چند روز پس از ماجرایی که برای ناصر محمدخانی، بازیکن سابق پرسپولیس و تیم‌ملی ایران رخ داد و بار دیگر او را سر زبان‌ها انداخت، قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران اعلام کرد که ماجرا اختلاف خانوادگی بوده است.

خواهرهمسر موقت ناصر محمدخانی: گروگان‌گیری در کار نبود/ ۳۵میلیون از من قرض گرفت، چک‌هایش برگشت خورد

سلامت نیوز: چند روز پس از ماجرایی که برای ناصر محمدخانی، بازیکن سابق پرسپولیس و تیم‌ملی ایران رخ داد و بار دیگر او را سر زبان‌ها انداخت، قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران اعلام کرد که ماجرا اختلاف خانوادگی بوده است.

به گزارش سلامت نیوز، همشهری نوشت:اما این اختلافات چه بود و از كجا شروع شد و چه اتفاقی افتاد كه به دادسرا و اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران كشیده شد؟ خواهر همسر این بازیكن جنجالی در گفت‌وگو با همشهری از آشنایی آنها می‌گوید و اتفاقی كه چند روز پیش رخ داد.

ماجرای گروگانگیری چه بود؟ واقعا دامادتان را به‌خاطر گرفتن چك و سند خانه ربودید؟

اصلا گروگانگیری در كار نبود. ما مدت‌ها به‌دنبال ناصر می‌گشتیم چرا كه از حدود یك‌ماه پیش او ناگهان ناپدید شد. حتی ما در اداره آگاهی گم شدن او را اعلام كردیم و پرونده تشكیل دادیم. در این مدت‌ هم به‌دنبال او بودیم. هم من می‌خواستم او را پیدا كنم و هم خواهرم كه همسر اوست. من چند‌ماه پیش كه ناصر به پول احتیاج داشت 35میلیون تومان به او دادم. او هم در ازای آن 7چك 5میلیونی داد. تا قبل از اینكه ناپدید شود، 3فقره از چك‌ها پاس شد اما وقتی ناپدید شد، چك هم برگشت خورد.

بارها برایش پیام فرستادم كه سر قولش بماند و پولی را كه قرض گرفته پس بدهد. اما می‌گفت كه چون در بانك شعبه پلاسكو حساب داشته و به‌خاطر حادثه پلاسكو، مداركش گم شده فعلا نمی‌تواند پولی به من بدهد تا اینكه حدود یك‌ماه پیش ناپدید شد. من و خواهرم در این مدت همه جا را به‌دنبالش گشتیم تا اینكه سه‌شنبه هفته گذشته باخبر شدیم قرار است از ایلام با هواپیما به تهران برگردد. برای همین آن روز راهی فرودگاه شدیم ولی هر چه منتظر ماندیم خبری از او نشد. در راه بازگشت به خانه بودیم كه متوجه خودروی پرایدی شدیم كه ناصر داخل آن نشسته بود. چراغ زدیم و خودرو توقف كرد. اینكه گفته شده ما به او حمله كردیم و ناصر و دوستش را كتك زدیم، صحت ندارد و دروغ است. اگر كتك زدیم، حتما پزشكی قانونی می‌تواند این را ثابت كند. بعد از اینكه ماشین توقف كرد، خودم پیاده شدم و به سمت ماشین رفتم و به دامادمان گفتم كه چرا بدهی‌اش را پرداخت نمی‌كند. به او گفتم كه این جواب محبت من نیست. بعد هم خودش از ماشین پیاده شد و سوار ماشین ما شد و به خانه‌اش رفتیم.

به خانه خودش رفتید؟

بله. همان خانه‌ای كه حدود 6سال پیش در منطقه ما خرید و همانجا با خواهرم زندگی می‌كردند. خانه‌ای كه فقط چند كوچه با خانه شهلا جاهد فاصله داشت. اگر ما قصد آدم‌ربایی داشتیم، آیا او را به خانه خودش می‌بردیم؟ فیلم و مداركش هم هست كه آن شب با خنده و خوشحال داخل خانه نشسته و چای می‌خورد. چطور می‌شود كه یك نفر را از ماشین در حال حركت دزدید و بعد به خانه خودش برد و به او اجازه داد كه با پسرش تماس بگیرد و درخواست كمك كند؟ اینهایی كه ادعا شده با عقل جور درمی‌آید؟ هیچ‌كدام از اینها صحت ندارد. حتی زمانی كه مأموران به خانه آمدند، ناصر در حال خندیدن بود.

ناصر و خواهر شما چطور با هم آشنا شدند؟

حدود 6سال پیش بود. خواهرم كه از شوهرش جدا شده بود با دو دخترش تنها زندگی می‌كرد و با كار كردن در خانه مردم خرج زندگی‌اش را درمی‌آورد تا اینكه ناصر او را در شهر ری دید و از همان زمان اصرار داشت كه با او ازدواج كند. همه ما مخالف این ازدواج بودیم. راستش من از بچگی با شهلا جاهد دوست بودم و در یك محل زندگی می‌كردیم. برای همین هیچ‌یك از اعضای خانواده نمی‌خواستیم كه خواهرم تن به این وصلت بدهد. اما خواهرم می‌گفت كه ناصر با قرآن جلو آمده و او آنقدر اصرار كرد كه خواهرم به او جواب مثبت داد. ابتدا صیغه یكساله كردند و تا 4سال تمدید شد تا اینكه بالاخره صیغه 50ساله بین‌شان خوانده شد.

گفتید از بچگی با شهلا جاهد دوست بودید. نظر آنها درباره این ازدواج چه بود؟

از وقتی كه فهمیدند ناصر با خواهرم ازدواج موقت كرده، دیگر حتی جواب سلام ما را هم نمی‌دادند. می‌گفتند كه باید دعا كنیم خواهرم به سرنوشت شهلا و زنده‌یاد لاله سحرخیزان دچار نشود.

در این مدت رابطه خواهرتان با ناصر چطور بود؟

مشكلی نداشتند تا اینكه این اتفاق‌ها رخ داد. دختران خواهرم دم بخت هستند و بعد از این ماجراها دیگر جرأت نمی‌كنند از خانه بیرون بروند. ادعاهایی كه مطرح شد، به آبروی ما لطمه زد.

به روز حادثه برگردیم، بعد از اینكه مأموران وارد خانه شدند چه اتفاقی افتاد؟

همه ما را به اداره آگاهی بردند. اولش می‌گفتند كه گروگانگیری است ولی وقتی پرونده به دادسرا رفت و قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران، با خواهرم و ناصر جداگانه صحبت كرد، فهمید كه ماجرا چیست و گفت كه اختلاف خانوادگی بود. اصلا گروگانگیری در كار نبوده و همه ما را آزاد كرد. اگر گروگانگیری بود، ما آزاد می‌شدیم؟ به‌نظر ما همه این ماجرا نقشه‌ای از پیش طراحی شده بود كه با آبروی ما بازی شود. دامادمان برای پسرش پیامك فرستاد و مدعی شد كه او را ربوده‌ایم و بعد پای پلیس وسط كشیده شد و همه این اتفاقات باعث شد كه به آبروی ما لطمه بخورد.

پرونده‌تان به كجا رسید؟

اصلا پرونده‌ای تشكیل نشد و قاضی وقتی حقیقت را فهمید، به ماجرا خاتمه و مهلت داد كه ناصر هر چیزی كه داخل خانه دارد پس بگیرد و تكلیف خواهرم را روشن كند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha