سه‌شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۰
سلامت نیوز : بیماری‌ها و اختلالات جسمانی می‌توانند ما را از کارکرد مطلوب یک عضو و حتی چند عضو محروم کنند و بر عملکرد ما تاثیر نامطلوب بگذارند. اما تا زمانی که بینش ما نسبت به اهداف، مسئولیت‌ها، معنا و ارزش زندگی دچار تزلزل نشده باشد به زندگی خود ادامه خواهیم داد و متوجه این واقعیت می‌شویم که حتی با جسم معلول هم می‌توان سرشار زندگی کرد. می‌توان با دو پایی که تکنولوژی به جانباز جنگ هدیه داده است، سبلان را فتح کرد. می‌توان بدون روشنایی دو چشم از لمس سر انگشتان برای خواندن نوشتنی‌ها بهره جست. می‌توان گنگ بودن زبان گویا را با گویایی دست و انگشت جبران کرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ در هر حال می‌توان زندگی کرد اما اختلال در روند زندگی روانی و دنیای درونی ما از زمانی اتفاق می‌افتد که کارکرد مکانیسم‌های دفاعی ما به شکل تهاجمی بخش عظیمی از کارکرد سیستم روانی ما را اشغال می‌کند و نیروی روانی (لیبیدو) را برای ایجاد و حفاظت از سمپتوم‌هایش به کار می‌گیرد و درست همانند ویروسی عمل می‌کند که در دل سلول زنده رخنه کرده و از امکانات و توانایی‌های سلول در جهت بقا، رشد و نمو خود استفاده می‌کند. شاید مثال بهتر برای این استثمار، سلول‌های سرطانی باشد که همین کار را با ما می‌کنند. وقتی مکانیسم‌های دفاعی رتق و فتق امور روانی ما را به دست گیرند سیستم روانی ما کارکرد مفید خود را که لازمه زندگی مفید و پربار است از دست می‌دهد و آدمی به کشوری در حال جنگ تبدیل می‌شود که به جای تمرکز بر آبادی، آسایش و تلاش، در فکر حمله یا دفاع از خود است و جنگ، ویرانی، فرسودگی و نابودی هستی را در پی دارد.

یکی از نجات‌بخش‌ترین فاکتور انسان در جهان هستی مسئولیت‌پذیری و هلاک‌کننده‌ترین فاکتور برای او مسئولیت‌گریزی است. ما انسان‌ها دروازه مکانیسم‌های دفاعی را زمانی روی خود می‌گشاییم که برای فرار از آنچه می‌اندیشیم، آنچه عمل می‌کنیم و آنچه احساس می‌کنیم به دامان بی‌مسئولیتی پناه می‌بریم و از پذیرش نقش خود در این پروسه ناخوشایند ابا می‌کنیم. وقتی آینه‌های درون‌نگری را می‌شکنیم، مجبوریم خود را از کدورت جیوه پشت آینه بنگریم و چیزی جز سیاهی نبینیم و به راحتی ‌هزاران بد و بیراه به آینه نثار کنیم که کج است و بدکردار و بدگفتار! بعد از فرار از خود واقعیت‌هاست که احساس می‌کنیم در امان هستیم و اینجاست که در دام مکانیسم‌های افراطی می‌افتیم. آن‌ها از ما در مقابل واقعیت‌های تلخ محافظت می‌کنند درست مانند داروغه باج‌بگیری که هر زمان بخواهد وارد حریم ما شده و همه‌ دار و ندارمان را به تاراج می‌برد و فرار از واقعیت را به بهای زندانی کردن ما در حریمی تنگ و نگهبانی دادنش پشت در، برعهده می‌گیرد.

مسئولیت‌پذیری مقوله بسیار مهم و نجات‌بخشی در هستی و بحث بسیار مهمی در روانشناسی اگزیستانسیال (هستی‌شناسی) است. مسئولیت یعنی آگاهی از این‌که خود، سرنوشت، گرفتاری‌های زندگی، احساسات و در نتیجه رنج‌های زندگی‌مان را پدید می‌آوریم یا تداوم می‌بخشیم. در حیطه درمان روان، فردی که چنین مسئولیتی را نپذیرد و همواره دیگران، دنیا و عوامل ناشناخته را مسبب رنج‌ها و ناکامی‌های خود بداند هرگز به درمان واقعی دست نخواهد یافت و باید کلید نهانخانه درون خود را به داروغه‌ای بدهد که بر مسئولیت‌گریزی او صحه می‌گذارد و زندگی سراسر اسارت و ناشادی را برای او به ارمغان می‌آورد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha