شنبه ۴ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۴
سلامت نیوز : فرد سلطه‌جو دارای یک‌سری ویژگی‌های شخصیتی است که وی را از سایر شخصیت‌های غیرنرمال جدا می‌کند. درواقع این دسته افراد که گاهی با سایر شخصیت‌ها اشتباه گرفته می‌شوند، کسانی هستند که خود و دیگران را به‌عنوان «اشیا» استثمار و کنترل می‌کنند و برای نیل به منافع شخصی مورد استفاده قرار می‌دهند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ از آنجا که در درون هر انسانی، یک فرد سلطه‌جو وجود دارد بهتر است توجه بیشتری به آن معطوف داشته باشیم و با تیپ‌های شخصیتی سلطه‌جو آشنا شویم:

-شخص قلدر: این نوع شخصیت درباره بیدادگری، عصبانیت و خشم خود اغراق می‌کند و می‌خواهد او را هدایت، تحمیق و از او مراقبت کنند.
-دیکتاتور: در بیان قدرت اغراق می‌کند، دستور می‌دهد، اعمال قدرت می‌کند و به هر کاری که به کنترل قربانیان منتهی شود، متوسل می‌‌شود.
حسابگر: گول می‌زند، دروغ می‌گوید و همیشه سعی می‌کند دیگران را تحمیق کند و تحت کنترل درآورد.
وابسته: قطب مخالف حسابگر، شخصیت وابسته است. وی در میزان وابستگی خویش اغراق می‌کند و می‌خواهد او را هدایت و از وی مراقبت کنند.
آدم خوب: درباره عشق و میزان مراقبت از دیگران اغراق می‌کند و با پنبه سر می‌برد. کنارآمدن با این نوع شخصیت مشکل‌تر از کنار آمدن با افراد قلدر است.
آدم ضعیف: اغلب قربانی دیکتاتورها هستند. این شخص در بیان حساسیت‌های خود اغراق می‌کند و برای کنار آمدن با افراد قلدر از پس خود برمی‌آید.
قضاوتگر: این دسته درباره قدرت انتقاد‌گری خود اغراق می‌کنند. به همه افراد بدبین‌اند و گفتارشان سرزنش‌آمیز و توام با رنجش و تنفر است و گناه دیگران را به سختی می‌بخشند.

با توجه به طبقه‌بندی تیپ‌های شخصیتی سلطه‌جویان، دکتر قاسم قاضی، دلایل و عواملی را که سبب سلطه‌جویی در شخص می‌شوند ذکر کرده است: «اولین دلیل سلطه‌جویی این است که انسان عقیده دارد که رستگاری در اعتماد به دیگران است و برای حمایت از خویش به خودش تکیه نمی‌کند و در ضمن حمایت از خود، به دلیل بی‌اعتمادی نسبت به سایرین، اهل خیانت به دیگران است. گویی وی بر گرده آن‌ها سوار است و بر دیگران فرمانروایی و سعی می‌کند درعین‌حال آن‌ها را به حرکت وادار کند، دومین دلیل سلطه‌جویی این است که ما تصور می‌کنیم که هرچه کامل‌تر و بی‌عیب‌تر باشیم مردم بیشتر ما را دوست خواهند داشت.

اما عکس این مطلب صادق است. هرچه بیشتر حاضر شویم نقاط ضعف خود را به‌عنوان یک انسان بپذیریم بیشتر دوست‌داشتنی می‌شویم. سومین دلیل از این نشات می‌گیرد که فرد چون قادر به کنترل حوادث نیست با توجه به غیرقابل پیش‌بینی بودن زندگی، ناامید می‌شود و به ناچار خود را دربست به صورت اجسام درمی‌آورد. و بدین جهت، انسان سلطه‌جوی منفی به گردابی می‌افتد که ناتوانی و بیچارگی‌اش را تشدید می‌کند. از طرف دیگر سلطه‌جوی مثبت سایر مردم را به صورت قربانیان خود درآورده، از ناتوانی آنان بهره‌برداری می‌کند و به‌طور آشکار از کنترل آنان خشنود می‌شود.

دلیل دیگر سلطه‌جویی را ما در افرادی می‌بینیم که دچار اختلال روانی اسکیزوفرنی هستند. این دسته از افراد، از داشتن ارتباط متقابل نزدیک با دیگران وحشت دارند و از این‌گونه ارتباطات پرهیز و از صمیمی شدن دوری می‌کنند. و دلیل آخر این‌که هر یک از ما در مراحل مختلف رشد و نمو، فرضیه‌های غیرمنطقی زیادی یاد می‌گیریم مانند مورد تایید قرار گرفتن از طرف دیگران، اما سلطه‌جوی منفی که نمی‌خواهد مورد اعتماد دیگران باشد در عوض سعی می‌کند همه را تایید و راضی کند، زیرا زندگی خود را بر این فرضیه غلط بنا نهاده که دیگران را خوشحال کند.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha