برای شما نوشتم، درنگی داشته و شتاب را کنار گذاشتم تا قدری بیشتر روی مفهوم غذا تمرکز کنیم. از زوایای مختلف به غذا نگاه کرده و متنی نوشتم که نوجوانان بیشتر از قبل به ارزش غذا در زندگی پی ببرند؛ چه ارزشهای روحی و چه ارزشهای جسمی. امروز بیایید جور دیگری به غذا خوردن نگاه کنیم...
نوجوانی و تغذیه
دوران نوجوانی که فاصله سنی ۱۲ تا ۲۱ سال را شامل میشود از منظر فیزیولوژیکی مهمترین مقطع رشد پس از تولد است. این دوره برای دختران و پسران همراه با پدیدهای است به نام بلوغ. در این دوره پرشتاب، نوجوان به طور متوسط ۲۰ درصد از قد نهایی و ۴۰ تا ۵۰ درصد از وزن بزرگسالی خود را کسب میکند. این شتاب رشدی نیاز بدن به انرژی و مواد مغذی را بهشدت افزایش میدهد و در نتیجه نوجوانان را به آسیبپذیرترین گروه جمعیتی در برابر کمبودهای تغذیهای تبدیل میکند. متخصصان تأکید دارند که عدم تأمین نیازهای غذایی منجر به عقبماندگیهای رشدی غیرقابل بازگشت و عوارض جبرانناپذیر جسمی، فکری و رفتاری خواهد شد. انرژی مورد نیاز روزانه برای پسران (۱۴ تا ۱۸ سال) بین ۲۰۰۰ تا ۳۲۰۰ کیلوکالری و برای دختران (۱۴ تا ۱۸ سال) بین ۱۸۰۰ تا ۲۴۰۰ کیلوکالری است. تامین این انرژی میبایست با کمک درشتمغذیها و ریزمغذیها تامین شود. پروتئین که اساسیترین ماده برای ساخت توده عضلانی بدون چربی است، باید حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد کل کالری را شامل شود. در بحث ریزمغذیها، کمبود مواد معدنی و ویتامینها آسیبهای جدی ایجاد میکند. کلسیم حیاتیترین عنصر برای انباشت حداکثری تراکم مواد معدنی در استخوان است. نوجوانان روزانه به حدود ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ میلیگرم کلسیم نیاز دارند تا با همراهی ویتامین D از خطر پوکی استخوان و ضعف اسکلتی در بزرگسالی جلوگیری شود. آهن جزو اصلی هموگلوبین و مسئول انتقال اکسیژن است. این ماده باید به میزان کافی (بهویژه ۱۵ میلیگرم روزانه برای دختران) تأمین شده تا از کمخونی فقر آهن که مستقیما به افت هوشیاری، کاهش تمرکز و خستگی مفرط منجر میشود، پیشگیری به عمل آید. کمبود مواد معدنی دیگری مانند روی (Zinc) با اختلال در رشد قدی، کاهش عملکرد سیستم ایمنی و ترمیم بافتها ارتباط مستقیم دارد. همچنین کمبود ید با کاهش بهرهوری ذهنی و فکری مرتبط است. بزرگترین چالش پیش رو، سوءتغذیه رفتاری و فرهنگی است. سوءتغذیه محدود به کمخوری نیست بلکه مصرف ناکافی مواد مغذی و مصرف بیش از حد مواد فاقد ارزش غذایی (تنقلات پرچرب، پرنمک و پرشکر) را نیز شامل میشود. عادات غذایی غلط، ناشی از نبود آگاهی کافی و مهارت انتخاب صحیح در مواجهه با تبلیغات جذاب و فشار همسالان است. این الگوها زمینهساز التهاب مزمن سلولی در بدن شده و ریسک ابتلا به بیماریهای مزمن از جمله چاقی، دیابت نوع ۲ و فشار خون بالا را در سنین پایین افزایش میدهد. باتوجه به پژوهشهای حوزه روانشناسی تربیتی، نیازمند آموزش عملی انتخاب غذا هستیم. نهادهای آموزشی و خانوادهها باید با حذف اقلام پرخطر، فرهنگ مصرف شیر، میوهها، خشکبار و غلات کامل را به عنوان یک پروتکل بهداشتی در زندگی نوجوانان نهادینه کنند.
به دنبال غذا
من با شنیدن واژه قحطی و گرسنگی، یاد دو اتفاق میافتم. اول قحطی بزرگ ایران بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ که فاجعهای فراموش نشدنی است و طی آن نزدیک به ۴۰ درصد از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماریهای ناشی از آن از بین رفتند اما دومین اتفاق زیاد دور نیست. گرسنگی مردمان غزه در این دو سال روایتی تلخ و غمناک است. این کودکان زخمی و آواره چه گناهی داشتند که از غذا محروم شدند؟ آیا صدای انفجار و دیدن تخریب گسترده شهر و دیارشان کافی نبود؟ حمایت از غزه و مردمان بیدفاع آن دیگر ربطی به عقاید سیاسی ندارد. اصلا مسائل کودکان غزه کجا و هیاهوی سیاست کجا. فارغ از هرگونه رنگ و جناح و تفکری، شما با رنج بشری طرف هستید. دسترسی نداشتن کودکان و زنان این باریکه به غذا، دل هر فرد آزادهای را به درد خواهد آورد. براساس مطالعهای که اخیرا در مجله علمی لنست (The Lancet) منتشر شد، بیش از ۵۴ هزار و ۶۰۰ کودک زیر پنج سال در غزه از سوءتغذیه حاد رنج میبرند. ۱۵.۸درصد از کودکان در این منطقه دچار سوءتغذیه حاد هستند که این نرخ رسما از مرز هشدار سازمان بهداشت جهانی (۱۵ درصد) عبور کرده است. در میان این ۵۴ هزار کودک، بیش از ۱۲ هزار و ۸۰۰ نفر در وضعیت سوءتغذیه حاد شدید قرار دارند. وضعیتی که یک کودک را تا ۱۱ برابر بیشتر در معرض خطر مرگ ناشی از بیماریهای ساده قرار میدهد. میتوان گفت دیگر دورانی به نام کودکی در غزه وجود ندارد. آنها دیگر نه به اسباببازی و عروسک که به صف غذا فکر میکنند. گرسنگی سیستم ایمنی کودکان را درهم میشکند و بیش از یک سال در معرض خشونت و ویرانی قرار داشتن، آنها را از نظر روحی و روانی در آسیبپذیرترین شکل ممکن قرار میدهد. همچنین سوءتغذیه حاد، به رشد شناختی کودک صدمه زده و اختلالات یادگیری و آسیب مغزی را تشدید خواهد کرد. کاش روزی برسد که صلح و امنیت در غزه حکمفرما شود تا قدری زندگی و آرامش به آنها برگردد. هر چند جبران این همه زخم سخت و طاقتفرسا خواهد بود...
لطفا از غذای من تعریف کنید!
این روزها همه میخواهند مکانهایی که برای غذا خوردن میروند را به شما معرفی کنند! این حجم بالا از تبلیغات چرا اینقدر طرفدار دارد؟ متاسفانه بخش عمدهای از این تبلیغات پر زرق و برق برای پول درآوردن و دیده شدن است. فودبلاگری یک صنعت پولساز شده است. کافی است گوشی در دست وارد یک رستوران، کافه یا قنادی شوید و دوربین آن را روشن کنید. اگر کمی هم خلاقیت به خرج دهید، دیگر نانتان در روغن است! بخش قابلتوجهی از محتوای فودبلاگرها بر غذاهایی متمرکز است که به لحاظ معیارهای علم تغذیه، در دسته اقلام پرکالری، چرب، شیرین یا فرآوریشده قرار میگیرند. فودبلاگرها با استفاده از تکنیکهای بصری جذاب و اغراقآمیز، این محصولات را به عنوان تجربهای کمنظیر معرفی میکنند که اگر امتحان نکنید، ضررکرده از دنیا خواهید رفت! تماشای مکرر این محتواها بهطور مستقیم بر عادات غذایی تأثیر میگذارد و میل به مصرفگرایی غذایی و انتخابهای ناسالم را در جامعه افزایش میدهد. این روند که برخلاف توصیههای بهداشت و درمان برای تغذیه متعادل است، به صورت عملی به گسترش معضلاتی چون چاقی و بیماریهای مزمن کمک میکند. هر روز یک کافه یا رستوران جدید از آستین آنها خارج میشود. میل شدید به امتحان هر چیز قطعا مضر است. از طرفی نباید فراموش کرد که نقد و بررسی یک غذا مستلزم داشتن علم و دانش در مورد کیفیت مواد اولیه، روشهای صحیح پخت، بهداشت و تعادل طعمها است. با این حال، بسیاری از فودبلاگرها فاقد هرگونه تحصیلات رسمی در حوزههای مرتبط مانند آشپزی حرفهای یا علم تغذیه هستند. بیشتر توجه آنها به ظاهر، زیبایی و بهاصطلاح شیک بودن و همچنین تمرکز بر این باور است که با قیمت پایینتر میزان غذای بیشتری به دست خواهید آورد! نقد یک متخصص بر اساس معیارهای دقیق به مراتب معتبرتر از نقد صرفا مبتنی بر احساس خوب گرفتن یا جو عالی رستوران یک بلاگر است. نقد این افراد یک توصیف سطحی است که قدرت انتخاب آگاهانه را از دنبالکنندگانشان میگیرد. پولسازی فودبلاگرها و اسپانسرهایی که پشت کار آنها هستند، صداقت محتوا را زیر سؤال میبرد.
آیا توصیه آنها، توصیهی افرادی قابل اعتماد و دارای استقلال رای است؟ این داد و فریاد کردنها، سر و صداهای مصنوعی و تعریف و تمجیدهای مبالغهگویانه برای چیست؟ این پدیده بیشتر از آنکه به ارتقای فرهنگ غذایی کمک کند، به ابزاری برای ترویج مصرفگرایی ناسالم و انتشار نظرات غیرمسئولانه و غیرتخصصی تبدیل شده است.
ادبیات مهم است!
برای داشتن جامعهای موفق و پیشرو، نهتنها باید حواسمان به غذایی که میخوریم باشد بلکه نباید از اهمیت خوراک روح و روانمان نیز غافل شویم. امروزه در جامعه ما، سرانه مطالعه دو دقیقه و اگر زمان درس خواندن را هم به آن اضافه کنیم ۱۰ دقیقه است! این در حالی است که سرانه مطالعه کتاب در دنیا ۴۵ دقیقه در روز است. حاضریم برای رستورانها و کافههای جدید پول خرج کنیم اما تن به خرید کتاب نمیدهیم. من به عنوان یک معلم نگارش در شروع هر سال تحصیلی از دانشآموزانم میپرسم آخرین کتابی که خواندهاند، چه بوده و هر سال از عدم رغبت آنها به مطالعه کتابهای غیردرسی افسوس میخورم. نوجوانان و جوانان ما کمتر وقت برای کتاب خواندن میگذارند. هر سال که جلوتر میرویم، حافظهها ضعیفتر شده و میل به تمرکز بیشتر روی یک کار در ما کمتر میشود. نسل جدید دیگر تاب و تحمل همراهی با یک کتابِ حتی ۲۰۰ صفحهای را هم ندارند. چه برسد به خواندن «جنایت و مکافات» یا «جنگ و صلح»! متاسفانه گرانی کاغذ و دغدغههای معیشتی یکی از دلایلی است که ایرانیها را از خرید کتاب منصرف میکند. خیلی از دانشآموزان هم زیر سایه نظام آموزشی رشد کردهاند که خواندن کتاب و جزوه را راهی برای گرفتن نمره قرار داده و لذت کتابخوانی آزاد را از آنها سلب کرده است. در عصر شتاب بیامان تکنولوژی، کتاب و کتابخوانی رقابت را به رسانههایی که محتوایی با هضم راحتتر و سریعتر منتشر میکنند، میبازند. این رنگها و نورها هستند که چشم ما را پر میکنند. من از آن دست آدمهایی هستم که کتاب کاغذی را به کتاب الکترونیکی ترجیح میدهم. فکر میکنم کتاب کاغذی روحی با خودش به همراه دارد که هزاران نرمافزار و دستگاه نمیتوانند آن را به انسان منتقل کنند اما آیا میشود باتوجه به شرایط اقتصادی موجود، پیشنهاد کرد نوجوانان و جوانان ما به سمت خرید کتاب کاغذی بروند؟! گویا چارهای نیست که برای پرورش روحیه کتابخوانی، راه سادهتر را پیش پای فرزندان خودمان بگذاریم. آنها که دیگر در دنیای امروز به گوشی و تبلت مسلح شدهاند، پس بهتر است به جای دیدن برنامههای بیپایه و اساس یوتیوبی، کتاب بخوانند یا کتاب صوتی گوش دهند. آشنایی با ادبیات ایران و جهان، خوراک روحی مغذی برای آنها فراهم خواهد کرد. کاش خانوادهها زودتر دست بهکار شوند.
نظر شما