متخصصان عقاید بسیاری درباره سالخوردگی دارند؛ از جمله این که پیری مساوی با رنجور بودن است ، افراد پیرتر از نظر بدنی و فکری ، فعالیت کمتری دارند و کیفیت زندگی آنان پایین تر از دیگر افراد است.
سالخوردگی با تغییرات روان شناسی مرتبط با سن ، تغییر در وضعیت زندگی و ساختار خانوادگی و تضعیف بسیاری از پایگاه های اجتماعی و منابع اقتصادی فرد نیز در ارتباط است. اضافه شدن مشکلات خاص ازجمله ابتلا به آسیب طناب نخاعی موجب می شود دوره سالمندی با سختی های بیشتری روبه رو شود.
در تعریف سازمان بهداشت جهانی ، از ناتوانی به عنوان اختلال یعنی وضعیت غیرطبیعی ساختار یا عملکرد یاد می شود. برای مثال تخریب نخاع در سطح C5یک نوع ناتوانی است. نظیر ناتوانی در راه رفتن ، لباس پوشیدن و داشتن زندگی مستقل. در این میان ، محدودیت هایی نیز به وجود می آید. به این معنا که به دلیل اختلال و ناتوانی. برخی موانع اجتماعی نیز به وجود می آیند مانند ناتوانی در کار کردن ، پرورش بچه ها و تماس با اجتماع. بنابراین پس از ناتوانی اولیه ، عوارض و ناتوانی های ثانوی در ابعاد مختلف ، به وجود خواهد آمد که بعضی از این عوارض ، طبی هستند. برخی دیگر، فیزیکی و تعدادی روان شناختی هستند. همه این موارد با سالخوردگی تاثیر متقابل دارند و به این ترتیب می توان دریافت که چگونه 2 مفهوم سالخوردگی و ناتوانی با مجموعه ای از مصادیق خود مختلط شده اند. بنابراین جدا کردن سالخوردگی طبیعی از عوارض طبی آن و ناتوانی اولیه از عوارض ثانویه آن بسیار مشکل خواهد بود.
سالخوردگی از تبعات منفی خود هیچ گاه جدا نیست. بدون شک ، در دوران پیری است که انسان پی می برد برای ادامه زندگی همواره به توانایی هایی نیاز داشته است.
پیری اجتناب ناپذیر است و تقریبا همه انسان ها کمی زودتر یا دیرتر آن را تجربه می کنند.
نظر شما