دو محیطبان در دنا و منطقه زاگرس در انتظار طناب دار بهسر میبرند. آنها به علت دفاع از محیطزیست و گونههای حیوانی منطقه به مرگ محكوم شدهاند، حالا در همین منطقه و در استان چهارمحال و بختیاری، اداره كل میراث فرهنگی این استان تصمیم میگیرد تا رسم شكار وشكارگری را در فهرست آثار ملی ثبت كند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ به گفته «موسی صابری» مدیرکل منابع طبیعی خراسان شمالی، رضا ارغوان جنگلبان خراسانی فقط ۲۶سال داشت و به جرم حفاظت از طبیعت به قتل رسید. او برای انجام گشتزنی به منطقه قرق جنگلی میرود و دفتر زندگی او در منطقه «تنگهراز» برای همیشه بسته میشود. صابری و همكاران هنوز نمیدانند كه قاتل كیست. البته پروندههای زیادی از جنگلبان شهید وجود دارد كه هنوز به نتیجه نرسیده است. یكی از آنها «حسن غفاری» جنگلبان روستایی تالش است كه پرونده قتل بعد از نزدیك به یك دهه هنوز به نتیجه نرسیده است. قاتلان 10 سال پیش از سیاهی شب استفاده میكنند و خانه او میشوند و غفاری را در حالی كه در كنار دختر كوچك خود خوابیده بود به رگبار میبندند.
قاتلان قبل از آن سعی كرده بودند او را تطمیع كنند اما نتوانسته بودند، بنابراین به این نتیجه میرسندكه او را از سر راهشان بردارند كه برداشتند. اما شكایتهای همسر او هرگز به جایی نرسید. او زنی روستایی و بیسواد است و هرگز نتوانست مانند همسر شهید پیروی، رئیس جنگلبانی «ماسال» كه معلمی باسواد بود قاتلان همسر خود را به پای میز محاكمه بكشاند. سازمان جنگلها هم با این بهانه كه پرونده مشمول زمان شده، قتل حسن غفاری را فراموش كرد تا سنگ قبر او حتی اسم او را هم روی خود نداشته باشد، چون بنیاد شهید حاضر به ثبتنام او در خانوادههای تحت حمایتش نیست و خانواده او هم تصمیم گرفتهاند تا زمانی كه بنیاد شهید حسن غفاری را به نام شهید طبیعت قبول نكند، روی قبر او سنگ نوشتهای نگذارند.
همسر «حسن غفاری» به تهرانامروز میگوید: «اگر بنیاد شهید بپذیرد كه حسن غفاری شهید شده، آن وقت پای قاتلانش به میان كشیده میشود.» به گفته او اما قاتلان با وجود اینكه به حساب حسن غفاری پول ریختهاند، شماره حسابشان موجود است و 11 نفرشان همان روزهای اول حادثه دستگیر شدند، همچنان آزاد هستند و هیچ ارادهای هم برای روشن كردن نقطههای كور پرونده او دیده نمیشود. البته صابری درباره پرونده شهید ارغوان هم میگوید: «ظرف دو روز سه نفر از افراد مظنون به قتل جنگلبان خراسانی كه چوپان و دامدار بودند توسط نیروی انتظامی دستگیر و برای بازجویی تحویل مراجع قضایی شدند.»
این درحالی است كه محیطبانان و جنگلبانان علاوه بر تهدید شكارچیان و قاچاقچیان، در شرایطی سخت به كار میپردازند و حوادث طبیعی هماره در كمین آنها نشسته است، بدون اینكه حقوق و مزایایی درخوری به آنها پرداخته شود. حوادثی كه دفتر زندگی دو محیطبان گلستانی را هم در روزهای پایانی دی ماه سالجاری بست؛ محیطبانان جوانی كه 6 ماه پیش به جمع نیروهای محیطزیست پیوسته بودند. این حادثه تلخ به گفته «ممشلی» مدیرکل محیطزیست گلستان از آنجا رقم میخورد كه سه محیطبان شهرستان «کردکوی» برای گشتزنی به روستای «چمن ساور» درارتفاعات جهان نمای کردکوی رفته بودندکه براثرسرخوردگی به آب بندان این روستا پرتاب میشوند. او میگوید: «یکی از ماموران با کمک چند چوپان از مرگ نجات یافت اما آقایان عبدالباسط ارساری و حمید ایری دچار یخزدگی شدند و جان باختند.»
شغلی سخت كه جزو مشاغل سخت نیست
محیطبانان و جنگلبانان در حالی از همه سومورد تهدید قرار میگیرند كه كار آنها جزو مشاغل سخت نیست و این مسئله از سوی «عبدالرضا ابدالی» معاون محیطزیست استان ایلام هم یادآوری میشود. او كه خود شاهد زخمی شدن یكی از محیطبانان 28 ساله ایلامی به دست شكارچیان در سالجاری بوده، میگوید: «محیطبانی یک شغل سخت است و برای حمایت از محیطبانان بهعنوان یک ضابط قضایی قانونهای خوبی در محیطزیست در نظر گرفته شده است.»
به گفته او، متاسفانه یکی از مشکلات شغل محیطبانی این است که این شغل جزو مشاغل سخت قرار نگرفته و محیطبانان باید 30 سال فعالیت کنند. در صورتی که این شغل جزو مشاغل سخت حساب شود،محیطبان 20سال فعالیت میكند. به اعتقاد او در قانون برای شکارچیان متخلف به ویژه کسانی که به محیطبانان شلیک میكنند، قانونهای بسیار خوبی وجود دارد که اگر اجرا شوند بخش مهمی از حمایت از محیطبان انجام میشود.
كارمند دولت یا نیروی انتظامی؟
اما واقعیت تلخ ماجرا این است كه «قانونهای نوشته شده» برای درمان دردهای بیشمار محیطبانان و جنگلبانان در هیچ عطاری پیدا نمیشود. محیط بانان از نظر قوانین استخدامی، كارمند دولت محسوب میشوند اما با توجه به شرایط كاری خود، وضعیتی شبیه نیروهای انتظامی یا شبهنظامی دارند. این در حالی است كه هنگام درگیری مسلحانه یا خطرات مشابه، فقط قوانین كارمندان دولتی در مورد آنان اعمال میشود. به این ترتیب محیط بانان در درگیری با افراد متخلف كه بیشتر آنها را شكارچیان مسلح غیرقانونی تشكیل میدهند، از قوانین حمایتی كمی برخوردارند و قوانین حمایت از نیروهای نظامی و انتظامی نیز درباره آنان مصداق پیدا نمیكند. بنابراین حرف صابری خیلی صادق نیست. حداقل سرنوشت جنگلبانهای كشته شده نشان میدهد حتی جنگلبانانی كه به جای استفاده از اسلحه، خود را به دست مرگهای دلخراش دادهاند، حتی پس از مرگ هم تحت حمایت قانون قرارنگرفتهاند.
اگر قاتلان رئیس جنگلبانی «ماسال» به دار مجازات آویخته شدند نتیجه تلاش همسری بود كه تا پای اجرای عدالت باقی ماند. پیروی هم مانند ارغوان به شكل وحشتناكی كشته شد. قاتلان اگرچه اسلحه داشتهاند اما سعی در زجركش كردن او داشتهاند بنابراین با تیغ موكتبری، سر او را از پشت میبرند. ارغوان، جنگلبان تازه شهید شده خراسان شمالی هم با دست و پای بسته شده كارد آجین شده تا مافیای جنگلتراشها نشان دهد با هیچ كس سر شوخی ندارد. از سوی دیگر اگر هر كدام از جنگلبانان و محیط بانان دست به اسلحه ببرند و برای دفاع از جان خود، شكارچی را به قتل برسانند، هیچ چیزی جز طناب دار در انتظار آنها نیست.شاهد این مدعا«اسد تقیزاده» محیطبان دناست كه حدود 4 سال است در انتظار طناب دار است. البته او تنها نیست،«غلامحسین خالدی» دومین محیطبان این منطقه هم برای دفاع از محیطزیست به اعدام محكوم شده است.
ثبت میراث معنوی شكار در قلب حادثه
دو محیطبان در دنا و منطقه زاگرس در انتظار طناب دار بهسر میبرند. قانون 40 سالهای كه آنها را جزو نیروی نظامی و انتظامی قرار داده هم تاكنون نتوانسته گره از مشكل مرگبار آنها حل كند. آنها بهعلت دفاع از محیطزیست و گونههای حیوانی منطقه به مرگ محكوم شدهاند، حالا در همین منطقه و در استان چهارمحال و بختیاری، اداره كل میراث فرهنگی این استان تصمیم میگیرد تا رسم شكار وشكارگری را در فهرست آثار ملی ثبت كند. «مژگان ریاحی» مدیركل این سازمان،فرهنگ غنی صید وصیادی را در تاریخ بختیاری از جمله دلایل این تصمیم میداند. شاید اگر شكار و شكارگری بهعنوان رسم دیرینه خراسانیها، شمالیها یا تركمنها یا هرجای دیگری غیر استانهای زاگرسنشین به ثبت میرسید، این همه باعث تعجب نمیشد.
اما زاگرس دو محیطبان را در آستانه اعدام دارد. جرم آنها دفاع از محیطزیست در مقابل شكارچیانی بوده است كه البته صیادی در فرهنگ آنها ریشه كهنی دارد. همانطور كه ریاحی میگوید: «ترانههای شکار بهعنوان یکی از رایجترین گونههای ادبیات عامیانه از جایگاه و اهمیت ویژهای در این فرهنگ برخوردار بوده و با توجه به اهمیت صید و صیاد در فرهنگ این قوم، بررسی و ثبت این ترانهها که ریشه در فرهنگ غنی قوم بختیاری دارد، میتواند آنها را از خطر فراموشی نجات دهد.» برای همین هم هست كه زمانی كه تیر یك محیطبان به مرگ یك شكارچی منجر میشود، شهر حالت فوقالعاده پیدا میكند. هیچ كدام از ماموران و كارمندان محیطزیست، جرات تردد در شهر را تا مدتها پیدا نمیكنند. سازمان محیطزیست به وسیله نیروی انتظامی محافظت میشود تا از سوی بازماندگان مقتول، آسیبی به اموال یك سازمان دولتی وارد نشود.
اگر كسی در روزهای پس از مرگ رضایی(مقتول جوان دنا) شهركرد میشد، قطعا شهر را در حالت غیرعادی میدید، حق داشتند، آنها مردمی بودند كه تا روزگار بوده تفنگ به دست به شكار رفتهاند. سازمان محیطزیست هم هرگز زنگ هشدار انقراض گونههای حیوانی و ممنوع بودن شكار در این منطقه را به صدا درنیاورده است. تنها چند محیطبان را بدون هیچ آموزش نظامی به حفاظت از منطقه گذاشته تا با دستپاچگی مرگ یك جوان را رقم بزنند. حالا هم سازمان میراث فرهنگی این استان تصمیم میگیرد تا شكارگری را در این منطقه تنشزا به ثبت ملی برساند. اما آیا هیچ كس از این سازمان نمیپرسد آن زمان كه شكارگری را به ثبت رساندید، وضعیت گونههای حیوانی در معرض انقراض این استان چه میشود؟ آیا اصلا محیطبانی جرات میكند به این منطقه شود؟ آیا ثبت شكار وشكارگری در این منطقه كه دو محیطبان محكوم به اعدام دارد، باعث اجرای این حكم نیست؟ راستی چرا سازمان حفاظت از محیطزیست هیچ اعتراضی به این مسئله ندارد؟
آیا ثبت فرهنگ باید مردم را در مقابل سرمایههای ملیشان قرار دهد؟ اینها سوالاتی است كه تاكنون مسئولان میراث فرهنگی به آن پاسخی ندادهاند.
نظر شما