عدم توجه به هشدارها و اخطارهای هواشناسی از سوی شهروندان موضوعی است که همواره خسارت های مالی بسیاری بر کشور تحمیل می کند مروری کوتاه بر وقوع پدیده های طبیعی از جمله سیل و بهمن شاهدی بر این مدعاست، علاه براین، جان باختن تعدادی از شهروندان در اثر بی توجهی به این توصیه ها مقوله قابل تاملی است که نشان از یک آسیب مهم اجتماعی در ایران دارد.

دلیل بی توجهی ایرانیان به اخطارهای هواشناسی

سلامت نیوز:عدم توجه به هشدارها و اخطارهای هواشناسی از سوی شهروندان موضوعی است که همواره خسارت های مالی بسیاری بر کشور تحمیل می کند مروری کوتاه بر وقوع پدیده های طبیعی از جمله سیل و بهمن شاهدی بر این مدعاست، علاه براین، جان باختن تعدادی از شهروندان در اثر بی توجهی به این توصیه ها مقوله قابل تاملی است که نشان از یک آسیب مهم اجتماعی در ایران دارد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا،به منظور شناخت و بررسی این مقوله مهم اجتماعی با سید جواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی  به گفت و گو نشستیم. در جریان این مصاحبه علاوه بر شناسایی ریشه بی توجهی ما ایرانیان به توصیه های کارشناسانه، راهکارهای برون رفت از این آسیب مورد بررسی قرار گرفته است.  

دکتر سید جواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه من در بسیاری از گفته ها و فرصت ها سیاستگذاری مسئولان کشور را نقد کرده و به ناکارآمدی های  آنها در مسائل مختلف اشاره می کنم، گفت: اما  در این بحث باید یک بند دیگر را اضافه کنم و آن این است که اساسا مردم در کشور ما در مورد مسائل اجتماعی تدبیر نمی‌کنند، برای مثال اگر سفر را به عنوان یک امر اجتماعی در نظر بگیریم؛ این سفر مستلزم یک سری برنامه ریزی هاست، باید مدیریت برنامه برای انجام سفر داشته باشیم و یک فاعلیت برای خود قائل باشیم.

ایرانیان در برنامه هایشان نقش فاعلیت و سوژه گونه خود را وانهاده اند

وی اظهار کرد: اگر نگاهی به چارچوب سفرهای درون شهری و برون شهری که در ایران صورت می گیرد بیانداریم متوجه می‌شویم تدبیر و برنامه ریزی در مورد آنها  وجود ندارد، اساسا مسافر تبدیل به ابژه(خود را در برابر چیزی گذاشتن) شده و از نقش فاعل شناسا و سوژه خارج می شود، این در حالیست که فرد باید در اتاقی به عنوان اتاق فرماندهی چارچوب سفر خود را چیده و آن را مدیریت کند که یکی از موارد مدیریت سفر، کسب اطلاع از شرایط جوی و اقلیمی مسیر است.

این جامعه شناس، با اشاره به اینکه در حقیقت تدبیر در نظام اجتماعی ما جایگاهی ندارد، تاکید کرد: ما ایرانیان بسیاری از کارهایمان را به قول معروف الله بختکی انجام می دهیم و  نتیجه آن را به سرنوشت، تقدیر و احتمالات واگذار می کنیم و چون تدبیری صورت نمی گیرد، فاعلیتی برای خود قائل نیستیم. بسیاری از امور زندگی و بسیاری از تحرکات اجتماعی و حیاتی خود را به امور جبری واگذار می کنیم در این صورت کار از دست انسان به مثابه یک فاعل خارج شده و انسان تبدیل به ابژه می شود و در نتیجه دیگر محور تغییر و تحولات و امور اجتماعی محسوب نمی شود.

رفتار فعالانه افراد از شاخصه های مدرنیته است

میری با تصریح بر اینکه یکی از شاخصه های مهم مدرنیته این است که انسان به عنوان فاعل شناسا عمل کند، گفت: در این صورت است که انسان دیگر شی نیست بلکه سعی می کند در برابر طبیعت و امورات مختلف و تحولات برای کنش خود جایگاهی در نظر بگیرد، اگرچه انسان نتواند کنش خود را بر همه چیز و در همه جا و به اندازه یکسان تحمیل کند.

وی در پاسخ به این پرسش که دلیل برقراری این وضعیت در جامعه ایران چیست؟ و آیا می توان گذر نکردن کامل ما از سنت به مدرنیته را دلیل این وضعیت ایران بدانیم، گفت: ما نه تنها گذر نکردیم حتی تصمیم هم نداریم که از این شرایط عبور کنیم. در شهرهای مختلف وارد مدار جدید شدیم ولی هنوز ذهنیت ما مثل ذهنیت یک انسان عصر کشاورزی است. آیا اساسا باید ببینیم انسان را چه می بینیم؟

جامعه ایران از فقدان دانش تدبیری و تجربی در کنش هایش رنج می برد

وی ادامه داد: نکته جالب آنست که پیش از وارد شدن به جهان مدرن و زندگی شهرنشینی در بسیاری از مناطق ایران  کوچ نشینان و عشایر مستقر بودند اما چون به طبیعت نزدیک بودند و زندگیشان بر مدار طبیعت می چرخید اطلاعات و دانش های تجربی داشتند بنابراین می توانستند به هنگام ییلاق و قشلاق به واسطه شناختی که از طبیعت داشتند در جابجایی های فصلی احتمال خطای خود را پایین آورند؛ ولی به موازات تغییر سبک زندگی از حیات عشایری به حیات شهرنشینی نه تنها ذهنیت تدبیری در ما شکل نگرفته است بلکه دانش تجربی سابق را نیز از دست داده ایم. جالب آنست که در یک وضعیت کلانشهری، مدرن و پسامدرن هم زندگی می کنیم ولی از شبکه های دانایی و معرفت که اقتضای زندگی شهرنشینی است استفاده نمی کنیم.

این جامعه شناس با اشاره به اینکه گرفتار یک نوع ناهمگونی و ناسازگاری عینی- ذهنی هستیم، گفت: در فرهنگ عامیانه ایرانیان یک عادتی وجود دارد مبنی بر اینکه اگر فرد قانون را بشکند و استانداردها را رعایت نکند این امر دال بر ریسک پذیری فرد شده و به او وجهه می دهد. این را در حرکات عامیانه شهروندان ایرانی می توان دید که تمایل به هنجارشکنی و بی اهمیتی نسبت به قوانین و هشدارها از جمله اخطاریه های هواشناسی در مورد شرایط جوی یا اطلاعیه ها در مورد وضعیت راه ها وجود دارد.

توجه به مسائل کارشناسی سوسول بازی تلقی می شود

به گفته میری، در فرهنگ عامیانه ما توجه، اعتماد و عمل کردن به مسائل کارشناسی، «سوسول بازی» تلقی می شود. بنابراین حتی اگر کسی وضعیت جوی را تشریح کند و تاکید کند که به خاطر ورود سامانه بارشی احتمال کولاک، بوران و بهمن وجود دارد و بعد راهنمایی و رانندگی کشور نیز در این باره هشدار دهد، توجه به این استانداردها در افواه عامه ما مترادف با «نونوربازی» است و ادعا می شود توجه به این هشدارها کاری است که فکلی ها انجام می دهند.

وی افزود: این جامعه به تعبیر مرحوم شریعتی (جامعه ای که هر چیزی سر جای خودش نیست) است و به جای اینکه به نگاه های کارشناسی توجه کند و آنها را راهنمای خود قرار دهد به آنها دهن کجی می کند. بنابراین در بسیاری از ساحات حیات ما ایرانیان این نگاه سیطره عظیم و لجام گسیخته ای  دارد که تبعات بدی هم برای حیات جمعی ما داشته است،

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ اظهار کرد: عدم اقبال به نگاه های کارشناسی در حوزه های اقتصادی، سیاستگذاری های فرهنگی و مدیریت آموزش عالی، مدیریت ورزش، سیاست داخلی و سیاست خارجی و... نیز وجود دارد.

عدم توجه به نگاه کارشناسی در ایران اپیدمی است

این جامعه شناس در ادامه در پاسخ به این پرسش که برای برون رفت از این وضعیت چه اقداماتی باید انجام داد و سهم حاکمیت برای بهبود این وضعیت چه میزان است؟ اظهار کرد: مهارت های زندگی به دو گونه کمی و کیفی در ذیل مفهوم توسعه مورد توجه قرار می گیرند و لازم است به توسعه مهارت های زندگی کمی و کیفی به طور همگام توجه کنیم.

میری با اشاره به اینکه آموزش این مهارت ها باید برعهده آموزش و پرورش، آموزش عالی و رسانه های جمعی قرار گیرد تا به گونه ای این نگاه های کارشناسی را به انحاء مختلف به جامعه تزریق کنند، گفت: خیلی برای نسل های قدیمی که سنی از آنها گذشته امیدی به تغییر وجود ندارد. بنابراین حاکمیت باید رشد و توسعه کمی و کیفی مهارت های زندگی را معطوف به کودکان و نونهالان کند. سرمایه گذاری باید آینده نگرانه باشد و به سمت نونهالان و آموزش و پرورش جمعی سوق یابد تا کژی ها و ناراستی ها در حوزه های مختلف که در بحران های اجتماعی و طبیعی خود را نشان می دهند، حل و فصل شوند. 

این جامعه شناس در ادامه با اشاره به اینکه نهادهایی که این بحران ها را مدیریت می کنند احتیاج به یک تئوری پردازی دارند تا طی آن نحوه ساماندهی بحران مشخص شود، اظهار کرد: در این شرایط باید برای افرادی که قصد تخطی از استانداردها و هشدارها را دارند، مجازات های سنگین در نظر گرفته شود. برای بسیاری از امور در حوزه های شهری و اجتماعی در برابر خطاها جریمه پایینی در نظر گرفته شده است. برای مثال، اگر کسی در رانندگی خلافی می کند و قوانین راهنمایی رانندگی را رعایت نمی کند نهایت جریمه این است که به 100 هزار تومان مجازات می شود، در حالیکه در کشورهای توسعه یافته اگر تخطی از قوانین رانندگی تکرار شود فرد به مدت پنج سال از رانندگی محروم می شود و در صورت تکرار تا ابد حق رانندگی از او گرفته می شود. در کشور ما چنین نگاه های پیشگیرانه ای وجود ندارد و بیشتر مجازات نقدی مطرح است که گاهی این شائبه را ایجاد می کند که هر موقع راهنمایی و رانندگی کشوراز منظر بودجه دچار مشکل می شود جریمه ها را بالا می برد.

میری با بیان اینکه برای خروج از این وضعیت ضروری است که در نگاه حاکمیت به مسئله مهارت های زندگی در کلانشهرها و زندگی مدرن، تغییرات بنیادی ایجاد شده و بر حوزه آموزش و پرورش معطوف شود، افزود: این حوزه باید از منظر سازمانی، بودجه و چشم اندازها تقویت شود و تقویت در این است که با توجه به مدل های موفق در جهان که توانسته اند در حوزه مهارت های زندگی به لحاظ کمی و کیفی توسعه یابند، سعی کنیم از طریق ارتباط با نهاد آموزش و پرورش درصدد ارتقای آموزش اجتماعی برآیم. این تغییرات نباید فصلی و موسمی باشد بلکه باید به طور بنیادین و مستمر دنبال شوند.

این جامعه شناس در پایان تاکید کرد: اگر امروز شروع کنیم شاید 10 سال دیگر به جایی برسیم که وقتی کارشناسی در یک حوزه هشدارهایی را صادر می کند همه شهروندلن صدق آن را باور کرده و طبق آن برنامه ریزی کنند نه اینکه تصور کنند عمل کردن به آن توصیه ها «سوسول بازی» و «لوس بازی» است.



  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha