سلامت نیوز: مرکز آمار ایران به تازگی گزارش آماری دخل و خرج سالانه خانوارهای شهری و روستایی کشور را منتشر کرده است. به موجب این گزارش متوسط درآمد خانوارهای شهری در سال گذشته حدود 24 میلیون تومان و متوسط هزینه خانوارهای شهری حدود 23 میلیون و 486 هزار تومان بوده که بر این اساس هر یک از خانوارهای شهری توانستهاند به طور متوسط ماهی 50 هزار تومان و سالی 650 هزار تومان پسانداز کنند. به عبارت دیگر متوسط درآمد ماهانه یک خانوار شهری حدود دو میلیون و هزینه ماهانه آن حدود یک میلیون و 957 هزار تومان بوده است که از این میزان درآمد حدود 25 درصد مربوط به هزینه خوراکی و دخانی و حدود 76 درصد آن مربوط به هزینه مسکن و سایر هزینهها بوده است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، براساس همین آمار متوسط درآمد سالانه یک خانوار روستایی حدود 13 میلیون و 850 هزار تومان و متوسط هزینه آن حدود یک میلیون و 154 هزارتومان بوده ولی برخلاف خانوارهای شهری، خانوارهای روستایی در یک سال گذشته توانستهاند تنها حدود 50 هزار تومان از درآمد خود را پسانداز کنند.
درباره آمارهای ارایهشده در خصوص میزان دخل و خرج خانوارهای شهری و روستایی ایرانی طی یک سال گذشته سوالهای زیادی مطرح است اما نکتهای که قبل از هر چیز درباره این آمارها جلب توجه میکند، مربوط به منبع تامین درآمد خانوارهای شهری است که گزارش مرکز آمار میگوید منبع تامین درآمد خانوارهای شهری بیشتر از محل درآمدهای متفرقه تا حدود 51 درصد و حقوق و دستمزد حدود 32 درصد و درآمد مشاغل آزاد و کشاورزی و غیرکشاورزی با سهمی حدود 16 درصد است که کلی ابهام در همین منابع تامین درآمد خانوارهای شهری به نظر میرسد و خصوصا دو مورد مربوط به درآمدهای متفرقه و...
درآمدهای کشاورزی و غیرکشاورزی خانوارهای شهری بیشتر به شوخی و طنز شباهت دارد تا یک گزارش آماری چون در گزارش مرکز آمار ایران تا جایی که متن آن در مطبوعات به چاپ رسیده، هیچ توضیحی درباره معنا و مفهوم درآمدهای متفرقه داده نشده است. آیا این درآمدها از نوع درآمدهای مستمر است یا درآمدهای اتفاقی است که در یک سال گذشته نصیب خانوارهای شهری شده؟ آیا درآمدهای متفرقه از نوع درآمدهای مشروع و قانونی است که همه خانوارهای شهری کسب کردهاند یا اختصاص به برشی خاص از جامعه آماری مورد بررسی مرکز آمار ایران داشته است چون از لفظ متفرقه استنباطهای گوناگون و متفاوتی میتوان داشت که متاسفانه در گزارش مرکز آمار ایران هیچگونه اشارهای به آن نشده است.
نکته ابهامبرانگیز دیگر بخش مربوط به درآمدهای کشاورزی و غیرکشاورزی در سبد درآمد سالانه خانوارهای شهری است که آن هم بیشتر به طنز و مطایبه شباهت دارد تا یک گزارش جدی آماری در خصوص خانوارهای شهری چون رابطهای عقلایی میان یک خانوار شهری و منبع درآمد کشاورزی به عنوان یکی از منابع درآمدی آن نمیتواند وجود داشته باشد مگر آنکه تصور کنیم بعضی خانوارها در عین حال که در شهرها زندگی میکنند، دارای باغهای میوه، زمینهای کشاورزی و گلههای دام در مناطق روستایی هستند و علاوه بر درآمدهایی که از کار و فعالیت در شهرها به دست میآورند، درآمدی هم از این منابع کسب میکنند در غیر این صورت درآمد کشاورزی خانوارهای شهری که در گزارش مرکز آمار ایران ذکر شده، به کلی زیر سوال قرار خواهد گرفت همچنان که لفظ غیرکشاورزی به کار برده شده در گزارش به عنوان یکی از منابع درآمدی خانوارهای شهری در جای خود پر از ابهام به نظر میرسد. برای منبع درآمد غیرکشاورزی هم مانند منبع درآمدهای متفرقه که در سیاهه منابع درآمد خانوارهای شهری مرکز آمار ایران مشاهده میکنیم، انواع و اقسام تعبیرها را میتوان ارایه داد که شاید هیچکدام مقرون به واقعیت نباشد و باعث خدشهدار شدن کلیت آمار اعلامشده از سوی مرکز آمار ایران در خصوص دخل و خرج سالانه خانوارهای شهری و روستایی کشور شده و نتواند تابلوی واضح و روشنی از وضعیت معیشتی مردم در یک سال گذشته برای برنامهریزان و سیاستگذاران اقتصادی کشور ترسیم کند.
درباره جامعه آماری خانوارهای شهری مورد بررسی نیز پرسشهای بسیاری مطرح است که یکی از این پرسشها مربوط به جمعیت و تعداد اعضای هر خانوار شهری و دیگری وضعیت مسکن آنهاست و اینکه چند درصد این خانوارها در ملک شخصی و چند درصد آنها در خانههای استیجاری زندگی میکنند؟ چون دو فاکتور تعداد اعضا و خانوار و وضعیت مسکن آن میتواند تاثیرات اساسی در متغیرهای هرگونه آمارگیری مربوط به وضعیت معیشتی خانوارها داشته باشد که متاسفانه در این گزارش توضیحی درباره این دو پارامتر مهم داده نشده است.
موضوع سوالبرانگیز دیگر مربوط به جامعه آماری، درآمد خانوارهای مورد بررسی است. آیا این جامعه آماری صرفا مربوط به خانوارهای حقوقبگیر و دارای درآمد ماهانه ثابت است یا درآمد صاحبان کسب و کار خرد مانند صنوف و صاحبان درآمدهای کلان مانند تجار و کارخانهداران و صادرکنندگان و دیگر مشاغل از این قبیل نیز در جامعه آماری مورد بررسی درآمد و هزینه سالانه خانوارهای ایرانی لحاظ شده است که باز متاسفانه درگزارش مرکز آمار ایران هیچ توضیحی درباره آنها داده نشده است. چه اگر جامعه آماری مورد بررسی صرفا خانوارهای شهری حقوقبگیر و دارای درآمدهای ثابت باشد، با شناختی که از میزان حقوق و دستمزد اکثریت این خانوارها داریم، نتایج به دست آمده ممکن است با آنچه در گزارش مرکز آمار ایران آمده است، متفاوت باشد.
ضمن آنکه در گزارش مربوط به هزینه سالانه خانوارهای شهری با یک جای خالی بزرگ در سبد هزینه این خانوارها که هزینه تفریح و سرگرمی، هزینه سفرهای سالانه و هزینههای فرهنگی مانند هزینهای که خانوارها در طول سال صرف خرید کتاب و نشریات باید بکنند ولی اجبارا آنها را از سبد هزینه خود حذف کردهاند، مواجه میشویم که این خود یک ضایعه بزرگ اجتماعی برای جامعه امروز ایران محسوب میشود. درباره دیگر بخشهای آمار دخل و خرج سالانه خانوارهای شهری و روستایی ایرانی، پرسشهای دیگری هم مطرح است که طرح آنها را به فرصت دیگری وامیگذارم.
نظر شما