با دخالت مادر همسر یونس پای باجناق یونس که به همراه خانواده‌اش در شهر کرج زندگی می‌کرد، به درگیری خانوادگی یونس باز شد. براساس مندرجات دادنامه و گفته‌های همسر مقتول، با تماس مادرش مقتول از رفتار باجناقش با خانواده همسرش عصبانی شد و برای متقاعدکردن باجناقش برای ساختن زندگی مستقل، به کرمانشاه رفت. روز بعد او و باجناقش به تفاهم نرسیدند و گفت‌وگو به نزاع تبدیل شد.

سلامت نیوز:زندانی محکوم به قصاص که برای رهایی از اعدام تمام امیدش به خیرین هم‌وطن بود، با اعلان‌های مکرر و پیگیری‌های روزنامه «شرق» به زندگی بازگشت.


به گزارزش سلامت نیوز، شرق نوشت: ٢۰ مهر ٨٨ با تماس شهروندان کرمانشاهی، پلیس ١١٠ در جریان یک نزاع دسته‌جمعی منجر به جرح قرار گرفت و یک اکیپ از مأموران کلانتری به محل درگیری اعزام شدند. با بررسی‌های پلیسی مشخص شد در جریان درگیری بین دو باجناق، یکی از آنها دیگری را مجروح کرده که پس از انتقال به بیمارستان آیت‌الله طالقانی کرمانشاه به دلیل شدت جراحت واردشده تسلیم مرگ شد. یونس، جوان میوه‌فروش دوره‌گرد، مدتی پیش از درگیری با باجناق خود، از دوره‌گردی و شکایت کسبه میوه‌فروش به ستوه آمده بود و موضوع را با همسرش در میان گذاشت. آنها با هم‌فکری با هم تصمیم گرفتند با پس‌دادن منزل استیجاری خود و گرفتن وجه رهن منزل، یک مغازه اجاره کنند تا یونس کسب‌وکار خود را در مغازه و با خیال راحت ادامه دهد. همچنین قرار شد آنها مدتی در منزل مسکونی پدر یونس زندگی کنند تا اوضاع مالی آنها بهبود یابد. آنها این تصمیم را عملی و به منزل پدر یونس نقل مکان کردند، اما دخالت مادر همسر یونس اوضاع را تغییر داد و همسر یونس از تصمیم قبلی خود منصرف شد، اما دیگر دیر شده بود و یونس مغازه‌ای را به اجاره خود درآورده بود.

با دخالت مادر همسر یونس پای باجناق یونس که به همراه خانواده‌اش در شهر کرج زندگی می‌کرد، به درگیری خانوادگی یونس باز شد. براساس مندرجات دادنامه و گفته‌های همسر مقتول، با تماس مادرش مقتول از رفتار باجناقش با خانواده همسرش عصبانی شد و برای متقاعدکردن باجناقش برای ساختن زندگی مستقل، به کرمانشاه رفت. روز بعد او و باجناقش به تفاهم نرسیدند و گفت‌وگو به نزاع تبدیل شد. مقتول و همراهانش در محله یونس با هم درگیر شدند و این درگیری منجر به جرح مقتول و درنهایت به مرگ او منتهی شد. یونس پس از شنیدن خبر مرگ باجناقش از ایران فرار کرد و به شهر «یوگساوا» واقع در ترکیه رفت، اما دچار عذاب وجدان شد و به ایران بازگشت و خود را تسلیم قانون کرد. یونس روانه زندان ‌شد و سپس محاکمه و به دلیل تشخیص دفاع مشروع از قصاص تبرئه شد. خانواده مقتول به حکم ابلاغ‌شده اعتراض و برای ادامه دادرسی دو وکیل را برای پیگیری پرونده استخدام کردند. در ادامه دادرسی حکم قبلی نقض و یونس به قصاص محکوم شد و درنهایت در بامدادی زمستانی برای اجرای حکم قصاص پای چوبه دار رفت. اما تلاش رئیس وقت زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، «هدایت فرزادی» در گفت‌وگو با خانواده مقتول به بار نشست و یونس به شرط پرداخت دیه درخواستی اولیای دم به صورت موقت از اجرای حکم قصاص نجات پیدا کرد. پس از آن تلاش برای تهیه مبلغ ۲۵۰ میلیون تومان آغاز شد.

اما خانواده یونس با تمام تلاش خود و گرفتن وام و با کمک اقوام و آشنایان، فقط توانستند مبلغی در حدود ۵۰ میلیون تومان تهیه کنند. پس از نخستین اعلان روزنامه «شرق» سیل کمک‌های مردمی برای آزادی یونس به حساب خانواده او واریز شد، تا آنجا که یک زوج آذری ساکن تهران مبلغ ۸۴‌ میلیون تومان و دو خیر هم‌وطن گرگانی و اصفهانی نیز در دو مرحله حدود ۴۰ میلیون تومان دیگر از مبلغ دیه درخواستی را تقبل کردند. پس از بیش از دو سال تلاش بی‌وقفه عاقبت وجه دیه فراهم و نهایتا در چهاردهم اسفند ۹۶ اولیای دم مقتول با حضور در محضر رضایت خود را نسبت به آزادی بی‌قیدوشرط یونس به ثبت رساندند و شش روز پس از ثبت رضایت، پس از انجام امور اداری یونس پس از تحمل نزدیک به ١٠ سال حبس سرانجام در روز یکشنبه بیستم اسفند جاری از زندان آزاد شد. یونس اکنون پس از تحمل بیش از ٩ سال حبس خود را آن سوی دیوارهایی می‌بیند که حتی تصورش را پس از آزادی به‌زحمت باور می‌کند. باد خاطرات پر‌استرس و تنش‌زا بر صورتش می‌وزد و خاطره صبح روز اعدام را از خاطر می‌گذراند. «وقتی قرار بود یک زندانی برای اجرای حکم اعدام به بند ۱۰ منتقل شود، او را شب هنگام صدا می‌زدند و تا زمان اجرای حکم در بند ۱۰ نگه می‌داشتند. سه بچه‌محل من افسر زندان بودند. یک نفر افسر درِ اصلی زندان، یک نفر مأمور بند ١٠ و نفر آخر مأمور ناظر اجرای حکم بود و باید حکم اعدام من را هم نظاره می‌کرد. شب اعدام وقتی من را صدا زدند، رفتم ببینم چه کارم دارند، دیدم دوستان افسرم صورتشان از اشک خیس شده بود. یکی از آنها که به دست‌هایم دستبند زد جلوی بغضش را نتوانست بگیرد و گفت: یونس فردا حکمت اجرا می‌شود. به او دلداری دادم و گفتم گریه نکن از بلاتکلیفی راحت می‌شوم. دو دوست دیگرم به من دلداری دادند که هر طور شده برایت رضایت می‌گیریم. من و یک نفر دیگر در بند ١٠ در انتظار اجرای حکم تا صبح بیدار بودیم. زمان اجرای حکم ما را به طرف چوبه دار بردند.

یک لحظه آسمان را دیدم. آسمان ابری بود و ماه را دیدم که پشت ابرهای آسمان گم شد. چهارپایه از زیر پای آن زندانی‌ای که با من در بنده بود، کشیده شد. با خودم گفتم این آخرین‌باری بود که ماه را دیدی. خودم را آماده بالارفتن روی چهارپایه کردم. رئیس زندان و دوستانم با خانواده مقتول حرف می‌زدند، قبل از آنکه به طرف چوبه دار حرکت کنم، به آنها گفتم من عمدا پسرتان را نکشتم و فقط یک اتفاق بود که ممکن بود برعکس باشد و الان پسر شما جای من از چهارپایه بالا می‌رفت. با تلاش کادر زندان آنها موافقت کردند که با دریافت دیه مقتول به من رضایت دهند. پس از آن از طریق یک شرکت فیلم‌سازی به روزنامه «شرق» معرفی شدم و آنها خانواده من را به خبرنگار «شرق» مستقر در کرمانشاه معرفی کردند. او پس از خواندن پرونده‌ام به من امید داد و من به زندگی امیدوار شدم». یونس اینک به لطف و بزرگواری هم‌وطنان نیکوکار کشور آزاد شده است.

او درباره سؤال خبرنگار «شرق» مبنی بر اینکه اگر دوباره شرایط به نحوی شود که در یک درگیری دیگر قرار بگیرد چه‌کار می‌کند، می‌گوید: «هیچ‌وقت سعی نمی‌کنم به جایی بروم که منجر به درگیری شود و اگر این شرایط اتفاق بیفتد، سعی می‌کنم یا فرار کنم یا آن‌کسی‌که کشته می‌شود من باشم». افراد بسیاری که یونس را به‌واسطه دوستی در محل سکونت و هم‌بندی در زندان می‌شناسند، با تماس با روزنامه «شرق» مراتب خوشحالی و سپاس خود را بیان کردند. محمدهادی، اولین زندانی‌ای که با تلاش خیرین هم‌وطن و با اعلان‌های روزنامه «شرق» آزاد شد، ضمن حضور در کنار یونس در دفتر روزنامه «شرق» در کرمانشاه، ابراز خرسندی خود را اعلام کرد و گفت: «به خدا نمی‌دانم چطور از هم‌وطنان کشور و شما تشکر کنم که جان کسی را نجات دادید که سزاوار مرگ نبود. یونس خیلی پسر مؤدب و بااخلاق بود و در چند سال هم‌بندی در زندان هیچ‌وقت ندیدم اوقات خودش را در مقابل بعضی زندانیان تلخ کند. اوقات خودش را در زندان با مطالعه و ورزش به سر می‌برد و قرآن و نهج‌البلاغه می‌خواند. من به مردم عزیز کشورم این اطمینان را می‌دهم که کمک آنها برای آزادی یونس در درگاه خدا مقبول و محفوظ است».
محمدهادی که دانشجوی رشته تربیت‌بدنی بود، در سال ۸۴ و در  ۱۹سالگی در یک درگیری خانوادگی با داماد خانواده که منجر به مرگ او شد، مرتکب قتل شده بود. پدر او  هنگام اعلام رأی دادگاه دچار سکته قلبی و در نتیجه فوت شد. مادر او به‌تنهایی بار سنگین جمع‌آوری دیه درخواستی را به دوش کشید و در این راه اعلان‌های مکرر روزنامه «شرق» زمینه فراهم‌شدن مبلغ دیه درخواستی را فراهم کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha