سال 1959 جولزهیرزچ، پزشك و استاد دانشگاه راكفلر بر روی افراد چاقی كه تحت رژیم غذایی برای كاهش وزن قرار داشتند به تحقیق و بررسی پرداخت. او یك آزمایش ساده انجام داد و با این آزمایش، عقیده دانشمندان را در خصوص چاقی بیش از حد افراد برای همیشه تغییر داد.
جولز هیرزچ میدانست كه افراد چاق دارای سلولهای چربی بزرگ و مستعدی هستند كه حاوی چربی انبوهی است. او برای اینكه بفهمد هنگامی كه افراد چاق وزن بدنشان را كم میكنند چه اتفاقی برای سلولهای چربی میافتد، تحقیقاتش را شروع كرد. آیا پس از رژیم غذایی سلولهای چربی جمع و منقبض میشوند یا اینكه ناپدید میگردند؟
دكتر هیرزچ به مطالعه 8 نفر از افرادی كه در دوران كودكی یا بلوغ چاق بودند و در بیمارستان دانشگاه راكفلر به مدت 8 ماه بستری بودند پرداخت. دانشمندان ضمن اینكه رژیم غذایی این افراد را كنترل میكردند، به بررسی و كنترل سلولهای چربی آنها نیز میپرداختند.
این تحقیقات با یك رژیم غذایی سخت به مدت 4 هفته شروع شد. تنها غذایی كه افراد مجاز به مصرف آن بودند، یك نوع غذای مایع بود كه روزانه 600 كالری لازم بدن آنها را تأمین میكرد. با این رژیم غذایی آنها شروع به كم كردن وزن بدنشان كردند و در این مدت 45 كیلوگرم كاهش وزن داشتند. اما برای اینكه وزن بدنشان را ثابت نگه دارند، 4 هفته دیگر نیز به رژیم غذایی ادامه دادند.
دكتر هیرزچ تصور میكرد افراد هنگامی كه بیمارستان را ترك كنند برای همیشه لاغر میمانند. اما این فرضیه اشتباه بود. آنها بعد از مدت كوتاهی مجدداً به وزن اولیه خود بازگشتند و چاق شدند. دكتر هیرزچ فكر كرد كه شاید آنها برای حفظ و ثابت نگه داشتن وزن بدنشان نیاز به تقویت روحیه دارند و باید از نظر روانشناسی نیز تحت كنترل قرار بگیرند.
بنابراین دكتر هیرزچ و همكارش، دكتر رادولف لیبل كه اكنون در دانشگاه كلمبیا مشغول به كار است آزمایش را مجدداً تكرار كردند و نتیجه آن با دفعات قبلی هیچ تفاوتی نمیكرد. وزنی كه آنها با زحمت و سختی كم میكردند، موقتی بود و آنها مجدداً دچار اضافه وزن میشدند.
با این وضعیت محققان تصمیم گرفتند، تغییرات متابولیكی بدن بیماران، وضعیت روحی و روانی آنها و همچنین نبض و درجه حرارت بدن آنها را مورد بررسی قرار دهند. نتیجه تحقیقات و بررسیها نشان داد افرادی كه به مقدار زیادی وزن بدنشان را كاهش میدهند ممكن است در ابتدا شبیه افرادی كه همیشه وزن متعادلی داشتند به نظر برسند، اما فیزیولوژی بدن آنها كاملاً متفاوت است. در حقیقت، با هر اقدام متابولیكی كه سیستم بدن انجام میدهد، آنها احساس گرسنگی میكنند.
قبل از اینكه رژیم غذایی افراد مورد مطالعه شروع شود، سوخت و ساز بدن افراد چاق و فربه كاملاً طبیعی به نظر میرسید. یعنی تعداد كالریهایی كه سطح بدن در هر مترمربع میسوزاند با افرادی كه وزن متعادلی داشتند یكسان بود و تفاوتی نمیكرد، اما هنگامی كه آنها رژیم غذایی را شروع كردند و وزن بدنشان كاهش پیدا كرد، بدن آنها به میزان 24 درصد كمتر كالری نسبت به افرادی كه وزن طبیعی داشتند و لاغر بودند مصرف میكرد.
رژیم دیوانه كننده!
نكته دیگر این بود كه افرادی كه در دانشگاه راكفلر مورد مطالعه قرار گرفتند، مبتلا به یك سری علائم بیماری روحی و روانی به نام «اختلالات عصبی ناشی از گرسنگی» شدند، كه این موارد به هنگام گرسنگی بیشتر در افرادی كه وزن طبیعی داشتند مشاهده میشد.
با ادامه این رژیم، افراد مورد مطالعه دچار افسردگی و بیماری اعصاب شدند و تصمیم به قطع كردن رژیم خود گرفتند. حتی بعضی از آنها تصمیم به خودكشی گرفتند. به این ترتیب محققان دانشگاه راكفلر، نتایج تحقیقات خود را در یك نشریه این چنین توضیح دادند: كاهش وزن به جای اینكه منجر به ایجاد یك وضعیت طبیعی در افراد چاق شود منجر به ایجاد یك ناهنجاری میگردد، كه معمولاً افراد لاغر در اثر گرسنگی دچار آن میشوند.
سرانجام بیش از 50 نفر از افرادی كه در بیمارستان تحت رژیم غذایی بودند و وزن كم كردند، دچار اختلالات روحی و جسمی ناشی از گرسنگی شدند و تنها یك عده كمی از آنها توانستند وزن بدن خود را ثابت نگه دارند و مجدداً چاق نشوند.
با مطالعه و تحقیقاتی كه دكتر هیرزچ و دكتر لیبل انجام دادند میتوان به این نتیجه رسید كه یك فرد هنگامی كه چاق میشود، بدن او خود را با این شرایط وفق میدهد و برای اینكه این وضعیت، بدن را تنبل و ناتوان میسازد، فرد را در از دست دادن وزن و ثابت نگه داشتن آن عاجز میكند.
پدر، مادر، شما مقصرید!
دانشمندانی كه در زمینه وزن بدن افراد تحقیق میكنند سؤالات زیادی را مطرح نمودهاند، از جمله اینكه آیا وزن بدن فرد با ژنتیك او ارتباط مستقیم دارد؟ آیا چاقی یك فرد بر اثر سهل انگاری و بی توجهی بیش از حد اوست؟ یا اینكه چاقی یك فرد به علت ارزان بودن، فراوان بودن و یا هوسانگیز بودن مواد غذایی است؟ كارشناسان اقتصاد سلامت میگویند برای مصرف هر 100 كالری اضافی در روز باید به مبلغ 10پوند هزینه كرد كه در عرض 5 سال این مبلغ به 50 پوند میرسد.
البته دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند كه محیط زیست هم در تعیین كردن وزن افراد مؤثر است. اما دكتر آلبرت استانكارد استاد دانشگاه پنسیلوانیا میپرسد اگر این موضوع صحیح باشد، تا چه حدی محیط میتواند بر روی وزن بدن افراد تأثیرگذار باشد؟ او ابزار بسیار دقیقی را برای تحقیق و بررسی در این خصوص در نظر گرفت.
یك دفتر ثبت دانماركی برای بچههایی كه بعضی از والدین تكفل آنها را پذیرفته بودند افتتاح شده بود برای اینكه تشخیص دهند آیا بیماری اسكیزوفرنی ارثی است یا خیر. در این دفتر ثبت سوابق پزشكی بسیار دقیق از هر فرزند خوانده دانماركی بین سالهای 1927 تا سال 1947 وجود داشت، این سوابق نام والدین اصلی كودكانی كه به فرزندی قبول شده بودند، قد و وزن كودكان، و همچنین قد و وزن والدین اصلی آنها و قد و وزن والدین كودكانی كه به فرزندی قبول شده بودند را شامل میشد.
دكتر استانكارد، افرادی را پیدا كرد كه میانگین سن آنها 40 سال بود. 55 درصد از آنها در اولین ماه زندگیشان و 90درصدشان در اولین سال زندگیشان به فرزندخواندگی یك خانواده پذیرفته شدند. استنباط او كه در نشریهای پزشكی در سال 1986 به چاپ رسید بسیار واضح و روشن بود. تمام بچههایی كه به عنوان فرزندان یك خانواده پذیرفته شده بودند به حد و اندازه والدین اصلیشان چاق بودند و میزان چاقی آنها هیچگونه ارتباطی به والدینی كه آنها را به فرزندی قبول كرده بودند نداشت.
با این توصیفات و تحقیقاتی كه انجام شد، دانشمندان به این نتیجه رسیدند كه رابطه مستقیمی بین وزن بچههایی كه به فرزندی یك خانواده پذیرفته میشدند و وزن والدین اصلی آنها وجود داشت. آنها همچنین نشان دادند عوامل ژنتیكی در چاقی یك فرد بسیار مؤثر است و هیچگونه رابطهای بین وزن بدن بچههایی كه به فرزندی یك خانواده پذیرفته میشدند و والدین غیرواقعی آنها وجود ندارد.
به عبارت دیگر زمینه اصلی چاقی یك فرد، مربوط به مسائل ژنتیكی است. دكتر استانكارد، به این نكته اشاره كرد كه اقدامات كنونی برای جلوگیری از چاقی افراد همگی به سوی والدین و فرزندان آنها معطوف شده است.
حدود 80درصد از بچههایی كه والدین چاقی دارند، به دلیل مسائل ژنتیكی چاق میشوند و تنها 14 درصد از فرزندان این والدین وزن نرمال و طبیعی دارند. چند سال بعد در سال 1990 دكتر استانكارد مطلب دیگری را در نشریه پزشكی(NEW ENGLAND) به چاپ رساند. در این مقاله او با همكاری دانشمندانی كه بر روی ژنتیك افراد مطالعه میكردند به تحقیق و بررسی دوقلوها پرداختند.
این بار او از دوقلوهای سوئدی برای تحقیقاتش استفاده كرد. این دوقلوها شامل 93 جفت دوقلوی همسان و 218 جفت دوقلوهای غیر همسان بودند كه جدا از هم بزرگ شده بودند، علاوه بر این موارد ذكر شده، شامل 154 جفت دوقلوهای همسان و 28 جفت دوقلوهای غیر همسانی بودند كه با یكدیگر بزرگ شده بودند. دوقلوهای همسان چه آنهایی كه با همدیگر بزرگ شده بودند و چه آنهایی كه جدا از هم پرورش یافته بودند تقریباً هم وزن بودند.
اما دوقلوهای غیرهمسان، به دلیل تقسیماتی كه در بعضی از ژنهای آنها دیده میشد، وزن یكسانی نداشتند. محققان به این نتیجه رسیدند كه 70درصد از نوسانات وزن افراد ممكن است ارثی باشد.
به عبارت دیگر در چاقی و نوسان وزن افراد عوامل ارثی بیشتر از عواملی مثل بیماریهای روحی، سرطان سینه و یا بیماریهای قلبی نقش دارد. دكتر استانكارد گفت، نتایج تحقیق به این معنا نیست كه مردم برای كنترل كردن وزن بدنشان عاجز و ناتوان هستند. او به این مطلب تاكید كرد كه آنهایی كه سیستم بدنشان مستعد چاقی است اگر بخواهند به یك وزن متعادل و ایدهآل برسند، مجبورند دائماً با مسائل ژنتیكی و ارثی بجنگند و دست و پنجه نرم كنند.
یویویی به اسم وزن
تحقیقات جدید نشان میدهد كه وزن بدن هر فردی دارای نوسانات است و ممكن است تغییر كند. این تغییر وزن ممكن است به 5/4 تا 9 كیلوگرم برسد، یك فرد ممكن است قادر باشد وزن بدنش را به راحتی از 54 كیلوگرم به 64 كیلوگرم بدون هیچگونه تلاش و كوششی تغییر بدهد.
اما افزایش یا كاهش وزن بدن به مقدار زیاد بسیار مشكل است. با این حال بدن با افزایش یا كاهش اشتها و تغییرات متابولیسمی جهت ایجاد یك وزن ایدهآل و متعادل برای یك فرد مقاومت میكند.
دكتر جفری فریدمن محقق چاقی مفرط در دانشگاه راكفلر سعی كرد طرحی را ایجاد كند تا بتواند به وسیله آن مطلبی را در خصوص عوامل بیولوژیكی بسیار قوی كه موجب مقاومت بدن در برابر كاهش وزن میشود را مطرح سازد. او این موضوع را كه به شرح ذیل است در نشریهای كه در سال 2003 چاپ شد عنوان نمود.
دكتر فریدمن میگوید، افرادی كه به قدرت سلسله عصبهایی كه موجب تحریك بدن میگردد، اعتقادی ندارند به این نكته توجه كنند كه گرچه یك فرد میتواند نفس خود را برای یك مدت كوتاهی نگه دارد، اما این عمل به دلیل فشاری كه به او وارد میسازد مدت زمان زیادی طول نمیكشد و فرد بیاختیار به نفس كشیدن ادامه میدهد. او میگوید حس گرسنگی در یك فرد بسیار شدید است، اما اگر این حس به اندازه حسی كه فرد نیاز به نفس كشیدن دارد قوی نباشد كمتر از آن نیز نیست.
حسی كه فرد نیاز به نفس كشیدن دارد دقیقاً مثل حسی است كه یك فرد چاق در مقابل گرسنگی دارد و باید بعد از آنكه حجم زیادی از وزن بدن خود را كاهش داد در مقابل گرسنگی مقاومت كند.
لاغرهای خوشبخت
از آنجا كه بیماری چاقی یك مشكل بزرگ است، راه حلی كه برای جلوگیری از شیوع این بیماری پیشنهاد میكنند این است كه مردم باید بدانند افزایش وزن شرایط غیرقابل برگشت و جبران ناپذیری است كه همه باید از آن در حذر باشند. اما مطالعات و بررسیها نشان داده كه این فرضیه غلط است.
تحقیقات و بررسیهای دكتر اتهان سیمس در دانشگاه ورمونت شاهد مثال خوبی است. او افراد لاغر را مورد تحقیق و بررسی قرار داد، بدین معنا كه اگر افراد لاغر تحت یك رژیم خاصی چاق بشوند چه اتفاقی میافتد. او افراد یك بازداشتگاه را مورد مطالعه قرارداد كه داوطلب شدند وزن خود را افزایشدهند. علی رغم مشكلات بسیار آنها موفق شدند وزن بدنشان را بین 20 تا 25 درصد افزایش دهند.
افزایش وزن آنها به مدت 4 تا 6 ماه طول كشید و در این مدت آنها هر روز به وفور مواد غذایی مورد علاقه خود را میخوردند. بعضی از آنها به میزان 10 هزار كالری در روز كه یك حجم غذایی شگفت و باور نكردنی بود مصرف میكردند. به محض اینكه آنها چاق شدند، متابولیسم بدن آنها (سوخت و ساز بدن آنها) به مقدار 50درصد افزایش پیدا كرد و آنها برای اینكه وزن كنونی خود را حفظ كنند به بیشتر از 2700 كالری در هر مترمربع از سطح بدنشان نیاز داشتند.
نكته جالبی كه مشاهده شد این بود كه هنگامی كه تحقیقات به اتمام رسید، افراد لاغری كه این همه چاق شده بودند، هیچگونه مشكلی برای كم كردن وزن بدن شان نداشتند و در عرض چند ماه وزن بدنشان به راحتی به حالت طبیعی برگشت.
دانشمندان میگویند یك دلیل برای اینكه افراد چاق و افراد لاغر بعد از یك رژیم غذایی نمیتوانند وزن بدنشان را ثابت نگه دارند وجود دارد. فردی كه تحت رژیم غذایی، وزن بدنش را كاهش میدهد سرعت متابولیسم بدن او به میزان چشمگیری كاهش پیدا میكند و فردی كه با رژیم غذایی وزن بدنش زیاد میشود، سرعت متابولیسم بدنش دو برابر میگردد. این موضوع دقیقاً بر خلاف چیزی بود كه اكثر دانشمندان فكر میكردند.
نظر شما