به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان ؛ عکسها و روایتهایی که در مدت اخیر از آنها منتشر شد، ادبیاتی از «سنگدل بودن کسی که به این چهرهها نگاه میکند» در اخبار و گزارشهای رسانهها منتشر میشود، اما این روایتها چه آثاری بر مردم هنگام مواجهه با درد ایجاد میکند؟ آیا این نوع مواجهه انسانهایی نخواهد ساخت که در مقابل درد جلوی چشمشان را میگیرند و تنها سری از روی تاسف تکان میدهند؟ این نوع مواجهه خبرنگاران با سوژه هدفی غیر از گریه کردن مخاطبان خواهد داشت؟ نگاه خبرنگار به «درد» چیزی جز خوراک خبری محسوب میشود؟ این بار گویی کار خبرنگار با نوحهخوانانی همسو شده است. آیا عکسهایی که از جراحیها و با نخ و سوزن دوختن بدنهای این کودکان برآمده است، چیزی جز دلالی درد است؟
خبرنگاری یا...؟
فرقی نمی کند کدام رسانه اما اکثرا هدف عمدهای که از بازنمایی تصاویر این کودکان داشتهاند صرفا گریاندن مخاطبان بوده است و انگار این را به شعاری برای خود تبدیل کردهاند که «ما درد را میفروشیم، شما گریه کنید.» کودکان شینآباد اکنون مدرسه خاص خود را دارند. مدرسهای برایشان مهیا کردهاند و معلمی مخصوص که حواسش به غیبتهای این دانشآموزان جهت انجام عمل جراحی باشد. اما هنوز برای پیگیری مساله بیمهشان مشکل دارند. والدینشان شغل خود را از دست دادهاند و بیشتر از بازنمایی رنجها به پیگیری مشکلاتشان نیاز دارند. جنگ بر سر نادیدهها و ناگفتهها هنگام رخ دادن یک واقعه تلخ تاجایی ادامه مییابد که قانونی را در رسانهها ایجاد کرده است که «هر عکس او پردردتر، فروشش بیشتر».
کودکانی که سر از خبر در نمیآورند به سمت عکاس میدوند تا از دردهایشان عکسهایی با درشتنمایی بیشتر گرفته شود. آیا عکاسان رسانهای ما نیز در برابر این دردها همچون این کودکان برخورد نمیکنند؟ آیا هدف ولع خبرنگاران برای ریشریش کردن دل مخاطب اطلاعرسانی است؟ آیا همه اینها باعث میشود تا عکاس عکس گذشته و کنونی کودک را نشان او دهد و در این لحظه غمانگیزی که برای او بهوجود میآورد بخواهد از او عکس بگیرد؟دیروز در گزارش ایسنا از وضعیت این کودکان، یکی از مادران این کودکان گفته بود: مسئولان آموزش و پرورش به ما قول دادهاند بعد از 15 سالگی «بیمه معلم» به این دانشآموزان تعلق خواهد گرفت که همانند بیمه عمر است اما معلوم نیست عملی شود یا خیر. بیمه حوادث دانشآموزی هم که 100 یا 200 هزار تومان است نهتنها پرداخت نشده بلکه چنین رقمهایی دردی از کودکانمان دوا نمیکند. مادران متفقالقول درباره بیمهها گفتهاند: قرار بود مستمری تا آخر عمر برای کودکانمان برقرار شود که تا کنون جوابی از سوی مسئولان دراینباره نشنیدهایم.
مادر یکی از این کودکان درباره پیگیریهای وزرای قبلی افزوده است: وزیر قبلی آقای حاجیبابایی فقط یکبار در بیمارستان تبریز و یکبار هم اصفهان به دیدن کودکانمان آمد. از وقتی هم که به بیمارستان ساسان تهران آمدهایم همسرانمان از، سرپرست فعلی آموزش و پرورش و نماینده پیرانشهر خواستند برای دیدن وضعیت بچهها به بیمارستان بیایند که در این عیادت آقای فانی برای پیگیری درمان قول داد. او اضافه میکند: از چند ماه پیش که فاکتور 700 هزار تومانی هزینه دارو و سایر هزینهها را پرداخت کردهایم بیش از سه ماه میگذرد اما تا کنون این مبلغ را دریافت نکردهایم و برای تامین بخشی از هزینهها به ناچار باید از اقوام قرض بگیریم.
مادر آمنه ( یکی از دانشآموزان حادثهدیده) گفته است: اگر نیمهشب لامپی را خاموش و یا روشن کنیم آمنه با وحشت شروع میکند به فرار کردن و فریاد میزند «سوختم! سوختم.» مادر نادیه هم به حساس شدن دخترش نسبت به محبت پدر و مادر به فرزند 4 سالهشان اشاره میکند و میگوید: اگر فرزند کوچکترم را در آغوش بگیرم و یا لباسی برایش بخرم، نادیه میگوید چون او سالم است و من سوختهام به او توجه میکنید و دوستش دارید، واقعا نمیدانیم چه کنیم با مشکلات روحی بچهها که آنها را عصبی کرده است. با تمام حساسیتی که این کودکان نسبت به بدن، مدرسه و خاطره خود دارند آیا خبرنگاران درد آنها را هر روز بیشتر نمیکنند؟
قانون دست فتوژورنالیست را باز نکرده است
یک بحث اساسی در خبرنگاری بحث مسئولیتپذیری اجتماعی خبرنگار است. یعنی او باید ضمن آزادی عمل برای پرداختن به سوژهها و نقش اطلاعرسانیاش، قید و بندی را برای خود بپذیرد و در قبال افکار عمومی پاسخگو باشد. آزادی رسانهها با ولنگاری مترادف نیست. بلکه محدودیت و مرزهایی دارد. زمانی که پرداختن به یکسری سوژهها ضمن اینکه گرهای باز نمیکند باعث یک نوع آشوبزدگی و پریشانی و ایجاد یک نوع هیجان کاذب است، خبرنگار اجتماعی و سیاسی نباید به آن بپردازد. آنچه در فضای مجازی و رسانهها در مقابل آتشسوزی مدرسه شینآباد پیش آمد در این راستا قابل بحث است.
پرداختن به حوادث و زوایای پنهان بهصورت عمقی و تحقیقی وظیفه روزنامهنگار است. طرح مساله و ریشهیابی عوامل آن آتشسوزی وظیفه اولیه خبرنگار است. سپس ارائه راهحلها برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی در ژانر گزارش تحلیلی آورده میشود.قانون به هیچ وجه دست فتوژورنالیست را برای بازتاب عکس باز نکرده است. عکسهایی که مصداق ایجاد یأس و حس ترحم شدید و دلزدگی مخاطب میشوند و یک هیجانسازی کاذب ایجاد میکند جزو موارد ممنوعه هستند که از لحاظ مسئولیت اجتماعی نباید خبرنگار وارد آن شود. خبرهایی که تکرار آنها در یک بستر زمانی زیاد میشوند یک خبر فرآیندمدار میشوند.
این به نوعی عامل اقناعبخشی مخاطب را در مخاطب زیاد میکند. چراکه دائم مردم با آن مواجه میشوند و در یک ضد کارکرد آن حادثه را عادی میکند. ارزشهای خبری باید با هم متناسب استفاده شوند. پرداختن بیش از حد به این داستان نیز ارائه راهحل را از بین میبرد و عمومیت مییابد که نتیجه آن با احساسات مردم بازی کردن است. باید در قالب گزارشهای تحقیقی و ژانر اخبار توسعه مساله را کالبدشکافی و راهکار ارائه دهیم. این مسئله روی خود بچهها هم حساسیت ایجاد میکند. عکسی که کودکان هم خودشان دوست ندارند مدام در رسانهها بازتاب داده میشود و در معرض آن قرار میگیرند.
در این شرایط او امیدش را از دست میدهد. او تکنیکهای رسانهای را نمیداند. فقط میفهمد که مدام عکسی که دوست ندارد همه جا چاپ میشود. یک زمانی شما مدالی گرفتهاید که مدام عکستان راچاپ میکنند. اما زمانی دیگر دستتان را ازدست دادهاید. لذا خبرنگار از نظر حرفهای مسئولیت دارد که خبری که باعث ایجاد یاس میشود را منتشر نکند هرچند خبر او درست باشد.
نظر شما