سلامت نیوز: فصل مهاجرت است، مهاجرت پرندگان آن سوی آبها كه برای گرمای بیشتری كه در هوای ساحل جنوبی خزر نصیبشان میشود، شهرهای ساحلی ما را انتخاب میكنند. ایرانیان مهماننواز، كه آوازه مهماننوازیشان همه جهان را برداشته، این موقع از سال كه میرسد، آن روی خود را نشان میدهند و پرندگان وحشی كه از نیمههای پاییز سواحل خزر را برای زندگی برمیگزینند راهی سفرههایشان میكنند تا رنگ و لعابی دیگر بدهند به خوراكشان. طرفداران پرندههای كمیاب و مهاجری كه راهی فریدونكنار میشوند، كم نیستند. نه فقط فریدونكنار كه بیشتر شهرهای ساحلی و تالابی استانهای شمالی درگیر این مسالهاند. از انزلی، غرب نوار ساحلی گرفته تا فریدونكنار در میانههای راه و میانكاله در گوشه شرقی سواحل مازندران.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، رویكردهای متفاوتی كه در زمینه مقابله با شكارچیان پرندگان مهاجر در شهرهای شمالی وجود دارد متفاوت بوده، اما تاكنون هیچ كدام از آنها، چه از نوع نرم و چه از نوع سخت، نتوانسته مانع شكار پرندگان توسط شكارچیان شود. همكاری نكردن دستگاهها و مقامات محلی با این پدیده، یكی از معضلاتی است كه گریبان محیط زیست كشور و سازمان محیط زیست را گرفته؛ سازمانی كه متولی امر است در ممانعت از ورود به مناطق حفاظت شده، از كشتار گونههایی كه ممانعت شكار دارند و برپایی دامگاهها و تورهای هوایی در منطقه. مشاور رییس سازمان اشاره میكند به همكاری نداشتن مقامات محلی با سازمان. اسماعیل كهرم در این خصوص، گفت: «مساله فریدونكنار و پرندههایش معضلی برای كل محیط زیست مملكت شده است. مساله این است كه سازمان حمایت نمیشود، یعنی مقامات محلی معیشت مردم را درنظر میگیرند كه اتفاقا لزوم معیشتی هم به آن صورت در كار نیست، یعنی آنطور نیست كه مردم گرسنه مانده باشند و منتظر تا پرندهها را بزنند. در واقع آنچه دیده میشود عادت مردم به شكار پرندههای مهاجر است كه فكر میكنند سهم بزرگی از درآمدشان را تشكیل میدهد. یك غاز الان ٧٥ هزار تومان است. بارها سازمان و محیطبانان محلی مبادرت به جلوگیری كردند، ولی مقامات محلی مثل دادگستری و فرمانداری به هیچوجه همكاری نمیكنند و طرف متخلفان را میگیرند.»
او با اشاره به غیرقانونی بودن دامگاهها گفت: «مساله دیگری كه وجود دارد، دامگاههاست كه غیرقانونیاند، تورهای هوایی هم غیرقانونیاند. من سالهای گذشته در عملیات جمع كردن تورهای هوایی شركت كردم. این تورها، مثل تور والیبالاند با عرض بیشتر. شكارچیان میدانند پرندهها از كدام زاویه وارد تالاب میشوند و از كجا پرواز میكنند. تور را در هوا نصب میكنند، پرندهها در تور میافتند، تور سنگین است، میبرد و زمین میافتد. این پرندهها در آب و گل خفه میشوند، یا اینكه داخل تور میافتند و بعد از یك هفته كه شكارچی به محل تور میرود، پرندهها از گرسنگی مردهاند، چون هرچه تقلا كنند، نمیتوانند خلاصی یابند و شدیدتر گرفتار میشوند. یا نیمه جان میشوند یا خفه.»
مقامات محلی همكاری نمیكنند
به گفته كهرم، چنانچه مقامات محلی با سازمان محیط زیست همكاری كنند تا آنجا اطلاعرسانی كنیم، جلوی كشتار بیمعنا گرفته میشود. همكاری نكردن محلیها از مقاماتشان گرفته تا مردم منطقه، اصلیترین دلیلی است كه كشتار پرندگان مهاجر در شمال كشور نه تنها كاهش نمییابد كه روز به روز بر رونق بازار افزوده میشود.
پرندههای مهاجر شمال كشور یا زندهگیری میشوند و برای فروش به باغهای پرندگان راهی شهرهای مختلف از جمله تهران میشوند، یا كشته میشوند و برای خوراك به فروش میرسند. كهرم با استناد به تجربه خود در این مناطق میگوید: اغلب دامگاهها پرنده را زنده میگیرند، اگر به بازارهای پرندهها بروید، میبینید یك سرسبز زیبا، زنده با بالهای بسته روی میز گذاشته شده و دارد به شما نگاه میكند. این پرندههای زنده را با كمال ناجوانمردی سوار وانت میكنند و تحویل باغ پرندههای تهران میدهند؛ باغی كه محل از بین رفتن پرندههاست تا نگهداری و نمایششان. رد خونی كه از كلافه شدن پرنده و كوبیدن خودش به قفس، روی شیشهها در باغ پرندگان میدیدم، هرگز از خاطرم محو نمیشود. روستای اِزباران فریدونكنار، منطقه معروفی در میان طرفداران پرندگان مهاجر است؛ روستایی كه كومهها در میانهاش ساخته میشود تا شكارچیان خود را از دید پرندگان مخفی كنند و در نهایت با شلیك گلوله، پرنده را از پا درمیآورند. در این میان، كمبود نیروی حفاظتی سازمان حفاظت محیط زیست، یكی از مشكلاتی است كه برای مقابله با متخلفان، بحث حفاظت را دچار مشكل میكند.
كهرم با اشاره به كمبود محیطبانان در سازمان گفت: «بازوی عملی سازمان كیست؟ جز محیطبانان محلی؟ اینها حتی نمیگذارند كسی به منطقهشان وارد شود. بچهها به ما میگویند متخلف را به دادگاه بردند، اما نهایتا او را رها كردند، گفتند اینها معیشت دارند. نیروی انتظامی در محل باید عمل كند، نیروی انتظامی كه فرماندهان محلیاش هم از موافقان این كارند. محیطبانان ما را كتك زدند، صفآرایی كردند، زد و خورد شد. با این اوصاف، چگونه میتوان با متخلفان مقابله كرد؟» شاید كار فرهنگی كردن در منطقهای، بهترین راهكار باشد برای حل یك معضل و برگرداندن مردم به راهی كه باید در آن جلو بروند. اما این راهكار، طولانیمدت است و شاید به اندازه یك نسل زمان نیاز باشد تا مردم متوجه اشتباهشان شوند. در این میان، راهكارهای دیگر برای حل مساله به شكل كوتاهمدت یا میان مدت هم لازم است؛ راهكارهایی كه مردم را متوجه لزوم امر حفاظت از آنچه به عنوان نعمتهای خدادادی در منطقه دارند، كند. خیلی از مواقع، راهكارهای بازدارندهای چون جریمه گذاشتن شاید بتواند راهگشا باشد. این راهها هم نیازمند حضور ناظران و مجریان قانون در منطقه است؛ مجریانی كه كمیت اندكشان، كه متصل است با بودجه سازمان، این نیاز را برطرف نمیكند. كهرم در خصوص فرهنگسازی، آدمها را به سه دسته متفاوت تقسیم میكند؛ سه دستهای كه هر كدام كار فرهنگی جداگانهای را میطلبد.
او معتقد است: « وقتی صحبت از فرهنگسازی میشود، سه دسته آدم هستند. یكی ما، آدمهای عادی. دوم، بچهها كه آینده مملكت را میسازند و سوم مقامات و تصمیمگیراناند. برای هر كدام از این گروهها، باید كار جداگانهای كرد.»
كهرم، منطقه ازباران و فریدونكنار را در اختیار شكارچیان میداند و معتقد است: «هرساله فریدونكنار و ازباران در اختیار شكارچیان است، آنها هستند كه اعمال قدرت میكنند، مردم در آنجا حكومت میكنند. حتی فیلمش را در تلویزیون نشان دادند كه چند تا محیطبان عاجز كه حمایت و همكاری مقامات را هم ندارند، با مردم مواجه میشوند؛ مردمی كه گستاخانه جلویشان میایستند و عرض اندام میكنند. فقط جمعآوری تورهای هوایی یك روز تمام طول میكشد؛ تورهایی كه كمی آن سوتر، باز هم به چشم میخورند.»
مشاور ابتكار، با اشاره به اینكه شهرهای ساحلی دیگر استانهای شمالی هم از این قضیه مستثنی نیستند، گفت: «مگر فكر میكنید در انزلی كمتر است؟ قوها در فریدونكنار از روسیه میآیند آنجا خوراك مردم میشوند. در انزلی، وقتی یك دانه پرنده، روی هوا پر میزند، پنج، شش تا گلوله به سمتش میرود. پرندگان مهاجر در انزلی، از شرق میآیند به غرب بر فراز هر كومه یك دسته تیر به سمتشان رها میشود. این امر در میانكاله هم به همین شكل است، حتی داخل پناهگاه حیات وحش هم كومه میزنند.
ما به دنبال اعتدالیم
دیدگاههای زیادی برای مقابله با شكار پرندگان مهاجر در شهرهای ساحلی كشور وجود دارد؛ راهكارهایی چون مقابله قهری با شكارچیان، اعمال جریمههای بازدارنده و از سوی دیگر فرهنگسازی برای مردم منطقه كه عدهای گمان میكنند راهكار سوم شاید بهترین راه باشد، هرچند نیازمند بازه زمانی طولانی مدتتری باشد. مدیركل دفتر مشاركتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در این میان به راهكاری معتقد است كه هم در آن تعامل وجود داشته باشد و هم مذاكره و با هرچه تنش و تضاد داشته باشد، مخالف است. محمد درویش با بررسی دیدگاههای مختلف در این مساله به «اعتماد» گفت: «چند تا دیدگاه در خصوص این مساله وجود دارد، یك دیدگاه افراطی هست كه میگوید تحت هیچ شرایطی به جامعه محلی نباید اجازه دهیم پرندگان مهاجری كه مهمان ایران هستند و هزاران كیلومتر از آن سوی ایران میآیند را شكار كنند و در نهایت سر از غذاهای محلیشان درآورند و آنها به هموطنان به چشم جنایتكارانی نگاه میكنند كه با این كار آسیب غیرقابل جبرانی به محیط زیست وارد میكنند. در این دیدگاه تضاد و تنش دیده میشود و زمینهای برای ارتباط و دیالوگ به چشم نمیخورد. همین اتفاق است كه وقتی میافتد، دوطرف به هیچوجه پای مذاكره نمیآیند و همدیگر را متهم میكنند.» از نگاه درویش، دیدگاه دیگری وجود دارد كه دقیقا عكس این دیدگاه ستیز با جامعه محلی است. او در ادامه گفت: «در دیدگاه دوم میبینیم كه حق جامعه محلی است كه در سرزمینی كه زندگی میكنند، از منابع خدادادیاش به نفع معیشت خود استفاده كنند و فعالان محیط زیست حق ندارند جلوی این معیشت و استفاده را بگیرند. این نوع طرز فكر هم راه را بر مذاكره میبندد و تنش و راههای نادلپذیر ایجاد میكند.» دیدگاه سوم كه نه به افراط راه دارد و نه از تفریط دم میزند، دیدگاه حد وسطی است كه تاكید اصلیاش بر تعامل و مذاكره است.
درویش معتقد است: «راه اول كه معتقد است باید با قهر فیزیكی با شكارچیان مقابله كنیم، باعث میشود آنها هم محیطزیست را تهدید كنند كه آب را روی سرخرود و فریدونكنار میبندند تا خشك شود. در واقع انگار اگر نگذاریم شكار كنند، از سوی جامعه محلی طرفدار شكار هم حركات ایذایی ایجاد میشود، چون وقتی گروهی از فعالان محیط زیست میروند دامگاهها را پاره كنند تا پرندهها بروند یا اینكه وارد دامگاهها میشوند و سروصدا ایجاد میكنند، با تهدید هم روبهرو میشوند. گزینه سوم كه سازمان هم به دنبال آن است، قرار است با استفاده از ظرفیت شبكه تشكلهای مردم نهاد در مازندران و ایجاد كارگاههای آموزشی پیش رود،درواقع این راهكار، بر پایه این است كه ضمن احترام به فرهنگ محلی و خاستگاه بومی، انتظار تغییر رویكرد یك شبه نداشته باشیم. در واقع باید تلاش كنیم نخست گزینههای جایگزین معیشتی را فراهم كنیم و بعد از جامعه محلی بخواهیم شكار را با این گزینهها تغییر دهند. جامعه محلی معتقد است این رزق و روزی ما است و نباید قطعش كنید. این حرف منطقی است، باید تلاش كنیم با استفاده از جذابیتهای پرندگان، بحث جایگزینی را انجام دهیم؛ سایتها یا اكوكمپهای پرندهنگری یا بومگردی مسوولانه، برقراری صندوقهایی برای گردشگرانی كه وارد تالابهای زیست این پرندگان میشوند تا با خریدن بلیت، سودی برای جامعه محلی درنظر گرفته شود و صرف رفاه محلیها شود تا بدانند با كم كردن شكار پرندهها، میتواند منافع دیگری عایدشان شود.»
منطق سرنیزه و چكمه جواب نمیدهد
تاسیس مدارس طبیعت و مدارس زیست محیطی از دیگر راهحلهای فرهنگ زیستمحیطی است؛ راههایی كه میتواند اولویت محیط زیست را در ذهن مردم بكارد تا شاید در سالهای آینده، بتوان محصولی كه تفكر حفاظت از محیط زیست را دربردارد، تولید كند. درویش با اشاره به این مدارس، ادامه داد: «كار دیگری كه در دفتر مشاركتهای مردمی به كمك آموزش پرورش میكنیم، تاسیس مدارس طبیعت و زیستمحیطی است. این مدارس برای ایجاد فهم برای كودكان این افراد در منطقه تلاش میكنند، در واقع تلاش میكنند فهم اكولوژیك و زیستمحیطی این كودكان را بالا ببرند تا با افزایش آگاهی و فهم كودكان، خانوادهها هم به واسطه كودكانشان متوجه این مساله بشوند. شكار پرندگان و خوردن غذاهای محلی كه از گوشت اردك و پرندگان شكاری است به مسالهای پرتقاضا و خواهان تبدیل شده كه با افزایش آگاهی مردم، هزینه اجتماعیاش بالا میرود و به جایی میرسد كه كسی نتواند افتخار كند كه دارد گوشت شكار میخورد. زمانی هنرمندان و نویسندگان، از خودشان عكسهایی میگرفتند كه هاله دود دور سرشان بود و این نشانه تبخترشان بود، الان فرهنگسازی به سمتی رفته كه هنرمندان نقش اول فیلمها، از سیگار استفاده نمیكنند، روی پاكت سیگارها، تصاویر ناخوشایند حك میشود كه استفاده از آن را نكوهش میكنند و سعی میكنند با این كار فرهنگ را تغییر دهند و مردم را بازدارند. ما هم نباید از حركات ایذایی و منطق سرنیزه و چكمه به سوی این موارد برویم، باید به میان مردم برویم، درددلهایشان را بشنویم و راهكار جایگزین بدهیم و اگر همچنان تعداد اندكی برای تفریح به این كار ادامه دادند، آنها را جریمه كنیم.»
او با تاكید بر موثر بودن این راهكارها در برخی مناطق انجام شده گفت: «ما نمونه این كارها را انجام دادهایم، تاثیرش را هم دیدیم، در مناطقی چون كانی برازان كه تالابشان در حال خشك شدن بود، مردم میگویند تالاب، خون رگهای ما است، در گندمان همینطور. در مازندران هم چند سال است این بحث را شروع كردهایم، امیدواریم با صبوری نتیجه مطلوب بگیریم. كار فرهنگسازی كار بلندمدت است و قرار نیست خیلی زود جواب بدهد.»
پرندگان مهاجر به تهران رسیدند
جدا از شهرهای شمالی كه مامنی شده برای پرندگان از راه رسیده سرزمینهای سرد شمالی، تهران و شهرهای دیگر میانی كشور هم میتوانند پناهگاه آنها باشند. هرچه گرمتر، بهتر. شروع فصل سرما، پرندگان مهاجر را از حاشیه قطب شمال، آسیای میانه و مناطق شمالی كشور به شهر تهران كشانده و در جایی چون بوستان رازی سكنی گزیدهاند. امیرحسین عساری، معاون خدمات شهری و محیط زیست منطقه ١١، به ایسكانیوز گفته است:
« همه ساله با شروع فصل پاییز و سرد شدن هوا، دهها گونه پرنده مهاجر از حاشیه قطب شمال، آسیای میانه و مناطق شمالی كشور در مسیر حركت به سمت مناطق خاورمیانه، شبه جزیره عربستان، آفریقا و... به شهر تهران میرسند كه پاركها و فضاهای سبز شهر تهران از جمله بوستان بزرگ رازی مكانهای بسیار خوبی برای زمستانگذرانی یا استراحت و تجدید قوای پرندگان مهاجر است.»
به گفته او براساس بازدیدهای انجامشده در چند روز اخیر پرندههای مهاجر از جمله سهره جنگلی، سهره دمگاه سفید، سسك چیف چاف، گنجشك سینه سیاه، كاكایی سرسیاه و سهره نوك بزرگ در این بوستان ثبت و شناسایی شدهاند. از پرندگان بومی این پارك كه همیشه حضور دارند هم میتوان به بلبل خرما، گنجشك معمولی، سار و مرغ مینا اشاره كرد. این مقام شهرداری، از مردم خواسته باقیمانده برنج، نان خشك و موارد مشابه را با كمك و همراهی كودكانمان به پرندگان هدیه دهیم. پرندگان دیگری نیز از قبیل قرقی، كاكایی سرسیاه، كبوتر چاهی، قمری خانگی، شاه طوطی، داركوب باغی (سوری)، دم جنبانك ابلق، بلبل خرما، سسك چیفچاف، چرخ ریسك بزرگ، زاغی، كلاغ سیاه، كلاغ ابلق، سار، مینا، گنجشك خانگی، گنجشك سینه سیاه، سهره جنگلی، سهره سر سیاه و سهره نوك بزرگ در بوستان رازی قابل مشاهده هستند.
خوش به حال پرندگان پایتخت
پرندگان غیرآبزی در پایتخت، انگار حالشان بهتر است و بیشتر بهشان خوش میگذرد. شهرداری به مردم توصیه میكند برایشان غذا بریزند تا گرسنگی نكشند. مردم در شمال كشور، با تور و تفنگ به استقبال پرندهها میروند تا چند ماهی نانشان در روغن بغلتد. پرندگان از مناطق سردسیر راهی ایران و مناطقی با آب و هوای شبیه ایران میشوند؛ جایی برای زندگی كه سرما نزندشان، جایی كه عمرشان به دنیا باشد. هرازچندگاهی هم در میانه راه، وقتی به آبادیای میرسند، لوله تفنگ شكارچی نشانهشان میرود و یكی دوتا از هزاران پرندهای كه در میانه پرواز گروهی V شكلشان در آسمان اوج گرفتهاند، به زمین میافتند. اما اینكه وقتی به زمین، به خانه دومشان، قشلاقشان میرسند، مورد حمله آدمها قرار گیرند، با آنچه انتظارش را میكشیدند، فرق دارد، به اندازه زمین تا آسمان. كشتن گروهی پرندگان، با برنامههای مدون و مرتب، در شهرهای شمالی، در نیمههای پاییز، تبدیل شده به یك فستیوال بزرگ، فستیوال پرندهكشی گروهی. تالاب كه تمام میشود، جایی كه باتلاقیتر است، تبدیل به گور پرندهها شده، به طرز بدی میمیرند. جز آنهایی كه با شلیك گلوله كشته میشوند، بقیه در تور گیر میافتند و با جان كندن، خفه میشوند و آرزوی بازگشت به ییلاقشان را با خود به گور میبرند.
نظر شما