به راستی با وجود رنجی که بر شهرستان رودبار گذشته این شهرستان را حقیقتا به "قبل و بعد از زلزله" تقسیم کرده لذا می‌توان لقب پدارنه گیلانه را به این شهرستان داد، مقاوم و بخشنده...!

شبی که زمین با دل آشوبش خانواده‌های زیادی را داغدار کرد

سلامت نیوز:به راستی با وجود رنجی که بر شهرستان رودبار گذشته این شهرستان را حقیقتا به "قبل و بعد از زلزله" تقسیم کرده لذا می‌توان لقب پدارنه گیلانه را به این شهرستان داد، مقاوم و بخشنده...!

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، امروز بیست و هفت سال از 31 خرداد سال 69 می‌گذرد، 31 خردادی که بهار دل انگیز را به کام خانواده‌های رودباری به خزان پاییزی تبدیل کرد، شبی که زمین با دل آشوبش خانواده‌های زیادی را داغدار کرد و خیلی از مردم رودبار طلوع تابستان را ندیدند...

ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز پنجشنبه ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ در حالی که خیلی از مردم مشغول تماشای بازی‌های فوتبال جام جهانی 1990 ایتالیا بودند، زمین رودبار شروع به لرزیدن کرد، لرزیدنی که حتی مردم تهران را هوشیار کرد. آری رودبار موطن صلح و خوشه‌های طلایی گندم، دایه سپیدرود به یکباره در سکوت محض و ماتم فرو رفت و در غم از دست دادن فرزندانش چادر عزا بر سر کشید.

عمق فاجعه به حدی زیاد بود که تا شعاع صدکیلومتری کانون زلزله آسیب‌های جدی به مناطق مسکونی وارد شده بود. به عنوان مثال منبع معروف و بزرگ تامین آب رشت به طور کلی ویران شد، سد بزرگ سپیدرود ترک برداشت که موجی از وحشت در منطقه ایجاد کرد چون شکستن آن فاجعه‌ای بدتر از زلزله ایجاد می‌کرد؛ همان روزهای نخستین مهندسین و تکنسین‌هایی از خارج از کشور بدون توجه به رابطه سیاسی با ایران به کمک مردم شتافتند و تعمیرات لازم بر روی سد سپیدرود اعمال شد.

در پی لرزش 7.3 ریشتری زمین در شهرستان رودبار بیش از 35 هزار نفر جان خود را از دست دادند و 60 هزارنفر زخمی شدند و همچنین بیش از ۲۰۰ هزار واحد مسکونی و 700 روستا تخریب شد.

اکنون که پای صحبت بازماندگان زلزله سال 69 می‌نشینم، داغ از دست دادن عزیزان شان همچنان تازه است.

آقا رضا، یکی از پدرانی است که به یکباره چهار فرزند دلبندش را در آن شب از دست داد و با دستان خود یک به یک جسم بی جان فرزندانش را از دل خاک بیرون کشید، گفت: بر اثر شدت لرزش تا به خود آمدم دیوار خانه بر سرم آوار شد و مدتی گذشت که صدای برادرانم را شنیدم و قادر نبودم پاسخی دهم وقتی آنها نجاتم دادند، با تلی از خاک مواجه شدم که درک زمان و مکان برایم سخت بود، پس از مدتی به یاری بقیه توانستم جسم بی‌جان رقیه و فاطمه، وحید و امیدم را از خاک بیرون بکشم... بغضش گرفت و برق اشک چشمانش به سکوت وادارم می‌کند.

وی با اشاره به اینکه وصیت کرده‌ام که پس از مرگ هم من را بین فرزندانم دفن کنند، ادامه داد: هرسال 31 خرداد به همراه اعضای خانواده بر سر مزار فرزندانم حاضر می‌شویم و مراسم یادبودی برای‌شان برگزار می‌کنیم و از آرزو هایشان صحبت می‌کنیم.

متاسفانه در ساعاتی پیش از تنظیم این گزارش باخبر شدم که آقا رضای 72 ساله گزارش ما، درست همین امروز در بیست‌وهفتمین سالروز زلزله رودبار دار فانی را وداع گفت و در کنار فرزندانش آرام گرفت.

مژگان دانش‌آموز سوم دبیرستان که به همراه برادرش سعید دانش‌آموز کلاس چهارم، در جیرنده مشغول به تحصیل بودند و با روستای خود سه ساعت فاصله داشتند، گفت: امتحاناتم تمام شده بود و شب آخر به همراه برادرم به شوق دیدار خانواده آماده شده‌ بودیم که به خانه بازگردیم، وقتی زلزله آمد هنوز حس سنگنینی افتادن دیوار را بخاطر دارم و پس از آن هم داد و فریاد اطرافیان را هم می‌شنیدم اما نمی‌توانستم عکس‌العملی نشان دهم و 8 ساعت زیر آوار ماندم تا اینکه سرانجام کلنگ به موهایم گیر کرد و اینگونه توانستند پیدایم کنند.

وی ادامه داد: چشمان و گوش‌هایم پر از خاک بودند، تا مدت‌ها دهانم مزه خاک می‌داد، بعد از اینکه متوجه زمان شدم و با چشمانم دنبال برادرم می‌گشتم که متوجه شدم پس از وقوع زلزله توانسته از بین میله‌های آهنی پنجره که خمیده شده بودند، خودش را بیرون بکشد و براثر این اتفاق هم بازویش آسیب دیده بود.

مژگان ادامه داد: صحنه‌های آشفته آن روزها را هرگز نمی توانم فراموش کنم، اجسادی که از آوار بیرون کشیده شده بودند و یک گوشه‌ای جمع آوری شده بودند تا با تراکتور به امامزاده منتقل شوند.

وی اضافه کرد: ماهم نتوانستیم تا سه روز از جیرنده خارج شویم چون جاده اصلی به سبب شدت زلزله شکاف عمیقی پیدا کرده بود، بعد از سه روز هم پدرم به دنبال‌مان آمد که به آنها اطلاع داده بودند، من فوت شدم.

زهرای 10 ساله دیگر قربانی این واقعه تلخ است که آوار زلزله 69 حمایت پدرانه و مهر مادرانه را از وی گرفت و تا مدت‌ها شوک این حادثه زبان دخترک را قفل کرده بود.

اینها تنها سه روایت از هزاران هزار روایت تلخی است که اگر پای حرف مردم خونگرم شهرستان رودبار بنشینید، خواهید شنید، همه واقفیم هیچ التیامی جوابگوی درد بازماندگان 31 خرداد سال 69 نیست.

زلزله سال 69 چالش‌های فراوانی را در پی داشته است، بعنوان مثال مردم منجیل و بخشی از رودبار همچنان از آب شرب بهداشتی مناسب برخوردار نیستند و برای تامین آب به چشمه‌های مجاور مراجعه می‌کنند این در حالیست که دو سد سپید رود و آیت‌الله بهجت در این شهرستان قرار دارد و سد دیورش دیگر سد در حال احداث این شهرستان است.

ناگفته نماند که تلاش‌های مسئولین برای پیشرفت و توسعه این شهرستان ستودنی است، بطوریکه طبق آخرین گزارش‌ها 62 درصد روستاهای رودبار از نعمت گاز برخوردار هستند و اخیرا هم طرح گازرسانی به 50 روستای  این شهرستان آغاز شده که شاخص گازرسانی شهرستان رودبار به 91 درصد ارتقا می‌یاید. همچنین شاخص آب شرب بهداشتی روستایی هم در شهرستان رودبار 73.95 درصد گزارش شده است اما نیاز به توسعه و رفاه بیشتر غیر قابل انکار است.

پایه و اساس اقتصاد مردم رودبار به محصول زیتون وابسته است، اما بیش از یکدهه است که آفت مگس زیتون اقتصاد مردم این خطه را تحت تاثیر قرار داده است.

گفتنی است؛ نخستین شهید پیروزی انقلاب از فرزندان رودبار است، حجت‌الاسلام شهید سید یونس رودباری از شاگردان امام خمینی(ره) بود که در راه مبارزه با رژیم ستم شاهی بر اثر حمله دژخیمان پهلوی به مدرسه فیضیه قم در سال 42 به شهادت رسید.

با تمام تلاش‌های صورت گرفته و همچنین توفیقاتی که برای این شهرستان حاصل شده، امیدواریم به زودی  چاره‌ای هم برای مسکن مهر این شهرستان و عوارضی موجود اندیشیده شود که این موارد خود گزارش‌های جدایی را می‌طلبد.

به راستی با وجود رنجی که بر شهرستان رودبار گذشته این شهرستان را حقیقتا به "قبل و بعد از زلزله" تقسیم کرده لذا می‌توان لقب پدارنه گیلانه را به این شهرستان داد، مقاوم و بخشنده...! شهرستان رودبار همواره در ادوار مختلف مقاوم در برابر طوفان حوادث ایستاده است و حتی به دیگر شهرستان‌های استان از منابع خدادادی خود بخشیده است.

اما امروز به بهانه 27 مین سالگرد زلزله رودبار بازماندگان این واقعه با حضور بر مزار عزیزان‌شان به سوگ خاطرات تلخ آن روزها می‌نشینند و با نان محلی و حلوا، خیراتی نصیب روح عزیزان‌شان در 31 خرداد سال 69 می‌کنند.

روحشان شاد و یادشان گرامی ...


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha