به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ در هر حال میتوان زندگی کرد اما اختلال در روند زندگی روانی و دنیای درونی ما از زمانی اتفاق میافتد که کارکرد مکانیسمهای دفاعی ما به شکل تهاجمی بخش عظیمی از کارکرد سیستم روانی ما را اشغال میکند و نیروی روانی (لیبیدو) را برای ایجاد و حفاظت از سمپتومهایش به کار میگیرد و درست همانند ویروسی عمل میکند که در دل سلول زنده رخنه کرده و از امکانات و تواناییهای سلول در جهت بقا، رشد و نمو خود استفاده میکند. شاید مثال بهتر برای این استثمار، سلولهای سرطانی باشد که همین کار را با ما میکنند. وقتی مکانیسمهای دفاعی رتق و فتق امور روانی ما را به دست گیرند سیستم روانی ما کارکرد مفید خود را که لازمه زندگی مفید و پربار است از دست میدهد و آدمی به کشوری در حال جنگ تبدیل میشود که به جای تمرکز بر آبادی، آسایش و تلاش، در فکر حمله یا دفاع از خود است و جنگ، ویرانی، فرسودگی و نابودی هستی را در پی دارد.
یکی از نجاتبخشترین فاکتور انسان در جهان هستی مسئولیتپذیری و هلاککنندهترین فاکتور برای او مسئولیتگریزی است. ما انسانها دروازه مکانیسمهای دفاعی را زمانی روی خود میگشاییم که برای فرار از آنچه میاندیشیم، آنچه عمل میکنیم و آنچه احساس میکنیم به دامان بیمسئولیتی پناه میبریم و از پذیرش نقش خود در این پروسه ناخوشایند ابا میکنیم. وقتی آینههای دروننگری را میشکنیم، مجبوریم خود را از کدورت جیوه پشت آینه بنگریم و چیزی جز سیاهی نبینیم و به راحتی هزاران بد و بیراه به آینه نثار کنیم که کج است و بدکردار و بدگفتار! بعد از فرار از خود واقعیتهاست که احساس میکنیم در امان هستیم و اینجاست که در دام مکانیسمهای افراطی میافتیم. آنها از ما در مقابل واقعیتهای تلخ محافظت میکنند درست مانند داروغه باجبگیری که هر زمان بخواهد وارد حریم ما شده و همه دار و ندارمان را به تاراج میبرد و فرار از واقعیت را به بهای زندانی کردن ما در حریمی تنگ و نگهبانی دادنش پشت در، برعهده میگیرد.
مسئولیتپذیری مقوله بسیار مهم و نجاتبخشی در هستی و بحث بسیار مهمی در روانشناسی اگزیستانسیال (هستیشناسی) است. مسئولیت یعنی آگاهی از اینکه خود، سرنوشت، گرفتاریهای زندگی، احساسات و در نتیجه رنجهای زندگیمان را پدید میآوریم یا تداوم میبخشیم. در حیطه درمان روان، فردی که چنین مسئولیتی را نپذیرد و همواره دیگران، دنیا و عوامل ناشناخته را مسبب رنجها و ناکامیهای خود بداند هرگز به درمان واقعی دست نخواهد یافت و باید کلید نهانخانه درون خود را به داروغهای بدهد که بر مسئولیتگریزی او صحه میگذارد و زندگی سراسر اسارت و ناشادی را برای او به ارمغان میآورد.
نظر شما