به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تهران امروز ؛ از عوامل مهم و تاثیرگذار بر عملكرد سازمانها و صندوقهای تامیناجتماعی چگونگی مدیریت آنهاست. اداره سازمان تامیناجتماعی همانند اغلب عرصههای زندگی اجتماعی تحولات فراوانی را پشتسر گذاشته كه بررسی آنها برای تدوین سیاستهای نوین اداره سازمانها و صندوقهای تامیناجتماعی مناسب و مفید است.
از آنجا كه مدیریت سازمان تامیناجتماعی همواره حوزهای مرتبط با حوزههای تخصصی مدیریت و اقتصاد شناخته شده است، توجه به ابعاد اجتماعی این مسئله با توجه به اهمیت یافتن رویكردهای اشتراكی و چندجانبهگرایی مهم و ضروری است.
با نگاهی به تحولات مدیریتی صورت گرفته در سه دهه پس از انقلاب در سازمان تامیناجتماعی میتوان سهرویكرد شبه پارادایمی را در این زمینه تشخیص داد:
1 - پارادایم توسعه فیزیكی(1357-1377)
2 - پارادایم توسعه سیاست بیمهای(1377-1385)
3 - پارادایم ناپایداری در سیاست اجتماعی(1385-1392)
این پارادایمها هریك در دورههایی رویكرد غالب اداره سازمان تامیناجتماعی را تشكیل دادهاند. اگر بخواهیم این پارادایمها را بر تاریخ سازمان تامیناجتماعی بعد از انقلاب در ایران منطبق كنیم، میتوان سه دوره برای هر پارادایم نام برد:
پارادایم نخست در زمان جنگ و زمامداری كسانی چون محمد زاوش، محمود خواجهنوری، شهید معیری، سیدابوالفضل غرضی و مهدی كرباسیان تجلی یافت. در این دوره با توجه به شرایط جنگی، سازمان به احداث درمانگاه و بیمارستان و شعب روی آورد.
شاید چهره شاخص این پارادایم مهدی كرباسیان باشد كه با اتمام بسیاری از پروژههای توسعهای نیمهكاره، تصویب یك رشته قوانین و تاسیس شركتهای سرمایهگذاری، به توسعه تامیناجتماعی در گسترههای وسیع جغرافیایی و مالی دست زد و با پشتوانه زیاد مالی كه در آن زمان سازمان تامیناجتماعی از آن برخوردار بود به توسعه فیزیكی سازمان مبادرت كرد. پیشینیان این سنت همچنان كه اشاره شد بسیارند. اینان كه توسعه تامیناجتماعی را در توسعه فیزیكی آن میدانند، باور دارند كه با این توسعه میتوان بهتر با بیمهشدگان و مستمری بگیران سخن گفت و وظایف و ماموریتهای تعریف شده برای سازمان را محقق كرد.
پارادایم دوم یعنی توسعه سیاست بیمهای هنگامی آغاز شد كه در اواخر دهه 70 با تحولاتی كه در عرصه كشور صورت گرفته بود، كوشش شد تا با بهرهگیری از دانش نظری و تجربههای جهانی در این زمینه به جای توسعه فیزیكی، به توسعه سیاستهای بیمهای پرداخته شود.
نماینده اصلی این پارادایم، محمد ستاریفر است كه از سال 1377 تا سال 1382 مدیرعامل سازمان تامیناجتماعی بود. ستاریفر با استنباط خاصی كه از توسعه و تامیناجتماعی داشت كوشید تا با درك واقعیتهای زندگی اجتماعی و پیشرفتهایی كه در حوزههای مختلف از جمله IT صورت گرفته بود، حوزه خدمترسانی سازمان تامیناجتماعی را گسترش دهد و عرصههای فرهنگی و اجتماعی را هم به عرصه خدمات سازمان تامیناجتماعی اضافه كند. در این راستا جذب افراد تحصیلكرده، تقویت بخش مطالعاتی و آموزش نیروی انسانی، تاسیس شركت رفاه گستر، ایجاد معاونت فرهنگی و اجتماعی، و... از سیاستهای این گروه بود كه آن را میتوان در چارچوب پارادایم توسعه سیاست بیمهای قرار داد. در سالهای آغازین دهه 80، سازمان تامیناجتماعی با ایجاد بیمه طلاب و روحانیون، مروجان كمیته امداد امام خمینی(ره)، رزمندگان و بسیجیان فعال، مداحان و شاعران و... به رشد این سیاست سرعت بخشید. نكته قابلتوجه در این قبیل اقدامات آن است كه متاسفانه در اغلب این موارد به تامین منابع مالی لازم از طریق انجام محاسبات آكچوئری توجه كافی نمیشد.
پارادایم سوم با روی كار آمدن دولت نهم و مدیرعاملی مهندس مددی شروع شد. در این دوره سیاست توسعه بیمهای به سیاستهای ناپایدار، مقطعی و موردی همچون گسترش پوشش بیمهای بدون هیچ توجیه مالی (حسینعلی ضیایی)، اصلاحات ساختاری بدون انجام كار كارشناسی لازم همچون انحلال دو معاونت امور استانها و معاونت فرهنگی و اجتماعی(علی ذبیحی)، تهیه برنامههای موازی با وزارت بهداشت در امور درمان همچون پزشك امین(دكتر حافظی) و در نهایت سیاست تعامل با دولت جهت دریافت بدهیهای سازمان تامیناجتماعی از دولت(سعید مرتضوی) تقلیل یافت.
شاید بتوان این ناپایداری در سیاست اجتماعی را در عدم توجه به ایجاد انسجام كلان سیاستهای رفاهی، عدم تفكیك و تداخل اهداف و وظایف حوزههای بیمهای، حمایتی و امدادی، عدم پایبندی به اصول و سیاستهای كلان اقتصادی و همچنین تلقی لطف مابانه دولت از خدمات بیمههای اجتماعی مشاهده كرد.
اما بهنظر میرسد با روی كار آمدن دولت تدبیر و امید در حوزه تامیناجتماعی باید رویكرد دیگری اتخاذ شود تا بتوان بر یكی از مهمترین چالشهای دهه نود كه همانا چالش و بحران تامیناجتماعی است فائق آمد. این پارادایم باید، اتخاذ سیاست پایدار اجتماعی در حوزههای مختلف جهت ایجاد فضای مناسب برای حمایت از مردم، توسعه سلامت و... را با بهرهگیری از مشاركتهای سهجانبه (دولت، كارگر و كارفرما) و ظرفیتهای مدنی و حركت به سمت شراكتپذیری جزو اولویتهای خود قرار دهد.
افتخار تعبیه و تسجیل این پارادایم مورد انتظار كه از آن میتوان به مثابه پارادایم چهارم نام برد به نام كسی سكه خواهد خورد كه در عرصه سیاستهای مدیریتی خویش تلاش كند تا بعد اجتماعی اداره تامیناجتماعی را تقویت كند و با سیاستهایی مانند تقویت سهجانبهگرایی، كمك به ایجاد تشكلهای مدنی در حوزه تامیناجتماعی، تقویت شوراهای كارگری و كارفرمایی، تفكیك حوزههای بیمهای،حمایتی و امدادی و... كه به كرات در اسناد بالادستی از جمله قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامیناجتماعی به آنها اشاره شده است، گامهای موثری را برای اداره و مدیریت سازمان تامیناجتماعی بر مبنای مدیریت شراكتپذیر بردارد.
هر یك از این شركا سرمایهها و منابعی دارند كه خاص آنهاست و در صورت به اشتراك گذاشتن آنها، سازمان تامیناجتماعی در دستیابی به هدفها و سیاستهای خود و حل مشكلات حوزه بیمههای اجتماعی موفقتر خواهد بود. برای مثال كارگر سرمایه اجتماعی و اقتصادی دارد، كارفرما و دولت سرمایه اقتصادی و كارآفرینی دارند و سازمان تامیناجتماعی هم سرمایه مدیریتی و اقتصادی دارد كه در صورت شراكت این سرمایهها، نیروی گستردهای برای به حركت درآوردن چرخهای توسعه تامیناجتماعی بخصوص بیمههای اجتماعی بهوجود خواهد آمد. بنابراین مدیرعامل جدید سازمان تامیناجتماعی همسو با وزیر محترم تعاون، كار و رفاه اجتماعی باید از یك نگاه اجتماعی و استراتژیك برخوردار باشد تا همگام با هم بتوانند در عمل و با اتكا به دیدگاههای نظری شناخته شده و قابل دفاع پنجره جدیدی را در این حوزه حیاتی به روی جمعیت تحت پوشش بگشایند و رسیدن به افقهای دوردست را امكانپذیر كنند.
نظر شما