این روش به افراد خانواده كمك می‌كند كه روابط بیمارگونه بین خود را بشناسند و آن را اصلاح كنند. این نوع درمان بر این اساس طراحی شده كه وقتی مشكلی در خانواده ایجاد می‌شود، افراد بیمار نیستند بلكه رابطه بین افراد بیمار است. بنابراین و برای حل مشكل، این رابطه بیمارگونه باید درمان و اصلاح شود؛ حالا ممكن است رابطه بین والدین و فرزندان باشد یا بین 2 همسر. طور دیگری هم می‌توانیم بگوییم؛ بیماری یكی ازاعضای خانواده ممكن است نشانه وجود یك مشكل بزرگ‌تر در خانواده باشد. مثلا اگر یك نوجوان در خانواده‌ای دچار افسردگی است، ممكن است بیمار بودن رابطه او با والدین‌اش علت این افسردگی باشد. بنابراین درمان این عضو خانواده كه به‌عنوان بیمار شناخته شده، مثل این است كه فقط علامت بیماری را درمان كنیم نه خود بیماری را. در این حالت اگر تنها فرد درمان شود و نه خانواده، ممكن است بعد از مدتی بیماری دوباره برگردد؛ حالا یا در همان فرد یا در عضو دیگری از خانواده و این سیكل معیوب همچنان ادامه پیدا خواهد كرد.

پس شما برای درمان بیماری فرد، به میان خانواده‌اش می‌رویـد و وارد مســائل خانوادگی‌اش می‌شوید؛ درست است؟
در خانواده‌درمانی معمولا كل خانواده در جلسات درمان حضور دارند. این توصیه‌ را ما به همه بیماران می‌كنیم اما بعضی از آنها ممكن است خودشان یا خانواده‌شان نپذیرند و ترجیح بدهند كه فقط جلسات انفرادی داشته باشند. در هر حال در این جلسات، هر عضو خانواده می‌تواند افكار و احساسات خود را تا جایی كه دلش بخواهد بیان كند و توانایی خود برای حل مشكل را بسنجد. طی این جلسات، درمانگر، نقش‌ها، قوانین و الگو‌های رفتاری كه با هم متعارض بوده و ایجاد مشكل كرده‌اند را بیرون می‌كشد. در این میان نه‌تنها نقاط ضعف (مانند عدم اعتماد بین افراد) شناخته می‌شود بلكه حتی خود اعضای خانواده می‌توانند نقاط قوت خود را بشناسند؛ مثلا بدانند كه توانایی حمایت از دیگری را دارند. این حمایت بیشتر، می‌تواند به درمان بیماری فرد کمک خیلی زیادی برساند.

چطور می‌توان با وارد کردن خانواده به فرایند درمان یک فرد، به بهبود او کمک کرد؟ مثلا در همین مورد افسردگی فرزند خانواده؟
فرض کنید پسر بزرگ خانواده دچار افسردگی است اما خانواده متوجه علت این افسردگی نیست و با اینكه خیلی نگران اوست، نمی‌داند چگونه می‌تواند به حل بیماری كمك كند؛ وقتی هم كه با هم صحبت می‌كنند، نه‌تنها نمی‌توانند تصمیمی بگیرند بلكه گفت‌وگو به دعوا تبدیل شده و احساسات افراد هم جریحه‌دار می‌شود و در نتیجه فاصله‌ بین آنها زیاد‌تر می‌شود. در خانواده‌درمانی به نظرات افراد جهت داده می‌شود و به خانواده كمك می‌شود كه خودشان بدون ایجاد شكاف، راه‌حل بدهند و با ایجاد تغییراتی كه خودشان پیشنهاد داده‌اند، مشكل را حل كنند.

این روش در چه بیماری‌هایی کاربرد دارد؟
ما معتقدیم هرچه عملكرد خانواده بهتر باشد، سطح استرس فرد بیمار در رابطه با بیماری‌اش كمتر می‌شود. خانواده‌درمانی، هم عملكرد خانواده را اصلاح می‌كند، هم نقش آموزشی دارد و هم نقش حمایتی؛ بنابراین در بسیاری از بیماری‌ها و انواع خانواده‌ها قابل استفاده است؛ مثلا در اختلافات بین زن و شوهر‌ها، مشكلات رفتاری كودك یا مشكلات مدرسه‌اش، ناسازگاری خواهر و برادرها، مشكلات روحی یك فرد خانواده به‌خصوص در موارد مزمن مانند اعتیاد، اختلال دوقطبی و افسردگی شدید، وسواس، فوبیا (ترس‌ها)، اختلالات شخصیتی مثل پارانوئیدها (بدبینی بیمارگونه) و شخصیت ضداجتماعی، اختلال در خوردن مثل بی‌اشتهایی عصبی (آنوركسیا) و حتی مشكلات جسمی مزمن مثل سرطان و آسم. حتی در درمان مواردی مثل استرس شغلی، مشكلات اقتصادی، سوگ از دست دادن عزیزان، شب‌ادراری، لكنت زبان كودك و مشكلات سایكو سوماتیك هم كاربرد دارد؛ البته خانواده‌درمانی در كنار دارودرمانی و بقیه روش‌های درمان انجام می‌شود و جای روش‌های دیگر درمان را نمی‌گیرد.

پس با دادن دارو به بیماران مخالف نیستید؟
البته که مخالف نیستم. در بیشتر بیماری‌ها، دارودرمانی جزء مهمی از درمان است؛ مثلا بیماری كه شیزوفرنی دارد باید روند درمان انفرادی خود را داشته باشد؛ هم دارویش را بخورد و هم به‌طور فردی روان‌درمانی شود اما خانواده‌درمانی هم در كنار سایر درمان‌ها به خانواده كمك می‌كند كه از عهده كنار آمدن با بیمار و حمایت او برآمده و جلوی عود بیماری را در فرد بیمار بگیرند. دارو به‌تنهایی می‌تواند حملات بیماری را كنترل كند اما خانواده‌درمانی زمینه‌های بروز آن بیماری را كنترل می‌كند تا بیماری به‌راحتی بروز یا عود نكند چون بیماری‌های اعصاب و روان اكثرا از نظر توانایی كاری و اجتماعی فلج‌كننده و آزاردهنده هستند؛ مگر اینكه حمایت خانواده به گونه‌ای باشد كه جلوی این اتفاق (ناتوانی ناشی از بیماری) را بگیرد؛ البته خانواده‌درمانی فقط برای درمان نیست؛ خیلی اوقات لازم است برای پیشگیری هم استفاده شود اما متاسفانه این قضیه در جامعه ما خیلی رایج نیست و اغلب خانواده‌ها بعد از اینكه كار به‌جای باریك می‌كشد، مراجعه می‌كنند. گاهی هم مراجع قانونی آنها را وادار به مراجعه می‌كنند؛ مثل زن و شوهرهایی كه تصمیم به طلاق می‌گیرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha