سلامت نیوز: یكی از مشكلات عمدهای كه كشور ما را در آیندهای نه چندان دور ممکن است با مشكل مواجه کند، كاسته شدن از ازدواجها و افزوده شدن به آمار طلاق است. این مسأله از زوایای مختلفی مورد بحث قرار گرفته ولی یكی از دلایل عمده آن تغییراتی است كه در سبك زندگی افراد جامعه روی داده است.
به گزارش سلامت نیوز، امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس در این باره به «آرمان» می گوید: نیازهایی كه امروزه شكل گرفتهاند نیازهای جدیدی است كه بیشتر آنها تجملاتی و لوكس هستند. امروزه جوانان به زندگی ساده نسلهای قبل راضی نیستند.
به نظر شما دلایل عمده كاهش گرایش جوانان به ازدواج چیست؟
امروزه بسیاری از جوانان ازدواج نكردن را به ازدواجی كه ناموفق باشد ترجیح میدهند. همه افراد میتوانند در اطرافیان خود نمونههای ازدواجهای ناموفق را مشاهده كنند. دیدن ازدواجهای ناموفق و افرادی كه طلاق گرفتهاند باعث نگرانی جوانان میشود. یكی از مسائل مهم در این زمینه ازدواج براساس شناخت است. هر چقدر كه شناخت دو طرف از یكدیگر بیشتر باشد ازدواج موفقتری خواهند داشت. مسأله بعدی شرایط اقتصادی است كه شرایط قبلی روی آن بسیار تأثیرگذار هستند، زیرا اگر دو طرف با شناخت و علاقه زندگیشان را شروع كنند مسائل اقتصادی را هم با همراهی یكدیگر حل خواهند كرد. شناخت درست باعث میشود كه از زیادهطلبیها كاسته شود و زندگی را با همدیگر بسازند و گامبهگام آن را پیش ببرند. شرایط اقتصادی یك مسأله مهم است ولی نمیتواند مانع اصلی ازدواج باشد، زیرا زمانی كه دو طرف از هم شناخت داشته باشند و حاضر به همراهی هم باشند، اطرافیان هم برای شروع زندگی به آنها كمك خواهند كرد. در ازدواج های امروزی نیازهای بیشتری شكل گرفتهاند و بهویژه زنان شناخت بیشتری نسبت به حقوق خود پیدا كردهاند. یكی از دلایل طلاقهایی هم كه صورت میگیرد و زنان متقاضی آن هستند این است كه رضایتمندی لازم را از زندگی زناشوییشان ندارند.
تأثیر چشم و همچشمیهایی كه امروزه در مسائل مربوط به ازدواج بین خانوادهها شكل گرفته است، در كاستن از گرایش جوانان به ازدواج چگونه ارزیابی میكنید؟
نیازهایی كه امروزه شكل گرفتهاند نیازهای جدیدی است كه بیشتر آنها تجملاتی و لوكس هستند. امروزه جوانان به زندگی ساده نسلهای قبل راضی نیستند. برای نمونه در گذشته ماشین جزو نیازهای ضروری خانواده نبود ولی در حال حاضر ماشین جزو ضروریات زندگی شده است. این مسأله ناشی از ارزشهایی است كه افراد با آن بزرگ شدهاند. این ارزشها به آنها میآموزند كه باید خودشان را چگونه عرضه كنند. این نشان دادن خود میتواند از طریق ارزشهای اخلاقی و تفكرات فرد باشد یا از طریق ارزشهای مادی مانند ماشین باشد. تجربه نشان داده است شرایطی كه افراد برای شروع زندگی میگذارنند و شیوه برگزاری مراسم ازدواج هر چقدر سادهتر باشد، زندگی آنها سعادتمندتر است و حتی بچههایی كه در این زندگی رشد مییابند بچههای سالمتر و موفقتری هستند. اما چشم و همچشمی تمامی این قاعدهها را برهم میزند. چشم و همچشمی به این معناست كه افراد برای خودشان زندگی نمی كنند و نمیتوانند شرایط زندگی مشتركشان را درك كنند. این به معنای الگو شدن دیگران برای فرد است و این در حالی است كه باید همه افراد بیاموزند كه خودشان را برای خود الگو قرار دهند. امروزه به جای سادهزیستی، مصرفگرایی ارزش شده است. این مصرفگرایی باعث شده كه مردم احساس خشنودی خود را از دست بدهند، زیرا همیشه از نظر مالی احساس كمبود دارند. عمده زندگیهایی كه با تجملات زیاد شروع شده به فروپاشی خانواده و طلاق ختم شدهاند. بالارفتن آمار طلاق توافقی یكی از نشانههای این مسأله است. كسانی كه در اوایل زندگی برای همراهی و همكاری توافق نكردهاند در پایان زندگی برای جدایی توافق میكنند.
برای كاستن از رواج این چشم و همچشمیها چه اقداماتی لازم است كه صورت بگیرد؟
برای حل این مسأله لازم است كه روی ارزشها كار كرد و الگوهای موفق را در جامعه رواج داد. این الگوها افراد شناخته شده و مقبولی هستند كه زندگی را براساس ساده زیستی شروع كردهاند. تا زمانی که در جامعه افراد نیاموزند كه ساده زیستی را انتخاب كنند، شرایط به همین صورت خواهد بود. زندگی اگر با چشم و همچشمی آغاز شود، این چشم و همچشمی در ادامه زندگی هم همچنان وجود خواهد داشت. چشم و همچشمیها تمامی ندارند و عامل بدبختی هستند و این مشكل بهویژه وقتی جوانان الگوهای مناسبی نداشته باشند اثر منفی بیشتری دارد. لازم است كه محققان درباره مسأله طلاق و دلایل آن اطلاعات لازم را فراهم كنند و به جامعه در این زمنیه اطلاعرسانی كنند تا به این وسیله بتوانند به جوانان آگاهیهای لازم را در مسائل مربوط به ازدواج بدهند.
نظر شما درباره رواج شروط ضمن عقد در جامعه ما چیست و به نظر شما اگر قوانین ما جنبه حمایتی لازم را داشت آیا احتیاجی به گذاشتن شروط ضمن عقد بود؟
هدف از طرح شروط ضمن عقد این بود كه از این طریق جلوی طلاق ها را بگیرند. میخواستند كه از این طریق یك سری تضمینهای اولیه را برای دختران ایجاد كنند و دلیلش این بود كه در ازدواجهای ما فرصت شناخت طرف مقابل وجود نداشت. اگر خانوادهها و جامعه به افراد فرصت شناخت درست یكدیگر را میداد دیگر نیازی به شروط ضمن عقد نبود. اگر افراد فرصت داشته باشند كه درباره مسائل مختلف با یكدیگر حرف بزنند و مشكلاتشان را حل كنند دیگر نیازی به شروط ضمن عقد نیست. شروط ضمن عقد در كشورهای توسعهیافته جزو قوانینشان است. شروط ضمن عقد چندان كه مد نظر بوده است نتوانسته نتیجهبخش باشد و هیچكس با شروط ضمن عقد به جایی نرسیده است. شروط ضمن عقد را میتوان به راحتی منكر شد و به همین دلیل كارآیی آن پایین است. شروط ضمن عقد ضمانت اجرایی پایینی دارد و حتی میتوان شرایط مختلفی را ایجاد كرد كه این شروط را نقض كرد. به همین دلیل نمیتوان خیلی روی این شروط حساب كرد. به جای اینكه شروط ضمن عقد برای حمایت از زنان تدوین شود باید قوانین این جنبه حمایتی را داشته باشند. باید قانون همانگونه كه در بسیاری از موارد جنبه حمایتی دارد در سایر زمینه ها هم این جنبه حمایتیاش گسترش داده شود و بهویژه در دوره بعد از ازدواج، حمایتها از زنان بیشتر شود.
نظر شما