به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ؛ در این زمینه با پروفسور حسین باهر گفتوگو کردیم تا بدانیم فقدان فرهنگ استفاده از تکنولوژی چه تبعاتی در پی دارد. حسین باهر سال ۱۳۵۳در رشته برنامهریزی اقتصادی موفق به اخذ مدرک دکترا از دانشگاه کنکوردیای کانادا شد ودر سال ۱۳۵۶هم موفق به دریافت درجه فوق دکترای فلسفه مدیریت منابع از شورای تحقیقات ملی کانادا شد. پروفسور باهر اعتقاد دارد برخی جوانان ایرانی به علت استفاده از رایانه و اینترنت که تکنولوژی نوین است دچار افسردگی شده و به خشونت متمایل شدهاند و آثار منفی استفاده از این تکنولوژیهای جدید در خانواده و جامعه نیز خود را به صورت شکاف بین نسلی و اختلالات هویتی نشان میدهد. محور گفتوگوی ما این است که چگونه جامعهای که به باور این استاد دانشگاه به خاطر استفاده از رایانه و اینترنت، دچار افسردگی می شود به ناگاه در ماههای اخیر شور و نشاط پیدا کرده است.
آقای باهر، در ارتباط با آسیبشناسی پدیدههای جدید مطلبی درباره جوانان و رایانهها و آثار مخرب این تکنولوژیهای جدید بر جامعه ایران نوشتهاید. آیا این آسیبها در جامعه ما عمومیت دارد؟
به طور کلی این رایانهها و رسانهها، نسل جدید ما را که با آنها سروکار دارند، دچار این مصیبت کرده که میان آنها و خانواده فاصله انداخته و از فرهنگ سنتی که خانوادهشان با آن آشنا هستند، بیگانه کرده است. از طرفی دیگر، خانوادههای آنها در سنت عمیق گذشته فریز شدهاند و سروکاری با رایانه ندارند. به این طریق، ما با این شکاف عمیق روبهرو میشویم که یک سمت، رو به عقب کشیده میشود و یک طرف هم به سمت مدرنیته یعنی تا بینهایت رو به جلو میرود. این شکاف آنچنان عمیق است که دیگر میشود به آن بحران گفت. در این بحران، صنعتزدگی در یک سمت ماجرا قرار دارد. الان جوانان ما از میراث گذشته بریدهاند و به قله صنعت هم نرسیدهاند و در این وسط مانده اند. به همین علت است که اندکی سردرگم هستند و نمیدانند چه کار کنند. گاهی اوقات به خارج از کشور سفر میکنند. گاهی اوقات در داخل کشور تحصیل میکنند و بیکار میمانند. گاهی اوقات هم سردرگمیهای روانپریشانه پیدا میکنند. گاهی اوقات افسردگی و دلمردگی پیدا میکنند و خدای نکرده خودکشی میکنند. البته میزان اینها، زیاد نیست.
میزان خودکشیها زیاد نیست؟
بله، زیاد نیست ولی رو به ازدیاد است. در همین هفتههای گذشته، ما مواردی از خودکشی را در الهیه تهران داشتهایم که با همین مسأله روبهرو بودهاند. یعنی خانوادهای که کاملاً مرفه بوده و دختر خانواده حتی ماشین پورشه زیر پایش بوده است و غیره. اما خانواده از لحاظ فکری وضع خاصی داشتهاند و دخترشان به خیال خودش خواسته است از این شرایط فشار درون نجات پیدا کند و به همین علت خودکشی کرده است.
آیا این پدیده را می توان درمیان تمام21 میلیون خانوار ایرانی مشاهده کرد؟
در همه خانوادهها این مشکلات وجود ندارد. اولاً همه خانوادهها از اینترنت و رایانه برخوردار نیستند یا همه خانوادهها ماهواره نگاه نمیکنند. لااقل ما آمار نداریم. البته شهرستانها کمتر این مشکلات را دارند ولی در تهران و مراکز استانها، این فاصله بیشتر است. آنچه ما به عنوان مرکز مشاوره و مراتب تجربی خودمان داریم این است که این مشکلات رو به افزایش است.
شما حساب کنید و اگر آمار بگیریم که چند درصد از خانوادهها شبها مینشینند و فیلم حریم سلطان را نگاه میکنند میتوان به نتایج مهمی رسید. در نتیجه دیدن این نوع فیلمها فاصله خانمها، دختر خانمها و پسرهای خانوادهها و البته پسرها کمتر، با مردهای خانواده زیاد میشود و خانواده دو شقه میشود. در ساعت 7 تا 10 شب یعنی فاصلهای که باید مرد و زن، همدیگر را ملاقات کنند و زن و بچه و پدر و مادر، همدیگر را بیشتر ببینند، درست در همان فاصله زمانی، مادر و دختر پای تلویزیون هستند و پسر و پدر هم دربهدر بیرون خانه یا این اتاق و آن اتاق خانه و آشپزخانه هستند و این ایجاد نفرت و فاصله میکند.
ولی شما تبعاتی که رایانه به وجود میآورد در جامعه ایران را بررسی کردهاید و نه یک گروه خاص از جامعه را.من براساس مراجعینی که داریم و مصاحبهها و مطالعههایی که داریم به آن صورت اظهار نظر کردهام. چون اگر بخواهد به صورت یک امر تحقیق آکادمیک و میدانی باشد، قاعدتاً باید آمار کلیتری گرفت که دو تا اشکال دارد. یکی این که ما بودجهای برای انجام این کار نداریم. دوم این که مردم هم تن به این کار نمیدهند. چون کسی معمولاً حاضر نیست که بگوید ما در خانه خودمان اینترنت و رایانه داریم و تلویزیون ماهوارهای داریم و به این موارد هم اعتراف کند که اینها موجب اختلاف ما میشود ولی وقتی صحبتها را در بیرون خانه میشنوید میبینید که خانمها اکثراً دارند با همدیگر درباره یک سریال ترکیهای صحبت میکنند. اما مردها خیلی هم مشتاق به شنیدن حرفهای مربوط به این فیلمها نیستند. متأسفانه آنچنان زیر جلد فرهنگ جامعه نسوان ما رفتهاند که به نظر من، خانمان برانداز خواهد شد، هم فیزیکی که بین زن و مرد فاصله میاندازد و هم متافیزیکی که اختلاف فاز به وجود میآورد و با فرهنگ اجنبی اغوا میشوند.
در این نوع فیلمها رنگآمیزی و نورپردازی زیادی انجام میدهند و تعداد زیادی از هموطنان ما فکر میکنند همه دنیا ترقی کردهاند و فقط ما از قافله تمدن عقب ماندهایم. به همین علت است که اگر شما به هر نوجوانی مراجعه کنید و بپرسید، میگویند علاقهمندیم به خارج از کشور برویم. تازگیها نیز میگویند میخواهیم به ترکیه برویم. قبلاً اروپا ، امریكا ، اسپانیا و غیره بود ولی حالا ترکیه و مالزی و کشورهایی که صادرکننده این نوع محصولات هستند. این وضع نشان میدهد که ساختههای فرهنگی آنها به نتیجه رسیده است و بر این اساس است که بهشدت مشتاق هستند به ترکیه و کشورهای دیگر بروند.
طبق سرشماری نفوس و مسکن سال 1390 تعداد 11 میلیون نفر کاربر اینترنت داشتهایم. احیاناً چه مشکلاتی برای این تعداد کاربر اینترنت به وجود آمده است؟
اصولاً هر تکنولوژی، یک تئولوژی را با خودش دارد یعنی قبلاً باید فراهم باشد. از زمانی که نفت در ایران استخراج شد به طور مرتب، تکنولوژیهای مختلف را خریده و به ایران آوردهایم بدون این که فرهنگ آن را داشته باشیم. یعنی تجدد را آوردیم و تمدن را نیاوردیم. لذا وقتی که تلفن آمد، مشکل داشتیم یا اتومبیل ، آپارتمان و تلفن همراه آمده یا هر چیزی دیگری و حالا هم که رایانهها و اینترنت و تشکیلات آنچنانی آمده است، همه اینها برای ما ایجاد مشکل میکنند. چون ما فرهنگ آن را نداشتهایم و هنوز هم نداریم. هنوز هم جوانان ما با این مسائل، یک مقدار آشنایی دارند و آن هم آشناییهایی اکثراً روی سوءاستفاده. برای مثال، در خانهای که تلفن ثابت وجود دارد نباید از تلفن همراه استفاده شود. فرزندان برخی خانواده ها در خانه هم، از تلفن همراه خودشان استفاده میکنند و با دیگران تماس میگیرند و نه با تلفن ثابت موجود در منزل. یعنی یک حرف و حدیثی دارند که نمیتوانند از طریق تلفن ثابت آن را بیان کنند و باید از تلفن همراه استفاده کنند. خود این نشاندهنده این است که از تلفن همراه، سوءاستفاده میشود. کشورهایی که در ابتدا تلفن همراه را اختراع کرده و ساختهاند، میگویند یک تلفن سیار است یا اگر کسی میخواهد پیام مکتوب بفرستد، از سرویس پیام کوتاه استفاده میکند و باید یک پیام خیلی کوتاه را فرستاد. در حالی که در کشور ما چند سطر و صفحه از تلفن همراه را به پیام کوتاه اختصاص میدهند و این قدر وقت صرف نوشتن پیام کوتاه میکنند. وقتی شما در کوچه و خیابان عبور میکنید اکثراً میبینید که همه و همه دارند از این وسیله استفاده میکنند. سوال این است که سابق مردم چه کار میکردند وقتی این تلفنهای سیار نبود یا این ماهوارهها نبود.
البته من نمیخواهم به همه تکنولوژیهای جدید ایراد بگیرم بلکه میخواهم بگویم اول اینکه نیازها دارد به صورت عمده تغییر میکند. دوم این که ما استفاده بهینه از این تکنولوژیها را یاد نگرفتهایم و لذا به سمت چت کردن و استفاده بی ضابطه از فیسبوک و این نوع مسائل میرویم. دنبال بخش ناجور ماجرا میرویم وگرنه من خودم از اینترنت استفاده میکنم. پس این طور نیست که من بگویم به طور کلی اینترنت بد است. اما باید فرهنگ آن را داشت.
مسأله تقاضا هم هست. جامعه ما نیازمند دیدن تصاویر رنگی و قشنگ و زیبا و حرکت و نور و غیره است و چون ما این نوع فیلمها و سریالهای تلویزیونی را برای پخش نداریم، به همین علت دختر یا زن جامعه ما به این تصاویر و حرکتها مراجعه میکند و پیگیری میکند و هرکدام از آنها که فردای پخش سریال نتوانند به دیگران گزارش کنند که چه دیدهاند به قول خودشان در مدرسه یا جامعه کم میآورند.
ضریب نفوذ اینترنت در جمعیت 15 تا 24 سال در کل کشور، حدود 30 درصد است و در تهران حدود 41 درصد. این مقدار ضریب نفوذ اینترنت در این سن چه آسیبهایی را ایجاد میکند؟
این مقدار ضریب نفوذ اینترنت باعث بلوغ زودرس برای آنها میشود. به جای این که بلوغ عقل، جسم و روحشان یا عقل معاش و عقل معادشان با همدیگر هماهنگ باشد، بهرههای هوشی تیزی را برای آنها فراهم میکند. من به طور مکرر هنگام کوهنوردی میبینم که یک دختر عاقل و بالغ که زمان ازدواجش هم هست، با یک پسرکی راه میرود که خیلی خوب خالیبندی میکند و خیلی راحت میتواند شستوشوی مغزی بدهد و به قول خودشان تلیت کند. چون این کارها را از اینترنت یاد گرفته. بنابراین، اینترنت و ماهواره اثر میگذارد و به این افراد، رفتارها و روشهایی را آموزش میدهد که بتوانند جنس مقابل خودشان را بدون داشتن امکانات و وسایل معیشت و حتی بدون این که هدفمندی زیستی را به خوبی داشته باشند تحت تاثیر قرار بدهند.
آیا ممکن است اختلاف وضع هم در بین استفادهکنندگان از اینترنت در تهران و کل کشور به وجود آید یا درکل آسیبها و مسائل و مشکلات در همه مناطق کشور
یکسان است؟
در تهران یک مقدار قبح این کار از بین رفته. البته این طور نیست که این مسأله همهگیر شده باشد. خیلی از رفتارهایی که قبلاً قباحت داشت، الان آن قباحت را ندارد. در شهرستانها، هنوز ذهنیت مذهبی در بین بچهها باقی مانده و هم این که پدر و مادر، کنترل بیشتری دارند. همچنین محدودیتها بیشتر و سیستم بستهتر است و هنوز به این درجه نرسیدهاند. کسانی هم که به تلفن و تلفن همراه و اینترنت، دسترسی دارند حتی با خود تهران در ارتباط مستقیم قرار میگیرند و از طریق اینترنت هم چت میکنند و ارتباطاتی حتی در حد لفظ و کلام و این مسائل هم دارند. یکی از دلایلی که فرار دخترها از شهرستانها به تهران زیادتر شده، ناشی از همین است، یا این که هر دختر یا هر پسری سعی میکند در یک دانشگاه یا جایی در تهران قبول شود و به تهران بیاید، به علت این است که فکر میکند در تهران آزادی زیادی هست که مثلاً در روستا یا شهر خودش نیست. همچنان که خود تهرانیها، همین اندیشه را در رابطه با کشورهای دیگر دارند. یعنی فکر میکنند که خارج از کشور بهشت است و هر گوشه آنجا بیفتند بهتر از این موقعیتی است که الان در ایران دارند.
ما در چنـد قرن گذشــته تولیدکننده تکنولوژیهای جدید نبودهایم و عمدتاً کشورهای دیگر این تکنولوژیها و محصولات جدید را تولید میکنند. در کشور ما که تولید آن را از ابتدا نداشتهایم و فرهنگ متناسب با آن برای استفاده از این محصولات شکل نگرفته به طور دقیق چه مشکلاتی به وجود میآید؟
ما همیشه این مسأله را داشتهایم. از زمانی که «برق» به ایران آمد ما مشکل تکنولوژی و تئولوژی داشتیم. من در قم زندگی میکردم. آن موقع که من در قم تحصیل میکردم تازه برق ریس باف قم آمده بود. روزی نبود که یکی، دو جنازه به علت برقگرفتگی به طرف مردهشورخانه نبرند. من قشنگ یادم میآید چطور این برق برای عدهای که با آن آشنا نبودند مشکل بود. فکر میکردند میتوانند سر سیم را با دست لخت روی سیم برق بیندازند و مجانی از برق استفاده کنند چون نمیخواستند کنتور بگیرند از این کارهای مختلف میکردند. یعنی ابهت برق، اینها را نمیگرفت و نمیدانستند جریان برق چه هست. بعداً موتورسیکلت وارد کشور شد که با آن مسأله داشتند. من رویدادهایی یادم میآید که در خیابان در باک موتورسیکلت خود را نبسته بودند و کبریت سیگارشان را هم روشن کرده بودند باک موتورسیکلت به قول اصفهانیها پکیده بود. البته چندان با دوچرخه مشکل نداشتیم.
همچنین در مورد ماشین و تصادفات اتومبیل و اتوبوس و غیره، خیلیها این مشکلات مختلف را داشتند. شاید من مواردی را بگویم که باور کردن آن سخت باشد ولی واقعاً اتفاق افتاده است.
مثلاً اتوبوس حرکت میکرد و یکی خودش را با طناب میبست و به اتوبوس وصل میکرد که دنبال اتوبوس بدود یا چرخی زیر پای خودش میگذاشت که فرفره کند و همراه با اتوبوس برود. فکر میکرد همان طور که اتومبیل میرود این گاری را هم میتواند با خودش بکشد و او هم برود.
ما سر تلویزیون مسأله داشتیم. با رادیو مسأله داشتیم. یعنی با تمام این وسایلی که فرهنگش را نداشتیم ولیکن از خارج آمده بود مسأله داشتیم. سادهترین آن دوچرخه و موتورسیکلت بود و برق و غیره. من میتوانم 40 تا آمار بدهم که ما با چه زمینههایی مشکل داشتیم. با دوش حمام هم مشکل داشتیم. قبلاً حمام خزینهای بود و بعد دوشی شد و مشکلاتی داشتیم و علیه دوش حمام صحبتهایی مطرح شد. هر جامعه، وقتی تکنیکی را از جای دیگر وارد کند و فرهنگ آن را درست نکرده باشد، اول دچار آفات آن میشود و بعد به موارد استفاده میرسد. ما این گرفتاریها را در مورد همین مسائل و تکنولوژیهای نوین داریم. قبلاً با تلفن ثابت مزاحمتهای زیادی را فراهم میکردند ولی الان آن مزاحمتها از طریق تلفن همراه فراهم میشود و از طریق چت اینترنتی یا از فیسبوک و غیره. یعنی به طور مرتب وقتی تکنولوژی پیشرفت میکند استفاده استهجان از آن هم بیشتر میشود. چون فرهنگ آن را به طور همزمان نداریم. تئولوژی یعنی معنویت مربوط به کالا یا تکنولوژی. هر مادیتی، یک معنویتی لازم دارد. خوشبختانه در رابطه با چیزهایی که خودمان مبتکر آن بودهایم البته فرهنگ و تئولوژی آن را به نوعی داریم و داشتهایم.
در مورد کشورهایی که خودشان تکنولوژی را نساختهاند و عمدتاً واردکننده هستند از جمله کشور ما گفتهاید که بیماری اجتماعی «سونامی اجتماعی» و «انفجار هویت» به وجود میآید و شیوع افسردگی و رواج گستاخی را به دنبال دارد برای بیان این موضوع چه مواردی را در نظر گرفته اید؟
ما اگر مقایسه دو نسل را با هم داشته باشیم شاید مفید باشد. ما بچههایی را که ازدواج نکردهاند نسل حال بدانیم و کسانی که پدر و مادر شدهاند را هم یک نسل بدانیم. یعنی نسل پدر و مادرها و نسل فرزندان. اینها با همدیگر، اختلاف فاز عمده دارند. من و برادرانم با پدر و مادرم، اختلاف فاز داشتیم.
پدر من مکانیک بود و مادر من قالیباف. ما تحصیلاتی کرده بودیم و یک اختلاف فازی داشتیم ولی اختلاف فاز شعوری نداشتیم. یعنی یک مقدار بهره هوشی ما فرق کرده بود ولی بهره هیجانی همه اعضای خانواده ما، مانند هم بود. یعنی خرد کاربردی ما، مانند هم بود. من با پدرم، خیلی اختلاف شعوری نداشتم. شاید آنها شعورشان از من بالاتر بود. اما الان بچهها با پدر خودشان، اختلاف شعوری دارند. یعنی بهره هوشی از یک سمت بالا رفته است.
به علت همین برنامههای اینترنتی و محفوظاتی که از این طریق پیدا میکنند بهره هوشی و هوشمندی، به طور پرشی بالا میرود ولی بهره خردی یا به تعبیر دیگر هوش هیجانی که باید در اثر تجربه و کار و نان درآوردن فراهم شود در بچهها نیست. در نتیجه با هوشی که دارند خودشان را خیلی بالا میبینند ولی با خردشان نمیتوانند پاییندست بودن خودشان را درک کنند. الان میبینیم که یک نفر 30 سال دارد ولی هنوز نانخور بابا و ننهاش هست. زمانی که ما در خارج از کشور درس میخواندیم بچه 20 ساله، به اندازه 20 سال هوشمندی داشت و به اندازه 20 سال هم، خردمندی داشت. یعنی خرج خودش را خودش درمیآورد. شما کدام بچهای را پیدا میکنید که سر 20 سال، خرج خودش را به کمال و تمام دربیاورد. اگر شما یک مورد را در ایران پیدا کردید من به شما جایزه میدهم. در حالی که وقتی ما در کانادا بودیم بچهها چه دختر و چه پسر، حتی اگر در خانه پدر و مادرشان بودند باید سهم خودشان را میدادند و اجاره میدادند حتی اگر پدر و مادر، مالک خانه بودند. سونامی انسانی، فاصله عمیق بین بهره هوشی و بهره هیجانی است. یک نیمکره مغزی ما، بهره هوش را راه میاندازد و نیمکره دیگر مغز ما، بهره خردی را. یعنی هر بچهای به موازات هوشش، باید خرد داشته باشد. البته برخی از افراد بزرگسال هم ممکن است خرد و تجربه بالایی داشته باشند ولی از هوش پایینی برخوردار باشند. وقتی بین این دو نوع هوش اختلاف به وجود بیاید، هویت دچار انفجار میشود. ما الان انفجار هویت پیدا کردهایم. چراکه بهره هوش ما شدیداً فاصله گرفته و رو به بالا رفته ولی بهره هیجانی، رو به پایین است.
ما 11 میلیون و 221 هزار کاربر اینترنت در سال 90 داشتهایم و به هر حال آمار این کاربران در دو سال اخیر قاعدتاً افزایش پیدا کرده است. تعداد زیادی هم استفادهكننده از تلفن همراه داریم و تکنولوژیهای دیگر. با توجه به این که گفتهاید استفاده از اینترنت افسردگی و گستاخی ایجاد می کند چرا در تحولات اخیر جامعه و در چند ماه اخیر، شور و نشاط را در جامعه دیدیم و درگیری و خشونت ها کمتر شده؟
به نظر من، آن شور و نشاط، چند تا علت عمدهتر داشت. یکی این که انتظار این بود که تحولی به وجود بیاید و یک مقدار آزادی و گشایش در رفتارهای دولتمردان به وجود بیاید و این امید را خصوصاً در جوانان به وجود آورد. در روزهای اول بعد از انتخابات هم گرفت وگیری مشاهده نشد و غیره. مردم در سالهای گذشته خیلی سختی کشیدند.
جامعهای که به قول شما به خاطر استفاده از رایانه دچار افسردگی و خشونت شده چطور ممکن است این ظرفیت را نشان دهد؟
این امید است و همان چیزی که خود رئیسجمهور هم میگوید. یعنی ارائه تدبیر و اعتماد آوردن برای مردم با تدبیر، امید به وجود میآورد که آینده هم خوب است. به آن آینده، مردم دل خوش میکنند. مردم الان در حال انتظار هستند. اما آن یأس قبلی نباید ادامه پیدا کند. در این زمینه صدا و سیما نیز باید به ارائه برنامههای بازتر اقدام کند.
از افراد و جامعه چه انتظاری میشود داشت که به نوعی خودشان را بازسازی و آسیبها را کمتر کنند؟
اول این که هنوز ملت میگوید دولت فرصت پیدا نکرده است و باید به دولت وقت و فرصت داد. یعنی مردم صبر دارند. دوم این که مثلاً فیلمهای خارجی دارند رو میشوند و خانوادهها فهمیدهاند که در یک سریال خارجی، چه اتفاقاتی دارد رخ میدهد. بنابراین برای مردم ما سوال میشود. من اطلاع دارم آدمهایی به ترکیه رفتهاند در حالی که فکر میکردند در ترکیه خبری هست ولی دیدهاند این طور نیست. آن مسائلی هم که در میدان تقسیم استانبول به وجود آمد و ناچار شدند دست به سرکوب مردم ترکیه بزنند نشان داد که آن سیاست، خیلی سیاستی مردمی نیست، آتش زیر خاکستر است و آن تعادلی که کشورهای سوئیس، سوئد، نروژ و دانمارک دارند، ترکیه ندارد.
ما اگر بخواهیم از این شور و نشاط به وجود آمده در جامعه استفاده کنیم شما چه راهکاری ارائه میکنید که جامعه به سمت مثبت و توسعه پیش برود؟
در این قول و قرارهایی که رئیسجمهور داده است به ترتیب و به تدریج رئیسجمهور بیاید به مردم گزارش بدهد و حتی گزارش هفتگی که ما این هفته به این مقدار از قولهایی که دادیم عمل کردیم. مسئولان مختلف هم حتی بیایند گزارش بدهند. خوشبختانه سخنگوی خوبی برای دولت انتخاب شده است. الان دولت به انسانهای فرهیختهای مسئولیت داده و موجب امیدواری است و در عمل باید ببینیم چه کار میکند. تصورم این است که در درجه اول، دولت باید عملکردهای جلوگیرانهاش را داشته باشد. مفاسدی را که بوده است متوقف کند. اگر افرادی دزدی کردهاند دولت اعلام کند آن پول در کجا هست و چطور میشود پول را به بیتالمال برگرداند. در مسابقات ورزشی هم که در سطح جهانی درخشیدیم دیدیم برای ما شادمانی آوردند. بنابراین میبینیم که دارد کارهای اشتراکی و کارهای دسته جمعی و روحیههای عمومی، به وجود میآید. در مملکت ما هر چقدر روحیه عمومی و خرد جمعی بالاتر برود، کار دولتها در اداره امور سادهتر خواهد شد.
در قرآن هم آمده است که جامعه موقعی تحول پیدا میکند که همه افراد تحول پیدا کنند. امیدوارم این تحولات در فرهنگ و ارشاد، در آموزش و پرورش و خصوصاً در دانشگاهها انجام شود. من میبینم که دارد کارهایی انجام میشود. انشاءالله یک تغییرات ساختاری و بنیادین در این نهادهای فرهنگی که هزینه چندانی هم ندارد به عمل بیاید. چرا که مسئول فرهنگ جامعه، همین نهادهای فرهنگی هستند.
نظر شما