همه افرادی که طی ماه‌های گذشته به هر نحو با نظام سلامت کشور سر و کار داشته‌اند به روشنی متوجه بدحالی کم‌سابقه این نظام شده‌اند.امروز به تلخی باید گفت سوء‌مدیریت‌های داخلی – تقریبا در همه سطوح- تاثیر بد تحریم‌ها و دشمنی‌های خارجی را چند برابر کرده است.

سلامت نیوز: همه افرادی که طی ماه‌های گذشته به هر نحو با نظام سلامت کشور سر و کار داشته‌اند به روشنی متوجه بدحالی کم‌سابقه این نظام شده‌اند...

دکتر سیدحمید خوئی در هفته نامه سپید نوشت: به جرات می‌توان گفت نظام سلامت کشور طی 30 سال گذشته حتی در سال‌های جنگ تحمیلی چنین نابسامانی و بی‌برنامگی‌ای را تجربه نکرده بود چه آنکه در سال‌های جنگ تحمیلی، همه عناصر درونی برای خنثی کردن تاثیرات سوء ‌دشمنی‌های بیرونی مانند تحریم و محاصره اقتصادی بسیج شده بود و مدیریت‌های جهادی در همه سطوح نظام موفق شده بود کشتی نظام سلامت را به سلامت از آن طوفان‌های سهمگین درآورد اما امروز به تلخی باید گفت سوء‌مدیریت‌های داخلی – تقریبا در همه سطوح- تاثیر بد تحریم‌ها و دشمنی‌های خارجی را چند برابر کرده است.

آسیب‌شناسی دقیق و منصفانه وضعیت نابهنجار کنونی ضرورت مبرمی است که در ماه‌های اخیر کمتر به چشم خورده است.

اینکه وضعیت موجود حتی در سطح متناسب با عمق فاجعه نقد، بررسی و تجزیه و تحلیل نمی‌شود به نوبه خود مصیبتی بزرگ است. گویا همگان خود را در مقابل سیل خانمانسوزی می‌بینند که هیچ کس را توان مقابله با آن نیست و فقط باید مقابل فاجعه سر تسلیم فرود آورد!

وضعیت غریبی است حال و روز امروز ما. سیاست – بخوانید سیاست بازی- و اقتصاد بر همه مولفه‌های حیات اجتماعی مردم و به‌خصوص اخلاق، فرهنگ و سلامت سایه افکنده است و این دو عنصر سیاست و اخلاق چنان اصالت یافته‌اند که شاخص‌های اصیل‌تر و حیاتی‌تری مانند سلامت، اخلاق و فرهنگ را یکسره به وادی نسیان رانده‌اند. اگر در کشورهای پیشرفته جهان سیاست در حمایت از سلامت ملی به کار گرفته می‌شود و اقتصاد با ارتقای این مولفه اجتماعی گره می‌خورد در کشور ما نه سیاست خیری برای سلامت داشته و نه اقتصاد برکتی.

نگارنده مدعی است اوضاع نظام سلامت کشور کاملا غیرطبیعی است و این شرایط غیرطبیعی هزینه‌های بسیار گزافی بر دوش مردم نهاده و گرامی‌ترین وجه وجودی آنها یعنی سلامت را در معرض تهدیدی بسیار جدی و درازمدت قرار داده است. برای اثبات این مدعا کافی است تنها به طرح چند سوال از میان ده‌ها پرسش مشابهی که این روزها در ذهن همه دست‌اندرکاران سلامت کشور خلجان می‌کند، پرداخت.

آیا طبیعی است که 6 ماه مانده به پایان عمر دولت و در شرایطی که نظام سلامت کشور با مشکلات متعددی نظیر طرح پزشک خانواده و تامین ارز دارویی مواجه است متولی اصلی سلامت جامعه یعنی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر سر لج و لجبازی‌های سیاسی و به بهانه عدم موافقت با عزل رییس یک دانشگاه تغییر کند؟ در کجای دنیا نظام بهداشت و درمان کشور اینگونه قربانی سیاست‌بازی می‌شود؟

آیا طبیعی است در آخرین روزهای عمر دولت، سونامی تغییرات مدیریتی تا 4 سطح پایین‌تر از وزیر را در سازمان غذا و دارو در نوردد؟

آیا طبیعی است وزیری، دانشگاهی همچون دانشگاه علوم‌پزشکی ایران را در دانشگاه علوم‌پزشکی تهران ادغام کند و مدت کوتاهی بعد وزیر تازه از راه رسیده بعدی دستور جداسازی آن را صادر کند؟ آیا به راستی این است شیوه حکمرانی؟ آیا جز این است که هزینه‌های آن تصمیم اشتباه و این تصمیم اشتباه‌تر را به‌طور کامل مردم بینوا می‌پردازند و بس؟ آیا آن وزیر و این وزیر حق دارند چنین هزینه‌هایی بر مردم تحمیل کنند؟‌ای کاش مکانیسمی در کشور وجود داشت که مسوولان را مجبور می‌کرد حداقل یک‌صدم هزینه‌های ناشی از تصمیمات نادرست ناشی از لجبازی‌های سیاسی را از جیب مبارکشان پرداخت کنند و 99 درصد بقیه را مردم!

آیا طبیعی است ظرف یک سال گذشته شاهد این همه اظهارات و تصمیمات ضد و نقیض در مورد طرح پزشک خانواده باشیم؛ طرحی که خواسته یا ناخواسته همه جنبه‌های نظام سلامت و فعالیت‌های حرفه‌ای دست‌اندرکاران آن به‌خصوص پزشکان عمومی به‌عنوان بدنه اصلی این نظام را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

آیا طبیعی است در شرایطی که سازمان نظام‌پزشکی باید حضور فعال و کاملا مقتدرانه‌ای در عرصه مدیریت سلامت کشور داشته باشد، انتخابات اخیر این سازمان - به‌عنوان بزرگ‌ترین تشکیلات صنفی غیردولتی کشور- این چنین تحت تاثیر گروکشی‌ها و اردوکشی‌های سیاسی قرار گیرد و بخش قابل‌توجهی از اعضای جامعه پزشکی از حق کاندید شدن محروم شوند و به دنبال آن بخش نسبتا بزرگی از این جامعه انگیزه خود را برای شرکت در انتخابات از دست بدهند؟

آیا طبیعی است در راستای همین گروکشی‌ها و تسویه‌حساب‌های سیاسی توپخانه رسانه‌ای دولت به‌خصوص روزنامه ایران آتش سنگین خود را به سوی انتخابات نظام‌پزشکی نشانه رود و مشروعیت آن را زیر سوال ببرد؟

آیا طبیعی است رییس جمهور که این روزها بیش از گذشته از مدیریت جهان سخن می‌راند در یک جهت‌گیری کاملا سیاسی از تنفیذ حکم رییس کل منتخب سازمان خودداری می‌کند تا عملا در این شرایط حساس نقش‌آفرینی سازمان را به‌طور کامل حذف کند؟

اگر اخبار بسیار بد و نگران‌کننده‌ای که این روزها از سازمان نظام‌پزشکی به گوش می‌رسد درست باشد آنگاه باید پرسید در آستانه تحویل و تحول مدیریت سازمان نظام‌پزشکی، آیا طبیعی است ریاست پیشین سازمان تصمیم بگیرد در اجرای سیاست تحویل شهر سوخته اولا تحویل آرم ترافیک متقاضیان را از بهمن و اسفند سال گذشته به فروردین و اردیبهشت امسال منتقل کند تا همکاران متقاضی را مجبور کند حق عضویت سال 1392 خود را در همان ابتدای سال پرداخت کنند و این مبالغ صرف خرید آرم‌هایی شود که وجه آن در سال 91 پرداخت شده و در جای دیگر هزینه شده است؟ آیا طبیعی است در همین راستا کارکنان قراردادی سازمان دفعتا کارکنان رسمی و دائمی می‌شوند و بخشی از ساختمان سازمان واقع در خیابان الوند 3 ساله رهن داده می‌شود؟

در شرایطی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برخورداری از سلامت را حق طبیعی آحاد مردم ایران می‌داند و قانون برنامه پنجم توسعه، سقف پرداخت‌های مردم برای هزینه‌های سلامت خود را 30 درصد تعیین می‌کند آیا طبیعی است وزیر محترم بهداشت اعلام کند در سال 1391 مبلغ 40 هزار میلیارد تومان صرف سلامت مردم شده که 15 هزارمیلیارد آن را دولت و بیمه‌ها پرداخته‌اند و 25 هزار میلیارد تومان باقیمانده از جیب مردم پرداخت شده است؟ آیا این است مفهوم عدالت‌محوری و عدالت‌گستری؟ آیا طبیعی است این انتظار تلخ که در سال 1392 با تغییرات نرخ ارز و گران شدن داروها و خدمات پزشکی، سهم پرداخت از جیب مردم برای تامین سلامت به 80 تا 85 در صد برسد؟

آیا طبیعی است در یک سال گذشته مسوولان اقتصادی کشور با بی‌سیاستی و بی‌برنامگی و اظهارات ضدونقیض و چرخش‌های مداوم و تصمیمات خلق‌الساعه این چنین بازار دارویی و مدیران دارویی را در حیرت و بلاتکلیفی خسارت‌بار نگه دارند؟ کافی است یک بار فهرست طویل و عریض وعده‌های تامین ارز و پرداخت ارز و رفع مشکلات دارویی و دفعات تکرار این وعده‌ها را مرور کرد؛ وعده‌هایی که بیشتر آنها هرگز محقق نشد.

در شرایطی که از یک سو بیمار با مشکل روزافزون گرانی و کمبود دارو دست و پنجه نرم می‌کند و از سوی دیگر تولیدکنندگان با جان کندن دارو تولید می‌کنند و پزشکان با ده‌ها دغدغه در درمان بیماران روبرو هستند آیا طبیعی است معاون اول رییس‌جمهور با دیده فروبستن بر همه مشکلات حاد نظام سلامت از ضرورت مبرم فارسی‌نویسی نسخ توسط پزشکان سخن ‌گوید و بیش از یک بار بر این نکته سرنوشت‌ساز و حیاتی پای می‌فشارد؟ گویی که حضرت ایشان همه عمر مبارک را در شناسایی موانع اساسی رشد و توسعه کشور صرف کرده و در نهایت به این کشف و شهود بی‌نظیر رسیده‌اند که علت العلل همه مشکلات فعلی ایران و جهان این است که پزشکان ما نسخ بیماران را به زبان فارسی نمی‌نویسند! آیا این نحوه مدیریت شما را به یاد داستان معروف راه‌حل مشعشع ماری آنتوانت برای رفع گرسنگی و بی‌نانی مردم نمی‌اندازد؟

و بالاخره آیا طبیعی است همین حضرت ایشان در چند نوبت با ادبیاتی نازیبا و توهین آمیز و البته بر مبنای داده‌های غلط و ناقص، عملکرد جامعه پزشکی کشور را به نقد می‌کشند اما هیچ کس به جانب مستطاب ایشان اعتراضی نمی‌کند و هیچ ناصح مشفقی یافت می‌نشود که به ایشان سخن مولانا امیرالمومنین علی علیه‌السلام را یادآوری کند که «لو سکت من لا یعلم لسقط‌الاختلاف» اگر آن کس که آگاهی کافی از موضوعی ندارد زبان در کام گیرد اختلافی پیش نخواهد آمد. کاش همه می‌آموختند که لازم نیست در مورد همه چیز اظهارنظر کنند.

بگذارید از ده‌ها سوال مشابه دیگر بگذریم. آیا هنوز هم تردیدی باقی‌مانده که این روزها حال نظام سلامت اصلا خوب نیست؟ پس همگی دست بر دعا برداریم و برای عافیت عاجل این بیمار به درگاه حضرت حق استغاثه کنیم. البته به شرط آنکه گفته نشود اصولا انتظار طبیعی بودن رفتارها در این مرز و بوم انتظاری غیرطبیعی است.

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha