چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۳

حمید‌رضا، زنده بود اما آمبولانسی نبود كه او را به بیمارستان برسانیم. به ناگزیر او را سوار پراید خودم كردم و با پای شكسته شروع كردم به رانندگی. حدود ٣٠٠ كیلومتر را رانندگی كردم تا به زاهدان و بیمارستان رسیدیم اما متاسفانه دیگر دیر شده بود و حمیدرضا در همان بدو بیمارستان جان باخت.

معلم فداكار سیستان و بلوچستانی را فراموش نكنیم

سلامت نیوز-*مهدی بهلولی: حمید‌رضا، زنده بود اما آمبولانسی نبود كه او را به بیمارستان برسانیم. به ناگزیر او را سوار پراید خودم كردم و با پای شكسته شروع كردم به رانندگی. حدود ٣٠٠ كیلومتر را رانندگی كردم تا به زاهدان و بیمارستان رسیدیم اما متاسفانه دیگر دیر شده بود و حمیدرضا در همان بدو بیمارستان جان باخت.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، «اگر تندبادی بر‌اید ز كنج/ به خاك افگند نارسیده ترنج». من فكر می‌كنم این بیت زیبای فردوسی، خیلی خوب چیزی را بازگو می‌كند كه دقیقا دو سال پیش در ١٥ فروردین در استان سیستان و بلوچستان رخ داد. منظورم جان سپردن زنده «حمید‌رضا گنگوزهی»، آموزگار بلوچ فداكاری بود كه برای نجات جان دانش‌آموزانش، جانش را از دست داد. گنگوزهی، آموزگاری خرید خدمتی بود كه در سال ٩٤ آغاز به كار كرد و در فروردین سال بعد، جان سپرد. در روزهای نخست سال ٩٥، در بیشتر استان‌های ایران و از آن میان سیستان و بلوچستان، شاهد بارش باران بودیم. در روز پانزدهم فروردین كه دانش‌آموزان پس از تعطیلات نوروز به مدرسه‌ها بازگشته بودند یكی از دیوارهای گلی مدرسه‌ای كه گنگوزهی در آن درس می‌داد - در منطقه صفر مرزی میان ایران و پاكستان- بر اثر بارندگی، خیس خورده بود. در زنگ تفریح، شماری از دانش‌آموزان در سایه دیوار نشسته بودند كه بادی وزیدن می‌گیرد و دیوار، شروع به تكان خوردن می‌كند. گنگوزهی و همكارش وقتی این صحنه را می‌بینند به شتاب و برای نجات دانش‌آموزان به طرف آنها می‌روند و از ماندن زیر آوار نجات شان می‌دهند اما متاسفانه خودشان، زیر دیوار می‌مانند و مجروح می‌شوند. این نگارنده، چند ماه بعد با همكار گنگوزهی دیدار و صحبت كردم. ایشان می‌گفت حمید‌رضا، زنده بود اما آمبولانسی نبود كه او را به بیمارستان برسانیم. به ناگزیر او را سوار پراید خودم كردم و با پای شكسته شروع كردم به رانندگی. حدود ٣٠٠ كیلومتر را رانندگی كردم تا به زاهدان و بیمارستان رسیدیم اما متاسفانه دیگر دیر شده بود و حمیدرضا در همان بدو بیمارستان جان باخت. شرح آنچه بر زنده‌یاد گنگوزهی و همكارش گذشته بسیار دردناك است و باور كردنش سخت. اینكه در میانه راه با آمبولانس نیروی نظامی مستقر در منطقه مواجه می‌شوند اما آنها حاضر نمی‌شوند به این آموزگاران آسیب‌دیده كمكی كنند.

باری، حمیدرضا گنگوزهی جانش را از دست داد، در حالی كه یك ریال از آموزش و پرورش حقوق نگرفته بود چرا كه آموزگاری خرید خدمتی بود و پس از شش ماه كار، دستمزدی به او نداده بودند. از گنگوزهی دو فرزند خردسال برجای ماند و همسری جوان كه از ازدواجش با او سه چهار سالی بیشتر نگذشته بود. در این یادداشت كوتاه، نمی‌توان به آنچه پس از او رخ داد اشاره كرد و به ناگزیر از آن می‌گذریم. گنگوزهی، جانش را از دست داد و نامش به لیست آموزگاران فداكار این مرز و بوم افزوده شد. هم‌اكنون، بر فرادستان آموزش و پرورش است كه شرح فداكاری و جان باختگی حمید رضا گنگوزهی و شماری چند از دیگر آموزگاران فداكار جان باخته همچون كاظم صفرزاده را در كتاب‌های درسی رسمی كشور بنویسند. كسانی همچون زنده‌یاد گنگوزهی، گواه زنده‌ای بر زنده بودن اخلاق والای انسانی‌اند.

*آموزگار و كنشگر صنفی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha