سلامت نیوز: در مقوله ازدواج، شرط لازم یک بلوغ و پختگی عاطفی است که به همسران کمک میکند تا همواره در مسیر زندگی زناشویی مرزهای آن را رعایت کنند؛ یعنی زن و شوهر بایستی بتوانند یک هویت زوجی شکل بدهند. لازمه شکلگیری این هویت زوجی هم بالطبع این است که فرد (زن یا شوهر) بتواند از خودخواهیهای دورهی مجردی دست بردارد. اگر این هویت شکل نگیرد افراد دچار چنین مشکلاتی میشوند.
سلام. دختری 31ساله هستم حدود یکسال ونیم هست که با همسرم که یک سال از من بزرگتر هست ازدواج کرده ام / ما همدیگرو واقعا دوست داریم و لحظه ای تحمل دوری همدیگرو نداریم ولی وقتی باهم هستیم همش با هم مشاجره و دعوا داریم . نمیدونم چرا ولی حرف همو نمیفهمیم . شوهرم به شدت به یکی از دوستان خود وابسته هست و هر جا که تصمیم میگیری بریم پیشنهاد میدهد که او هم باشد و این موضوع بیشتر باعث اختلاف ما میشود . من دوست ندارم همه جا با دوست شوهرم باشم و دوست دارم یک مسافرت دو نفره هم داشته باشیم ولی شوهرم اصلا اعتقاد به مسافرت یا مهمانی دونفره ندارد. شرایط زندگی من طوری هست که از خانواده ام جدا هستم و چون تنها هستم و کارمند و در روزهای عادی فقط شبها همسرمو میبینم ، دوست دارم روزهای تعطیل با همسرم باشم ولی وی این با هم بودن را دوست ندارد و ترجیح میدهد در روزهای تعطیل هر کس برای خود برنامهای جدا داشته باشد و حتی به من پیشنهاد میدهد که دوستانی برای خودم پیدا کنم و با آنها زمانم را بگذرانم / لطفا راهنماییم کنید.
پاسخ :
به گزارش سلامت نیوز دکتر سید محمد بهشتیان روانشناس مرکز مشاوره بیدار در پاسخ به این سوال نوشت: در ابتدا لازم است به این نکته اشارهکنم که در مقوله ازدواج، شرط لازم یک بلوغ و پختگی عاطفی است که به همسران کمک میکند تا همواره در مسیر زندگی زناشویی مرزهای آن را رعایت کنند؛ یعنی زن و شوهر بایستی بتوانند یک هویت زوجی شکل بدهند. لازمه شکلگیری این هویت زوجی هم بالطبع این است که فرد (زن یا شوهر) بتواند از خودخواهیهای دورهی مجردی دست بردارد. در مورد مسئلهی پیشآمده برای این خانم باید گفت با اینکه همسرشان ازدواجکردهاند، ولی مثل یک فرد مجرد رفتار میکند. به نظر میرسد همسرشان ویژگیهایی لازم برای شکل دادن به یک هویت زوجی را ندارند؛ یعنی اینکه زن و شوهر واقعاً احساس کنند که زن و شوهر هستند و در مقابل هم مسئولیت و تعهد دارند. نشانه هایی مثل اینکه ایشان کمتر دوست دارند با خانمشان باشند و همیشه ترجیحشان این است که دوستشان هم حضورداشته باشد و تمایل بهتنهایی در روزهای تعطیل، میتواند نشاندهندهی عمق شکاف مرز و هویت زوجی و هویت زناشویی باشد که در ایشان ایجادشده است.
لازم به ذکر است که این هویت زناشویی، بسته به توان ظرفیت شناختی و ویژگیهای روحی و روانی متفاوت افراد برای بعضی از افراد ممکن است دیرتر شکل بگیرد یا حتی در برخی از افراد بهسختی شکل بگیرد و اتفاقا منبع خیلی از مشکلات زنوشوهری هم همین است. همین عدم شکلگیری هویت زوجی طرفین که میتواند منبع خیلی از طلاقها هم باشد.
بهطورکلی میتوان گفت شکلگیری این هویت زوجی-زناشویی، بخشی از آن شامل پختگی و بلوغی است که فرد در طول دورهی زندگی از والدین خودش میآموزد و بخشی از آنهم نیاز به درمان و مشاورهی رواندرمانی دارد. اتفاقا یکی از کارهایی که مشاورهی پیش از ازدواج انجام میدهد، همین است که به زن و شوهر کمک میکند بتوانند با کنار گذاشتن خودخواهیهای دورهی مجردی و حفظ حریم. منظور از حفظ حریم این است که فرد بتواند پس از ازدواج ارتباطش را با کسانی که در خارج از رابطهی زوجی هستند، مدیریت کند. مثلاً در ارتباط با دوستان اینکه بتواند ارتباطش را بهطور محدود حفظ کند با دوستانش. البته این محدودیت به معنای حذف و قطع ارتباط نیست.
از نظر بنده این زن و شوهر بایستی که برای ترمیم رابطه و شکلدهی هویت و رابطهی درست و سازنده و ادامه زندگی به یک زوج درمانگر-رواندرمانگر مراجعه کنند؛ زیرا که هرچهقدر هم که این خانم اعتراضشان بهحق باشد، ولی اگر به همین صورت ادامه بدهند و بیشتر اعتراض کنند، ممکن است که همسرشان را بیشتر در جبهه قرار بدهند و این تصور را بری او به وجود بیاورند که میخواهد دوستش را دور کند. بنابراین پیشنهاد کلی و اصلی بنده به ایشان همین است که با مراجعه به زوج درمانگر، بتوانند هر یک هویت زوجیشان را شکل بدهند. توجه داشته باشید که اگر این هویت از همین ابتدای زندگی شکل نگیرد، بعدها این عدم شکلگیری میتواند منبع تعارضات شدیدتری باشد.
نظر شما