هریك ازما دوستان، آشنایان و وابستگان عزیزی داریم كه ممكن است ازافسردگی رنج ببرد.هركس به نوعی تلاش می‌كند تا از افسردگی رهایی یابد.بعضی ازاین تلاشها به تجربیات شخصی افراد متكی است ولی عمدتاً به راه حل‌هایی كه در جامعه مرسوم شده و ریشه درسنتهای اجتماعی دارد پناه می‌برند.تنها و گاهی اوقات از كمك حرفه ای روانپزشكان و روانشناسان بهره‌مند می‌شوند.

سلامت نیوز: هریك ازما دوستان، آشنایان و وابستگان عزیزی داریم كه ممكن است ازافسردگی رنج ببرد.هركس به نوعی تلاش می‌كند تا از افسردگی رهایی یابد.بعضی ازاین تلاشها به تجربیات شخصی افراد متكی است ولی عمدتاً به راه حل‌هایی كه در جامعه مرسوم شده و ریشه درسنتهای اجتماعی دارد پناه می‌برند.تنها و گاهی اوقات از كمك حرفه ای روانپزشكان و روانشناسان بهره‌مند می‌شوند.

تلا ش در جهت رفع افسردگی،خود یكی از راههای اساسی درمان و پیشگیری از شدت بیماری و عوارض آن است چه زیبا سروده است فریدون مشیری شاعر:گر نكوبی شیشه غم را به سنگ - هفت رنگ اش می‌شود هفتاد رنگ.
برای افسرده نبودن كافی نیست كه مشكلی نداشته باشیم بلكه باید شوروشوقی درسر باشد؛ باید دلیلی برای زندگی داشت.باید عشق ورزید تا افسرده نبود، پاد زهرافسردگی این نیست كه خیالی درسرنداشته باشیم بلكه آن است كه موضوعی سالم و مناسب برای دوست داشتن و شوری سازنده و مفید در سر داشته باشیم.ما منكر مشكلات و حوادث غم انگیز نیستیم اما آنچه به حوادث معنای مایوس كننده می‌دهد بیش از خود حوادث تعبیر و تفسیر ماست. قدرت تعقل و توانایی سازگاری آسان در برابر مشكلات لا یتناهی است. توانایی اندیشه بشر و قدرت چاره جویی او خیلی بیش از آن است كه قوی ترین حوادث تلخ هم بتواند او را برای همیشه افسرده نگهدارد. افسرده در زندگی روزمره معمولابه شخصی گفته می‌شود كه غمگین و حالتی ناشاد داردكه در تعریف روانشناسانه شخص افسرده كسی است كه غمگین و ناراحت می‌باشد.افسردگی یكی از شایع ترین بیماریهای نوع بشر است وعلانم مختلفی دارد مانند علایم جسمانی كه موجب مراجعه به پزشك می شود. حدود 6در صد از افراد جامعه مبتلا به افسردگی هستند. احتمال اینكه هر كسی در طول عمر خود به افسردگی دچار شود به طور متوسط 15درصد است كه ازاین 15درصد تعداد خانم‌های افسرده بیشتر از آقایان است.افسردگی موجب افت عملكرد شغلی،تحصیلی،اجتماعی و خانوادگی می‌شود.احساس غم و اندوه گذرا به دنبال فقدان عزیزان یا شكست در یك تجربه معمول زندگی كه با خود ملامتگری را به همراه ندارد و یا بطور قابل توجه نمی‌باشد یك اتفاق بسیار معمول روانی است و نام بیماری بر آن اطلاق نمی‌شود و اگر به خوبی و سازنده با آن برخورد شود می‌تواند به رشد و تعالی انسان نیز كمك كند.افسردگی اساسی یك اصطلاح تشخیصی است كه دلالت بر وجود علایم بارز افسردگی می‌كند كه موجب افت قابل توجه در عملكرد شغلی یا اجتماعی شخص شده است.

علایم:
علامت اصلی افسردگی اساسی یك دوره حداقل دو هفته ای است كه در طی آن فرد افسرده علاقه و احساس لذت را تقریبآ در همه فعالیت‌ها از دست می‌دهد در كودكان و نوجوانان نیز به همین منوال است.فرد افسرده چهار علامت را تجربه می‌كند كه عبارتند از: تغییردر اشتها یا وزن،خواب و فعالیت روانی- حركتی، كاهش انرژی، احساس بی ا رزشی یا گناه، دشواری در اندیشیدن، تمركز و یا تصمیم گیری با افكار تكرار شونده مرگ یا اندیشه پردازی،طرح و اقدام برای خودكشی. برای به حساب آوردن یك دوره افسردگی اساسی یك علامت باید نسبت به دوره قبل بدتر شده باشد یا یك علامت اخیراً بوجود آمده باشد. علایم برای بیشتر ساعات روز تقریبآ هر روز برای حداقل دو هفته پیوسته ادامه دارد. در بعضی افراد این دوره افسردگی حالت خفیف تری دارد و ممكن است فرد كاركردهای ظاهراً طبیعی داشته باشد اما نیازمند تلاش فزاینده بسیار زیاد است.در بعضی افراد كه از احساس بی میلی شكوه می‌كنند،هیچ گونه احساسی ندارند یا ا حساس مضطرب بودن می‌كنند وجود یك خلق افسرده را می‌توان از حالت چهره طرز رفتارشان استنباط كرد.بعضی افراد بر شكایت جسمی‌به جای گزارش احساس غمگینی تاكید میكنند.
بیشتر افراد افزایش تحریك مثل خشم مستمر، تمایل به پاسخ دادن به وقایع به صورت طغیان، خشم یا سرزنش دیگران و یا احساس غلو یافته ناكامی‌بر سر موضوعات جزیی را گزارش می دهند. در كودكان و نوجوانان با از دست دادن علاقه یا احساس لذت تقریباًهمیشه تا حدی وجود دارد.اعضای خانواده غالباً متوجه كناره‌گیری اجتماعی و عدم علاقه به فعالیت‌های لذت بخش قبلی بیمار می‌شوند ( مثلاً كسی كه قبلاً عاشق بازی گلف بود دیگر بازی نمی‌كند،كودكی كه از بازی فوتبال لذت می‌برد بهانه‌هایی می‌آورد كه بازی نكند). در بعضی افراد علاقه و یا میل جنسی نسبت به گذشته كاهش قابل توجهی پیدا می‌كند. اشتها معمولاً كاهش می‌یابد و بیشتر افراد احساس می‌كنند برای خوردن باید به خود فشار بیاورند دیگر افراد به ویژه آنهایی كه با مراكز سرپایی سروكار دارند ممكن است افزایش اشتها پیدا كرده و غذاهای خاصی را دوست داشته باشند (مثلآ: شیرینی‌ها یا دیگر كربوهیدراتها ) تغییر اشتها در هر جهت ممكن است كاهش یا افزایش قابل توجه وزن را در پی داشته باشد در كودكان ناتوانی در به دست آوردن وزن موردانتظار ممكن است ذكر شود.

افراد نوعاًدچار بیخوابی در اواسط شب هستند (یعنی مشكلاتی در به خواب رفتن نیز وجود دارد كه خوابشان به صورت دوره‌های دراز مدت در شب یا افزایش خواب در روز است) گاهی ا وقات دلیلی كه افراد به خاطر آن در صدد درمان برمی آیند خواب آشفته است. - تغییرات روانی- حركتی شامل بی قراری (مثلاً ناتوانی در نشستن، قدم زدن،فشار دادن دست یا فشار دادن یا مالش پوست، البسه و دیگر اشیا )یا تاخیر ( مثلاً تفكر و حركات بدنی كند،افزایش مكثها قبل از جواب دادن) است.بی قراری یا تاخیر روانی – حركتی باید به حدی برسد كه توسط دیگران قابل مشاهده بوده و صرفاً نشان دهنده احساسات ذهنی نباشد.
  كاهش انرژی، فرسودگی و خستگی مفرط شایع هستند. یك شخص ممكن است خستگی مداوم را بدون كار بدنی گزارش دهد. حتی به نظر می‌رسد كه انجام كوچكترین وظایف نیازمند تلاش اساسی است. میزان كار آمدی در تكالیفی كه انجام می‌شود ممكن است كاهش یابد.مثلاً فردی شكایت می‌كند كه نظافت و لباس پوشیدن در صبح خسته كننده است و دو برابر زمان معمول طول می‌كشد.
   احساس بی ارزش بودن یا گناه همراه با ارزیابی منفی غیر واقعی از ارزش خود یا اشتغال و نشخوار ذهنی همراه با گناه در مورد نقاط ضعف كوچك گذشته ممكن است وجود داشته باشد.
چنین افراد اغلب وقایع روزمره رفتاری یا جزیی را به عنوان شاهدی برای نقایص شخصی مورد سوء تعبیر قرار می‌دهند و یك احساس مسوولیت اغراق آمیز برای وقایع نامساعد دارند. برای مثال یك معامله گر ممكن است دچار اشتغال ذهنی همراه با سرزنش خود به خاطر شكست در فروش شود. حتی وقتی كه بازار عموماً راكد است و دیگر معامله گران نیز تقریبآ نتوانسته اند فروشی داشته باشند احساس بی ارزش بودن یا گناه ممكن است تا حدی هذیانی باشد. (مثلآ فردی كه اعتقاد دارد شخصاً مسوول فقر دنیا است و خودرا به خاطر بیمار بودن یا شكست در بر آورده ساختن مسوولیتهای شغلی یا بین شخصی به عنوان نتیجه ای از افسردگی سرزنش می كند) و اگر جنبه هذیانی نداشته باشد برای برآورده ساختن این ملاك كافی به نظر نمی‌رسد.
بسیاری از افراد آسیب در توانایی تفكر و اشكال در تمركز حواس یا تصمیم گیری را گزارش می‌دهند. آنان به آسانی دچار حواس پرتی می‌شوند و یا از مشكلات حافظه شكایت می‌كنند. آنهایی كه از نظر ذهنی خواستار كسب و كار یا تحصیلات هستند اغلب نمی‌توانند كاركرد مناسب حتی در زمانی كه مشكلات تمركز خفیفی دارند داشته باشند.
در كودكان افت ناگهانی در نمرات درسی ممكن است انعكاس تمركز ضعیف باشد و یا با نشانه‌های اولیه زوال عقل اشتباه شود. وقتی كه دوره افسردگی اساسی به گونه موفقیت آمیزی درمان می‌شود مشكلات حافظه ای اغلب كاملاً كاهش می‌یابند. با وجود این در بعضی افراد به ویژه اشخاص سالمند دوره افسردگی اساسی ممكن است تظاهر اولیه زوال عقل برگشت ناپذیر باشد.غالباً افكار مرگ و اندیشه پردازی در مورد خود كشی یا اقدام به خودكشی وجود دارد. دامنه این افكار از این اعتقاد كه آنان كه مرده اند آسوده ترند تا افكار گذرا اما تكرار شونده در مورد عمل خودكشی و برنامه‌ریزیهای حساب شده برای چگونگی انجام خودكشی امتداد دارد. فراوانی شدت و درجه مهلك بودن این افكار كاملاً متغیر است. افرادی كه احتمال كمتری برای انجام خود كشی دارند ممكن است افكار گذرا (یك تا دو دقیقه و تكرار شونده یك یا دو بار در هر هفته )را گزارش دهند.

افرادی كه به احتمال زیادی خودكشی می‌كنند ممكن است ابزارهایی (مثلاً طناب یا یك اسلحه )برای استفاده در عمل خودكشی تهیه نموده و مكان و زمان خاص را هنگامی‌كه تنها هستند به گونه ای تعیین كرده باشند كه بتوانند مرتكب خودكشی شوند.گر چه این رفتارها از نظر آماری با اقدامات خودكشی همراه اند و امكان دارد در شناسایی یك گروه در معرض خطر بالا مفید باشد اما بسیاری از مطالعات نشان داده اند كه امكان پیش بینی دقیق مكان یا زمانی كه یك فرد خاص مبتلا به افسردگی سعی می‌كند خودكشی كند وجود ندارد. انگیزه خودكشی ممكن است شامل تمایل به تسلیم شدن در مقابل موانع بر طرف نشدنی و یا اشتیاق شدید برای خاتمه دادن به یك حالت هیجانی به شدت دردناك كه توسط شخص ادراك می‌شود باشد. تشخیص دوره افسردگی در صورتی كه علایم واجد ملاك‌های یك دوره آمیخته باشد داده نمی‌شود. اگر آسیب شدید باشد شخص ممكن است كار كرد خود را در زمینه‌های اجتماعی یا شغلی از دست دهد در موارد افراطی شخص ممكن است قادر به انجام حداقل مراقبت از خود (مثلاً تغذیه یا لباس پوشیدن)نباشد و یا حداقل بهداشت شخصی را داشته باشد.  اگر علایم افسردگی ظرف دو ماه بعد از فقدان فرد مورد علاقه شروع شوند و بیش از این دو ماه ادامه نیابند. عمومآ به عنوان نتیجه داغدیدگی به حساب می‌آیند مگر اینكه مشتمل بر اشتغال ذهنی بیمار گونه همراه با احساس بی ارزشی، اندیشه پردازی در مورد خودكشی، علایم روان پریشانه و یا تاخیر روانی - حركتی باشد.

علائم و اختلالات همراه
علائم و اختلالات روانی همراه افراد مبتلا به دوره افسردگی غالباً با گریان بودن، تحریك پذیر بودن، حزن،نشخوار ذهنی داشتن، مضطرب بودن، وحشت زدگی و نگرانی شدید در مورد سلامت جسمانی و شكایت از درد (مثلاً: سر درد یا درد مفاصل شكم و یا دیگر اعضای بدن) شناخته می‌شود در طی دوره افسردگی بعضی افراد حمله‌های وحشت دارند به صورت الگویی رخ می‌دهد در كودكان اضطراب جدایی ممكن است روی دهد بعضی افراد داشتن مشكلاتی در روابط صمیمی، رضایت كم از تعاملات اجتماعی یا مشكلاتی در كار كرد جنسی (مثلاً فقدان اوج لذت جنسی در زنان و یا اختلال كاركرد نعوظی در مردان همراه است )مشكلات زناشویی (مثلاً:طلاق)،مسایل شغلی (مثلاً, از دست دادن شغل ) مسایل تحصیلی (مثلاً: فرار از مدرسه شكست در مدرسه ) الكل یا دیگر مواد قابل سوءمصرف و افزایش استفاده از خدمات پزشكی ممكن است و جود داشته باشد.
وخیم ترین پیامد دوره افسردگی احساس اقدام یا انجام خودكشی است خطر خودكشی به ویژه برای افراد دارای علایم افسردگی سابقه اقدام خودكشی به سابقه خانوادگی انجام خودكشی و یا استفاده همزمان از مواد بالاست.افزایش میزان مرگ زودرس ناشی از حالات طبی عمومی‌نیز ممكن است وجود داشته باشد دوره‌های افسردگی غالباً همراه با عوامل استرس زای روانی –اجتماعی (مثلاً: مرگ فرد مورد علاقه، جدایی زناشویی طلاق ) نمایان می‌شوند.زایمان ممكن است افسردگی را شدید كند كه د ر این صورت شاخص شروع افسردگی پس از زایمان نمایان می‌شود.

سیر بیماری
علایم دوره افسردگی معمولاً در طی روزها یا هفته‌ها به وجود می‌آید. دوره‌های اولیه كه با علایم اضطراب و افسردگی خفیف همراه است ممكن است هفته‌ها یا ماهها قبل از شروع دوره افسردگی اساسی كامل طول بكشد. دوره درمان نوعاً 6 ماه یا بیشتر صرف نظر از سن شروع طول می‌كشد. در اكثر موارد بهبودی كامل علایم وجود دارد و كاركرد فرد به سطح قبل از بیماری برمی‌گردد. در مواردی شاید 20 تا 30 در صد برخی علایم افسردگی كه برای نشان دادن یك بیمار افسرده است كافی نیست. ممكن است ماهها یا سالها ادامه یابد و یا برخی ناتوانی‌ها یا اختلالات كه در این موارد ممكن است بهبودی نسبی داشته باشد.

 نشانه‌های دوره افسردگی
1- خلق افسرده در بیشتر اوقات روز،تقریباً هر روز، خواه از طریق گزارش ذهنی (مثلاً احساس غمگینی یا پوچی ) و خواه مشاهده دیگران (مثلاً غمگینی و اشكبار بودن )باشد.
2- كاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به همه تقریباً همه فعالیت‌ها در بیشتر اوقات روز تقریباً هر روز (به طوری كه شرح ذهنی بیمار یا مشاهدات دیگران نشان می‌دهد )
3- از دست دادن قابل ملاحظه وزن بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن (مثلاً تغییر در بیش از 5 درصد وزن بدن در یك ماه )یاكاهش و یا افزایش اشتها تقریباً هر روز در كودكان ناتوانی در رسیدن یه وزن مورد انتظار را در نظر بگیرید.
4- بی خوابی و پرخوابی تقریباً هر روز
5- بی قراری یا تاخیر روانی –حركتی تقریباً هر روز (قابل مشاهده توسط دیگران فقط به احساسهای ذهنی بیقراری یا كندی محدود نمی‌شود.)
6- خستگی شدید یا از دست دادن انرژی تقریباً هر روز.
7- احساس بی ارزشی یا گناه افراطی و نامناسب (كه ممكن است هذیانی باشد )تقریباً هر روز (فقط شامل سرزنش خود و احساس گناه در مورد بیمار بودن نمی‌باشد )
8- كاهش توانایی تفكر یا تمركز یا بلاتصمیمی ‌تقریباً هر روز (خواه به صورت شرح ذهنی بیمار و خواه قابل مشاهده توسط دیگران )
9- افكار تكرار شونده در مورد مرگ نه به صورت ترس از مرگ و فكر كردن مكرر در مورد خودكشی یا اقدام به آن.

چه زمانی باید به پزشك مراجعه كرد ؟
اگر افسردگی شدید باشد و یا بیش از چند هفته ادامه یابد همچنین اگر اندوه ناشی از فقدان شخص مورد علاقه بیش از چند ماه استمرار یابد به كودك باید توسط پزشك ویزیت شود.در این موارد كودك ممكن است به روان درمانی و یا درموارد شدیدتر داروهای ضد افسردگی نیاز داشته باشد.اغلب كودكان پس از شروع درمان به سرعت بهبود می‌یابند هر چند افسردگی در بعضی موارد تا چند ماه ادامه می‌یابد و سپس بتدریج بهبود می‌یابد. در عدة كمی‌از بیمارن افسردگی ادامه می‌یابد و یا عود می‌كند و گاهی حتی منجر به خودكشی فرد می‌شود.
 
فرهنگ و افسردگی
فرهنگ نه تنها بر بروز بیماری افسردگی اثر می‌گذارد بلكه ظهور علائم بیماری و پیشرفت آن را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. هنوز هم توصیف بیماریهای روانی در كتب مرجع بر اساس مشاهدات بالینی بیماران در ممالك غربی استوار است.هر سال غریب به 100 میلیون نفر از مردم جهان به بیماری افسردگی مبتلا می‌شوند به احتمال زیاد علت این وفور افسردگی در بیشتر كشورها از یكسو بالارفتن طول عمر و از سوی دیگر بوجود آمدن دگرگونیهای اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی است كه موجب تشدید فشارهای روانی و افزوده شدن بر تعداد بیماران مذكور می‌شود. شاید هم علت دیگر این باشد كه بروز این بیماری در نسل جوان افزایش یافته است. از هم گسیختگی خانواده‌ها، انزوای اجتماعی، و پدیده‌های دیگری از این قبیل، می‌تواند منجر به پیدایش حالتهای افسردگی شود رواج برخی آسیب‌های جسمی‌نیز خطر ابتلا به افسردگی را بالا می‌برد، از آن جمله صدمات ناشی از مصرف مشروبات الكلی انواع مواد مخدر است كه به بروز این حالات در شخص معتاد سرعت می‌بخشد مشكل افسردگی با ابعاد گسترده اش قطعاٌ یكی از مسائل مهم بهداشت عمومی‌در جهان امروز به شمار می‌آید و این در حالی است كه درمانهای مؤثری نیز برایش وجود دارد. اما بیمارانی كه مبتلا به افسردگی هستند، بخصوص در كشورهای در حال توسعه معمولاٌ از این درمانها بی نصیب می‌مانند و ناچار درد و رنج ناخواسته ای را تحمل می‌كنند كه به نوبة خود محیط خانوادگی و اجتماعی آنها را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.تصور غلطی كه از این بیماری در اذهان موجود است دسترسی به درمانهای مناسب را محدود كرده و باعث اشتباه در تشخیص و اقدام به معالجات نادرست شده است. داستان خانم ایكس نمونة بارزی از این نوع اشتباهات است.
این خانم 48 سالة مراكشی پس از فوت ناگهانی پسرش بعلت تصادف به بیخوابی و خستگی و سر دردهای شدید مبتلا شد كه داروهای مسكن معمولی نمی‌توانست به او كمك كند. خانم ایكس بعدازآنكه مدتها به پزشكان مختلف از قبیل متخصص اعصاب، چشم پزشك، و متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه كرد و نتیجه ای نگرفت.
دست آخر یك دندانپزشك سردرد او را ناشی از خرابی دندانها تشخیص داد و تمام دندانهای اورا كشید و به جایش دندان مصنوعی گذاشت اما اینكار نیز نه فقط از سردرد او چیزی نكاست بلكه شدت آنرا هم افزون كرد. بالاخره همان دندانپزشك وی را به یك روانپزشك معرفی كرد. روانپزشك ناراحتی او را افسردگی تشخیص داد و سردردهای ناشناخته بیمار را ناشی از آن دانست. با شروع درمان ضد افسردگی، سردرد و سایر نشانه‌های بیماری برطرف شد و بیمار سلامتی كامل خود را بازیافت. نتیجه موفقیت آمیز درمان، صحت تشخیص روانپزشك را تأیید می‌كرد.هنگامی‌كه در مورد افسرگی بحث می‌شود سوالاتی در اذهان پیش می‌آید كه بعنوان مثال: آیا افسردگی یك بیماری ارثی است؟ آیا فرزندان هم دچار این بیماری خواهند شد ؟
در جواب باید گفت: استعداد ارثی یكی از عوامل موثر در ابتلای به افسردگی است. زمینه ارثی موجب می‌شود تا فشارهای روانی و تجربیات سخت زندگی و یا ناملایمات ناشی از فقدانهای مكرر یا شدید باعث بروز علائم افسردگی بشود.
عوامل ارثی-اقتصادی-اجتماعی هر كدام در بروز بیماری افسردگی موثر هستند. كسیكه زمینه ارثی قوی افسردگی داشته باشد نیاز به استرس روانی یا فشار روانی اجتماعی كمتری دارد تا بیمار شود و همینطور بالعكس پس در نتیجه نباید نگران زمینه ارثی بودن بیماری باشیم تا فشار روحی بیش از معمول را به فرزند خود وارد نسازیم. وظیفه حكم می‌كند تا آرامش خود را حفظ كنیم. محیط آرام و مهربانی در خانه فراهم كنیم تا مسائل روزمره به نحو منطقی حل شود و این فضای آرام و حمایت گر خود موجب متوقف شدن زمینة ارثی شده و مانند پادزهر مانع بروز علائم افسردگی در فرد مستعد شویم.
گاهی اوقات ممكن است این سوال در ذهن اشخاص افسرده پیش بیاید كه چرا من افسرده شده ام؟ افسردگی همانطور كه در مباحث قبل گفته دلائل متعددی اجتماعی – اقتصادی ارثی را دارد كه ممكن است اینها دست به دست هم بدهند و موجب افسردگی شود. نكتة قابل توجه اینكه چرا بعضی افراد در برابر شدید ترین حوادث غم انگیز هم از افسردگی به دور می‌مانند و بعضی‌ها در برابر حوادث بسیار كوچك محیطی یا هیجانی دچار اندوه شدید و یأس می‌شوند.
آنان كه برای ابتلای به افسردگی به دلیل زمینه‌های ارثی یا تجربیات تلخ گذشته زندگی حساس تر هستند نسبت به حوادث جاری اجتماعی و اقتصادی شكننده تر بوده و زودتر به بیماری افسردگی مبتلا می‌شوند وبرعكس آنان كه از ثبات بیشتری برخوردار هستند فقط در مقابل حوادث غم انگیز شدید ممكن است تسلیم افسردگی بشوند.
پس برای درك علت افسردگی باید به مجموعه علل در هم تنیده توجه داشت نه یك علت خاص.در نتیجه در درمان بیماران افسرده سه ركن اساسی زیر را در برنامه منسجم و حساب شده منظور كرد:1)استفاده از درمانهای دارویی ضد افسردگی. 2)استفاده از روان درمانی به شكلهای مختلف و متناسب با هر كس مثلاً چاره جویی برای حل مشكلات جاری بیمار و افزودن بر قدرت مقابله با مسائل با كمك مشاور، با روان شناس یا روان پزشك.3) تعدیل شرایط اجتماعی – اقتصادی زندگی به نحوی مناسب و مقدور، مثلاً كاستن از ساعات كار شبانه و تغییر لیست شغلی به محیطی كه فشار روحی كمتر داشته باشد.
   افراد افسرده گاهی برای فرار از دردهای درونی بوسیله ای پناه می‌برند كه این وسیله ممكن است مصرف مواد مخدر یا مشغول شدن به یك پرنده باشد كه اورا از پرداختن به روال رنج آور افسردگی فارغ سازد.
مصرف تریاك در وحلة اول ممكن است موجب بهتر شدن خلق و كسب احساس سرخوشی بشود اما استفاده از تریاك برای درمان افسردگی هیچ گاه پذیرفته نشده است. گذشته از اینكه استفاده از تریاك در بعضی از افراد سبب افسردگی هم می‌شودو صرف نظر از مسائل قانونی – اخلاقی و اجتماعی، مشكل عمده طبی مصرف تریاك ایجاد وابستگی (اعتیاد) است به این معنی كه تریاك ماده ای نیست كه بتوان گهگاه و عشقی مصرف كرد زیرا بسرعت باعث عادت سلولهای مغز می‌شود كه با چند بار مصرف شخصی مجبور است برای حفظ تعادل شیمیایی و معمول مغز خویش از این ماده استفاده كند، بعد بدن نسبت به تریاك تحمل پیدا می‌كند و هربار مصرف تریاك بیشتر می‌شود و قطع یا كم كردن آن از سوی دیگر خود موجب افسردگی می‌شود و تنها در وهلة اول ممكن است به طور آنی و خیلی زودگذر این افسردگی فروكش كند ولی بعداز آن وابستگی ایجاد شده و بقول معروف از چاله به چاه می‌افتد.

سوال دیگر اینكه آیا داروهای ضد افسردگی آدم را معتاد می‌كند ؟
داروهای ضد افسردگی معمولاً موجب وابستگی و اعتیاد نمی‌شوند.یكی از نشانه‌های مصرف مواد مخدر و سكر آور ولع مصرف آنها علی‌رغم منع آن از سوی پزشكان است. كسی داروی ضد افسردگی را با ولع مصرف نمیكند و به عكس همواره بیماران مشتاق هستند تا بتوانند این داروها را قطع كنند.
نشانة بارز دیگر اعتیاد به یك ماده شیمیایی مصرف آن ماده به خاطر خماری ناشی از قطع ماده و به عبارتی به خاطر خود آن ماده است نه برای رفع یك مشكل پزشكی دیگر،در حالی كه هیچ كسی داروی ضد افسردگی را به خاطر رفع خماری ناشی از ترك آن و به خاطر خود این داروها مصرف نمی‌كند.
 نشانة دیگر آن تحمل نسبت به تأثیر آن است. انسان اجبار پیدا می‌كند برای حفظ اثر دلخواه هر بار به مقدار ماده مورد استفاده بیفزاید كه در مورد داروهای ضد افسردگی مصداق ندارد.البته به همراه داروهای ضد افسردگی برای كاستن از اضطراب و یا برای بهبود بی خوابی گاهی داروهای آرام بخش و خواب آور مثل دیازپام تجویز می‌شود كه مصرف طولانی مدت و با مقدار زیاد این گروه داروها می‌تواند باعث وابستگی دارویی شود كه باید احتیاط كرد. در مورد داروها باید توصیه‌های پزشكی معالج خود را جدی بگیریم و به میل خود از این داروها استفاده نكنیم.- والدین در قبال اینكه فرزندان خود دچار افسردگی شوند وظایفی دارند.گذشته از زمینه‌های ارثی افسردگی كه نگرانی والدین نسبت به آن نه تنها كمكی نمی‌كند بلكه فشار روانی مضاعفی را به فرزندان وارد می‌آورد.
والدین باید وظایف خود را در قبال فرزندان بشناسند و به آن عمل كنند.وظیفة والدین حكم می‌كند كه در برخورد با فرزندان حتی الامكان خونسردی خود را حفظ كنند باخوشرویی با آنها برخورد كنند،آنها را جدی بگیرند در عین حال به آنها اجازه بدهند كه اظهار وجود مثبت داشته باشند،آنها را به فعالیتهای گروهی و سازندة اجتماعی تشویق كنند.
 در قبال مشكلاتی كه فرزندان آنها پیدا می‌كنند شتابزدگی نشان ندهند و با برخورد با متانت و خونسردی در عمل به بچه‌ها بیاموزند كه همیشه راه حلی برای مشكلات وجود دارد در صورت بروز علایم رفتاری در فرزندان خود بدون دست پاچگی و تا حد امكان با خونسردی وخوشرویی به پزشك یا روان شناس بالینی مراجعه فرمایید وحتماً سعی كنید كه این كار بدون شتابزدگی و با رضایت و توافق فرزند شما صورت پذیرد.

چگونه می‌توان از بروز افسردگی جلوگیری كرد؟
با توجه به اینكه عوامل مختلف ارثی،روانی و اجتماعی،اقتصادی در بروز افسردگی دخیل هستند در پیشگیری از این بیماری نیز باید به همة این عوامل توجه كرد كه از جمله به موارد زیر اشاره می‌شود،
  حتی الامكان از ازدواج فامیلی اجتناب شود.
  به توصیه‌های بهداشتی مراقبین مادر و كودك از جمله واكسیناسیون،تغذیه صحیح مادر و كودك و كنترل جمعیت توجه جدی داشت.
  حتی الامكان با رعایت نكات بهداشتی سعی نمود تا از ابتلای به بیماریهای جسمی‌مختلف به دور ماند.
  در سال نخست عمر كودك والدین فقط توجه و محبت خود را نثار او سازند و انتظاری از كودك نداشته باشد.
  در سالهای نوباوگی كودكان(یك تا سه ساله‌ها) به دور از خشونت و با تشویق و مراقبت به كودكان اجازه بدهید تا متكی به خود بودن را تجربه كنند.
  از ملامت و سرزنش كودكان خود به خصوص در سالهای 5و6 سالگی بپرهیزید تا از احساس گناه بی مورد در آنها جلوگیری كنید و به شهامت آنها امكان رشد بدهید.
   احساس گناه بی مورد كه در سالهای كودكی در دل انسان خانه می‌كند موجب می‌شود تا بعدها هر حادثه تهدید كننده كوچكی باعث افسردگی شود.
  كودكان دبستانی خود را تشویق كنید تا از فعالیتهای گروهی مناسب سن و سال خود بهره‌مند شوند تا برای ایفای نقش‌های اجتماعی در آینده آموزش ببینند.
  به نوجوانان خود كمك كنید تا در كسب استقلال منطقی و هویت اقتصادی،اخلاقی و اجتماعی خود موفق شوند.
  در سالهای جوانی سعی شود انگیزه و دلیلی برای عشق ورزیدن به زندگی داشته باشید و تلاش كنید تا از روابط گرم،صمیمی‌و حمایتگر،به ویژه كانون گرم خانوادگی بهره‌مند شوید.
  در میانسالی انسان نیاز دارد تا نقش مثبت،سازنده و مولد در اجتماع داشته باشد و به سهم خود عنصر مفیدی در زندگی اجتماعی باشد تا از احساس باطل بودن رها باشد. از تجربه گذشته استفاده كنید تا از حال به نحو مطلوب بهره‌مند شوید و برای آینده برنامه ای منطقی داشته باشید.
  برای سالهای پیری عمر باید فارغ بال و خالی از حسرت بود تا گرفتار یاس و نومیدی نشد. خلاصه آن كه تركیبی معقول از هوشمندی و عشق،احساس تسلط،مفید بودن، رضایت و احساس همبستگی با هم نوع به انسان می‌دهد كه وقتی با نیت قربهً الی ا... نیز همراه باشد پادزهر مطمئن افسردگی است.
 منبع:‌دنیای زنان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha