سلامت نیوز:خسته، اما تن رنجور خوزستان خسته است؛ خسته از جدال با «ریزگردها» و جنگ با «بیآبی». خوزستان؛ «آب» میخواهد و «هوا». خوزستان، نه به خاطر ریزگردها و غبارهای آلوده میسوزد كه از وجود «غبار سیاسی» جدال بر سر این تن رنجور، دلآزرده و دلخراش است. تن زخمی خوزستان شاید كمی التیام یافته و میهمان ناخوانده ریزگردها دست از سر مردمان صبورش برداشته باشد، اما زندگی مردم «خاكی» خوزستان پر از قصه و غصه است.
روزنامه اعتماد
«... آن ولایت برای من تنها یك ولایت نبوده است كه تنها بهانتظار بنشیند تا تو سراغش را بگیری و قدم رنجه كنی و بار خودخواهیات را از این گوشه به آن گوشهاش بكشی... خوزستان در چشم من شخصی بوده است به صورت خاكی. كسی بوده است به صورت اقلیمی كه اگر تو خود زیر آسمانش نیز به سر نبری او مدام زیر آسمان تنگ ذهن تو بهسر میبرد و خوزستان نه تنها مدام در آسمان این ذهن بوده است بلكه پنداری كه بر آسمان سیاست و اقتصاد سراسر مملكت سایه انداخته است. حتی اگر جسارت كنم باید گفت كه در تمام گوشههای مملكت ما همه بهبركت خوزستان زندگی میكنیم و در زیر سایه آن آسمان بزرگ كه پنجاه سالی است كه بلعنده مشعلهای نفت است... و این داستان سربستهای نیست... »
بخشی از سفرنامه جلال آل احمد –اسفند ١٣٤٤
خسته، اما تن رنجور خوزستان خسته است؛ خسته از جدال با «ریزگردها» و جنگ با «بیآبی». خوزستان؛ «آب» میخواهد و «هوا». خوزستان، نه به خاطر ریزگردها و غبارهای آلوده میسوزد كه از وجود «غبار سیاسی» جدال بر سر این تن رنجور، دلآزرده و دلخراش است. تن زخمی خوزستان شاید كمی التیام یافته و میهمان ناخوانده ریزگردها دست از سر مردمان صبورش برداشته باشد، اما زندگی مردم «خاكی» خوزستان پر از قصه و غصه است.
چهارشنبه گذشته فرصتی پیش آمد همراه شماری از فعالان رسانهای، در اهواز پای درددل مردم، فعالان اجتماعی و مسوولان شهر باشم. آنچه نمایان بود آنكه واقعا خوزستان تنهاست. شهروندان گلایهمند از بحرانهای زیست محیطی گفتند و مسوولان، از برنامه مقابله با بحرانها. دریافتم كه اهواز و شهرهای خوزستان و سایر مناطق جنوبی كشور قبل از اقدامات عادلانهتر، نیازمند اقدامات موثر و پرتوجهتری هستند. باید قبل از هرچیز قبول كنیم كه حل مشكل ریزگردها نیازمند مطالعات و اقدامات وسیعتری است. باید بپذیریم، مشكل و بحران آب نیازمند پذیرفتن آن به عنوان مساله پیچیده بینرشتهای و بدخیم است.
قبول كنیم كه بعد اجتماعی، مدیریت منابع و مصارف آب در ایران مهمترین بعد آن است. وقتی با فعالان محیط زیستی و اجتماعی اهواز صحبت میكنی، بین «تعریف» شهروندان از بحران با «تصمیم »مدیران برای بحران، فاصلهای عمیق وجود داشت. شكی نیست، «مبانی» شكلگیری، منافع، ذهنیت ها، جهتگیریها و اقدامات كنشگران مختلف با یكدیگر متفاوت است. در ١٢ ساعت حضور در اهواز آنچه مشخص شد این بود كه برای مردم و نخبگان ریزگردها در اولویت دوم قرار دارد و سرمنشا حل مشكلاتشان را تصمیمهای مرتبط با آب میدانند. درحالی كه برای ما اهالی رسانه و مسوولان ریزگردها اولویت اول بود، آنجا مردم از «آب» میگویند. گاومیشداران حاشیه رودخانه كارون از كمآبی مینالند، فعالان و دلسوزان محیط زیست از كمبود آب و خشك شدن تالابهای مختلف شادگان، هورالعظیم و... و رودهای كرخه و كارون و... به فریاد آمدهاند. فعالان اجتماعی، معترض صدور آب از خوزستان به مناطق مركزی كشور هستند. مردم عادی نیز آب سالم و تمیز شرب میخواهند و... آنان از شیوع بیماریهای آلرژی، آسم و مرضهای پوستی و مشكل دید و... خسارات زیادی دیدهاند. وقتی با امام جمعه موقت اهواز كه از دانش محیط زیستی خوبی برخوردار بود، روبهرو شدیم از كم شدن آب و شور شدن آن به عنوان یك زنگ خطر جدی یاد كرد و نسبت به خطرات غیرقابل كنترل ادامه انتقال آب هشدار داد. وقتی با دامداران و گاومیشداران صحبت كردیم از اینكه فاضلاب شهری، پسماند بیمارستانی، آلایندههای كارخانهها به رود كارون میریزد، گلایه میكردند. دامداری با التماس میگفت: «وقتی آب كارون را حیوانات ما میخورند، مریض میشوند، خود ما وقتی در كارون حمام میكنیم تنمان سیاه میشود و ناراحتی پوستی میگیریم.»پای صحبت مردم كه باشید احساس بههمریختگی و رها شدن به گوش میرسد.
مردم حرفهای كلان نمیزنند، خواستههای كلان هم ندارند؛ «هوای پاك میخواهند و آب تمیز و فراوان. » خواسته محلیشان توقف انتقال آب است. درست یا غلط مردم و فعالان توجیه نشدهاند واگر ضرورتی ملی هم پشت این انتقال است، شفاف چیزی به آنها گفته نشده است. بحران زیست محیطی خوزستان به عنوان یك بحران و مشكل منطقهای كه تبعات ملی فراوانی دارد نشان میدهد كه ما به موضوع تغییرات آب و هوایی با مخاطرات اقلیتی بیتوجه هستیم. یكی از علتهای آن در فقدان انسجام اجتماعی ما ایرانیان نهفته است. رسانههای سراسری و ملی ما آلودگی هوای تهران برایشان مهمتر از هوای غبارآلود اهواز است. حادثه پلاسكو خبری برجستهتر از بحران چندماهه و بدتر اهواز است.
ما هنوز نمیتوانیم اهمیت اصلی و اولویتهای بحرانهای منطقهای را به یك اندازه درك كنیم. باید قبول كرد كه عوارض اجتماعی و سیاسی و دربرگیری بحرانهایی مثل بحران «هوا و آب» اهواز و دیگر مناطق خوزستان صدها برابر حادثههایی مثل پلاسكو است. بپذیریم كه باید نگرش و برنامههای كلی خود را نسبت به مسائل و امور جاری كشور ازجمله مسائل زیست محیطی، آب و تغییرات آب و هوایی اصلاح كنیم تا بر مخاطرات احتمالی پیش رو فایق آییم. علاوه بر این وقتی با مدیران ارشد كشور یا مدیران بلندپایه منطقهای صحبت میشود یا به اسناد مكتوب و موجود و آمارها برای اداره كشور مراجعه میكنیم، عموما اینگونه روایت میكنند كه مشكل چندانی وجود ندارد یا حداقل در نظام دیده نمیشود و در بسیاری از زمینهها استانداردها، قابل قبول است، اما آنچه در عمل دیده میشود متفاوت است. در اهواز این مساله به خوبی نمود داشت كه شكاف میان عمل و نظر بیش از حد است.
به نكته دیگری هم لازم است كه اشاره شود، در حالی كه قانون دسترسی آزاد به اطلاعات مصوب شده است، با اطمینان میتوان گفت كه در عمل هیچ یك از مردم و روزنامهنگاران قادر نیستند به اطلاعات مربوط به بحران اهواز دست پیدا كنند. وقتی در اهواز از شهردار خواستیم از تالابی كه گفته میشود وزارتخانهای در خشكاندن آن نقش دارد، بازدید كنیم گفت من چنین اجازهای ندارم. این عدم شفافیت خود یكی از مشكلات است. بیتوجهی به آینده هم مساله بعدی خوزستان است.
معاون استاندار آشكارا میگفت صدای ما را به تهران برسانید، بگویید ما اقدام فوری نمیخواهیم ما اقدام با برنامه و تامل میخواهیم، این سخن نشان از این دارد كه جامعه ما، جامعه كوتاهمدت است كه آینده برای آن مفهومی نسیه است. شكی نیست هر اقدامی برای بهبود و رفع مشكلات مردم بدون تردید هزینههایی و منافعی دارد. اقدام مناسب و پذیرفته آن است كه بیشترین سود و كمترین زیان و هزینه را داشته باشد. در بحرانهای محیط زیستی و اجتماعی خوزستان، نه مقصران مشخص هستند نه غیرمقصران، هم این دولت، هم دولت قبلی و نیز پیشینیان اینها، سهم و نقش دارند. آن رییسجمهوری كه عوامپسندانه گفت اگر آب به لولههای خوزستان نیاید من وزیر نیرو را داخل لوله میكنم یا رییسجمهوری كه بدون تصمیم دقیق كارشناسی سدهای مفید و غیرمفیدی را روی رودهای خوزستان ساخت یا او كه تصمیمهای دیرهنگام گرفت، همه به یك اندازه یا كمی كمتر یا بیشتر مقصر هستند. غبارزدایی از چهره خاكی خوزستان، نیازمند یك عزم ملی است، بكوشیم بدون بروز غبار سیاسی كمی به فكر زیست مردم باشیم، تن زخمی آنها رنجور است، رنجورترشان نكنیم.
نظر شما