پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۳
کد خبر: 208158

خانواده محکوم به قصاصی که بیش از ١٢ سال است در زندان عادل‌آباد شیراز به سر می‌برد، برای نجات از مرگ از مردم درخواست کردند به آنها کمک کنند.

عامل قتل درگیری مسلحانه در آستانه قصاص

سلامت نیوز: خانواده محکوم به قصاصی که بیش از ١٢ سال است در زندان عادل‌آباد شیراز به سر می‌برد، برای نجات از مرگ از مردم درخواست کردند به آنها کمک کنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، حسین یکی از اقوام جوان محکوم که خودش هم در درگیری منجر به قتل حضور داشته، درباره شرایط فعلی این محکوم به قصاص می‌گوید:‌ «درحال‌حاضر دیوان عالی کشور حکم قصاص مهران را تأیید کرده و او در آستانه مجازات است. قتل به خاطر قضیه ناموسی اتفاق افتاده است. من داماد خانواده مهران هستم و ماجرا به نوعی به من مربوط است. خود او بچه «خفر» است و حدود ١٢ سال است که به خاطر قتل در زندان عادل‌آباد شیراز بوده و فعلا مدت‌هاست در انتظار اجرای حکم است؛ اما مدتی است شاکی راضی شده با دریافت پول، از اجرای حکم گذشت کند. از‌آنجایی‌که او از خانواده‌ای بسیار فقیر است، هیچ پولی ندارند که پرداخت کنند و اگر پرداخت نشود، تا چند ماه دیگر این جوان قصاص می‌شود. الان هم از هرکسی که می‌تواند کمکی کند، خواهش می‌کنم این کار را انجام دهد. با این کار واقعا بهشت را برای خودشان خریده‌اند. هر مدرکی هم لازم است، بنده ارائه می‌دهم تا خیران صداقت ما و صدق ایشان را باور کنند». در ادامه، صحبت‌های حسین درباره ماجرا و شرایط فعلی پرونده را می‌خوانید.


‌قتل چطور اتفاق افتاد؟
من بچه «لامرد» هستم. ١٣ سال قبل با دختر خواهر مهران عقد کردیم. مدتی بعد مادر همسرم مریض شد و من و همسرم که تازه عقد شده بودیم، او را برای عمل جراحی به شهرستان جهرم بردیم. مادر را که به بیمارستان بردیم، دکتر گفت زیاد دور نشوید، شاید در اتاق‌عمل خون لازم باشد. به همین خاطر من با همسرم آمدیم داخل شهر جهرم بنزین بزنیم. آن موقع همسرم پیله کرد رانندگی یادش بدهم. من هم مجبور شدم چند کیلومتری از شهر بیرون بروم. آنجا یک راه انحرافی اما آسفالت دیدم که خلوت بود و ماشینی تردد نمی‌کرد. من نشستم جای شاگرد تا همسرم رانندگی یاد بگیرد. کمی به سمت بیابان رفته بودیم که چهار نفر که در جاده ایستاده بودند، جلوی ما را گرفتند و خود را مأمور معرفی کردند. با زور ما را بردند بیرون جاده و گفتند باید با ما بیایید. من گفتم چرا محلی که می‌گویید متعلق به شما است، وسط کوه است. آنها باز هم تهدید کردند و گفتند که آنجا مشخص می‌شود. هرچه به آنها گفتم ما ازدواج کرده‌ایم و مادر همسرم در بیمارستان است و ممکن است جانش به خطر بیفتد، گوش نکردند. به‌هر‌حال، کلی اذیتمان کردند. گوشی و ٧٥٠‌ هزار تومان پولی را هم که داشتیم، گرفته بودند؛ با وجود این، هنوز ما را رها نکرده بودند و با زور ما را با خود می‌بردند که چند نفر از گله‌دارها و چوپان‌ها و یک ماشین عبوری به دادمان رسیدند و باعث شدند آنها فرار کنند. بعد ما که زخمی بودیم، برگشتیم جهرم و بعدش آمدیم خفر. جریان را به دایی همسرم (مهران) گفتم. بعد از آن برادرم و خواهرزاده‌ام که شیراز بودند هم آمدند خفر. چهارنفری آمدیم ببینیم می‌توانیم آن افراد را پیدا کنیم یا گزارش بدهیم که دستگیر شوند. در حال پرس‌وجو و گشتن اطراف چادرها بودیم که به یکی از آن مأمورنماها برخوردیم که مسلح بود. ما هم اسلحه داشتیم. با هم درگیر شدیم. رئیس دزدها که قبل از درگیری به من گفته بود ما اشراریم، در درگیری با گلوله‌ای که مهران شلیک کرد، کشته شد. چند روز بعد من، برادرم، بچه خواهرم و مهران دستگیر شدیم. پس از رسیدگی و محاکمه برادرم و بچه خواهرم هر کدام به سه سال زندان محکوم شدند و من هم ١٠ سال که هر سه دوران حبسمان را گذراندیم؛ اما مهران به خاطر قتل هنوز زیر حکم قصاص مانده است».


‌اسلحه چه بود و از کجا آورده بودید؟
اسلحه کلاش مال من بود و مجوز هم نداشت. سه سال هم به خاطر آن محکوم شده بودم که حبسش را کشیدم. من ١٠ سال حبس بودم.


‌چه شد که اولیای دم راضی شدند رضایت بدهند؟
چند ماه پیش با التماس و خواهش و کمک ریش‌سفیدان از طریق قاضی ناظر زندان، از شاکی وقتی گرفته‌ایم که فعلا حکم اجرا نشود و اگر عجله می‌کنیم به خاطر این است که شاکی گفته تا یک‌ ماه دیگر ٣٠٠ میلیون آوردی رضایت می‌دهیم، نیاوردی هم یک ماه دیگر حکم را اجرا می‌کنیم.


‌چه مقدار از پولی که اولیای‌ دم خواسته‌اند فراهم است؟
الان نه خود مهران دیگر پولی دارد و نه خانواده‌اش پول دارند. من هم که داماد این خانواده هستم پولی ندارم و فقط یک خانه داشتم که در این مدت ١٠ سال فروختم و پولش خرج شد. خانواده بسیار ضعیف و فقیری هستند. اقوام پولداری هم ندارند، پدرش هم پارسال تصادف کرد و بعد از مدت‌ها زمین‌گیری و درمان، فوت کرد. مادرش هم مریض است و گوشه خانه. الان مهران هیچ‌کس به غیر از برادری که او هم کارمند است، ندارد. خانواده مهران یک منزل دارند که برای فروش گذاشته‌ایم زیر قیمت، ٤٠ میلیون می‌خرند.


‌خواسته شما از مردم چیست؟
برای رضای خدا کمک کنند یک جوان از مرگ حتمی نجات پیدا کند. او ١٢ سال زندان را تحمل کرده و در آستانه مجازات قرار دارد. اگر به او کمک نشود به‌زودی قصاص می‌شود. دستم به دامنتان، اول خدا و بعد هم مردم، اگر به‌ دادش نرسید، حتما تا ماه دیگر بیشتر زنده نیست. برای همین خواهش می‌كنم
هر‌كس قصد كمك دارد وجه خود را به   شماره كارت ٦٠٣٧٩٩٧٢٢٨٩٥٧٢٢٢ بانك ملی  به اسم اغابیگم فریدانی كه مادر مهران است واریز كند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha