در گذشته مردم هرگز به فکر کودکان بی‌سرپرست نبودند و کمتر دیده می‌شد خانواده‌ای، کودک غریبه‌ای را همانند فرزند خود سرپرستی کند اما در فرهنگ جوامع امروزی، افراد بیشتری از سرپرستی یک کودک تنها استقبال می‌کنند و این مسئله به‌دلیل برنامه‌های آموزشی و البته تأثیر چهره‌‌ها و اشخاص معروفی است که فرزندخوانده دارند. اما بازهم افراد بسیاری هستند که چندان تمایلی به داشتن فرزندخوانده ندارند.

6دلیل رایج که مردم را از داشتن فرزندخوانده منصرف می‌کند

سلامت نیوز: در گذشته مردم هرگز به فکر کودکان بی‌سرپرست نبودند و کمتر دیده می‌شد خانواده‌ای، کودک غریبه‌ای را همانند فرزند خود سرپرستی کند اما در فرهنگ جوامع امروزی، افراد بیشتری از سرپرستی یک کودک تنها استقبال می‌کنند و این مسئله به‌دلیل برنامه‌های آموزشی و البته تأثیر چهره‌‌ها و اشخاص معروفی است که فرزندخوانده دارند. اما بازهم افراد بسیاری هستند که چندان تمایلی به داشتن فرزندخوانده ندارند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، برخی از دلایل آنها را می‌توان برشمرد:

روند طولانی اداری و بی‌اطلاعی

یکی از دلایلی که باعث می‌شود مردم از فرزندخوانده استقبال نکنند عدم‌آگاهی آنها از روش‌های به سرپرستی گرفتن یک کودک است. آنها نمی‌دانند چگونه و از کجا باید شروع کنند و آیا می‌توانند کودکی را به فرزندخواندگی بگیرند. از طرف دیگر روند اداری فرزندخواندگی بسیار طولانی است و اگرچه این روند ضروری است، از حوصله بیشتر مردم خارج است.

ترس از قضاوت‌شدن

وقتی خانواده‌ای تقاضای فرزندخوانده دارند، مددکاران اجتماعی و مسئولان کودکان بی‌سرپرست، وظیفه دارند که متقاضی را شناسایی کرده تا از نظر اخلاقی مشکلی نداشته باشد و کودک در خانه‌ای امن رشد کند. اما برخی از خانواده‌‌ها تصور می‌کنند باید کاملا بی‌نقص باشند. آنها می‌ترسند مثلا اگر یک روز خانه‌شان نامرتب و بی‌نظم باشد، از نظر مددکاران اجتماعی بی‌لیاقت هستند و نباید تقاضای فرزندخوانده داشته باشند. آنها به‌طور کلی از قضاوت شدن می‌ترسند.

نداشتن حق کامل

بسیاری از مردم نمی‌توانند با خیال راحت فرزندخواندگی یک کودک بدسرپرست را به‌عهده بگیرند. درواقع آنها صرفا موقتی می‌توانند از کودک بدسرپرست مراقبت کنند و این حق همچنان در اختیار والدین‌زیستی کودک است و فرد متقاضی آن را منصفانه نمی‌داند.

قلب‌های شکسته

گاهی اوقات والدین‌زیستی کودک، افراد خوبی هستند اما فقط مرتکب خطاهایی شده‌اند. آنها معمولا بعد از اینکه بتوانند اوضاع زندگی‌شان را بهبود بخشند، سراغ فرزند خود را می‌گیرند. چنین مواردی بسیار دیده شده است. هیچ‌چیز بدتر از آن نیست که زن و مردی به فرزندخوانده خود عادت کرده باشند و البته فرزندخوانده هم در کنار آنها شاد باشد اما ناگهان با ادعای والدین‌زیستی کودک مواجه شده و دنیای زیبایی   که ساخته‌اند، خراب شود.

مشکل اقتصادی

نگهداری از یک کودک- چه کودک‌زیستی باشد و چه یک فرزندخوانده- توان اقتصادی، لازم دارد. بسیاری از افراد با وجود اینکه دوست دارند خانواده بزرگی داشته باشند، از نظر اقتصادی در مضیقه هستند و نمی‌توانند تمام نیازهای یک کودک فرزندخوانده را تأمین کنند. در واقع بیشتر مردم، فرزندان‌زیستی خود را با وجود مشکلات اقتصادی بزرگ می‌کنند اما برای فرزندخوانده داشتن، باید از اوضاع اقتصادی مناسبی برخوردار باشند.

تعصب

بسیاری از افراد می‌خواهند که حتما اصل و نسب کودکی را که به فرزندخواندگی می‌‌گیرند، بدانند. برخی تصور می‌‌کنند که برخی از کودکان از نظر اخلاقی ممکن است ژن بد والدین خود را داشته باشند و باعث زحمت‌شان شوند. آنها به اینکه یک محیط سالم می‌تواند فرزندان سالمی تحویل جامعه دهد، اعتقادی ندارند و معمولا کودکانی را که گذشته نامعلومی دارند، نمی‌پذیرند. برخی دیگر نگاه کاملا خودخواهانه‌ای دارند. آنها نسبت به ژن خود بسیار متعصب هستند و نمی‌‌توانند کودکی غیر از خانواده خود را بپذیرند. آنها فکر می‌کنند، تنها با داشتن کودک‌زیستی می‌توانند نسل خود را حفظ کنند. در پایان باید گفت، افرادی که توانایی داشتن فرزندخوانده را دارند، با سرپرستی یک کودک تنها، به فرد بسیار بهتری تبدیل شده‌اند. زندگی قرار نیست همیشه آسان باشد اما می‌تواند با گرما بخشیدن به قلب سرد یک کودک بی‌سرپرست، بسیار دوست‌داشتنی و بامفهوم سپری شود.

منبع: www.huffingtonpost.com

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha