طبق طبقه‌ بندی رفتارهای ناهنجار (DSM)، بیمار مبتلا به «پدوفیلی» هوس‌ها و خیال پردازی‌های جنسی شدید و مکرر نسبت به کودکان نابالغ دارد؛ ممکن است بیمار بر اثر این احساسات دست به عمل زده باشد یا اینکه این کشش‌ها برای او موجب پریشانی یا مشقت در ارتباط با دیگران شده باشد.

لزوم ایجاد بانک‌اطلاعات متجاوزان کودک

سلامت نیوز:طبق طبقه‌ بندی رفتارهای ناهنجار (DSM)، بیمار مبتلا به «پدوفیلی» هوس‌ها و خیال پردازی‌های جنسی شدید و مکرر نسبت به کودکان نابالغ دارد؛ ممکن است بیمار بر اثر این احساسات دست به عمل زده باشد یا اینکه این کشش‌ها برای او موجب پریشانی یا مشقت در ارتباط با دیگران شده باشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان،پاسخ به این سوال که چرا پدوفیل‌ها کودکان را مود تجاوز قرار می‌دهند، متعدد است؛ برخی از افراد ماهیت تجاوز را از رفتار والدین خود می‌آموزند؛ آنها ابتدا تکرر اعمال متجاوزانه به حقوق یکدیگر را  در محیط خانواده می‌آموزند و به این ترتیب تجاوز برایشان امری عادی محسوب می‌شود.

ثریا عزیزپناه، فعال حقوق ‌کودکان  در ارتباط با مساله تجاوز به کودکان و نوجوانان می‌گوید: « کودکانی که به آنها تجاوز شده نیازمند حمایت قانونی و عاطفی هستند و مسئولیت سازمان‌های متولی در این زمینه بسیار سنگین است. علاوه براین اساسا مساله پیشگیری را به فراموشی سپرده‌ایم و هیچ‌گونه آموزشی به کودکان و والدین آنها در زمینه جلوگیری از بروز آسیب‌های‌جنسی و جسمی به کودکان داده نمی‌شود. آموزش‌و پرورش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نهادها در زمینه گسترش آگاهی‌های جنسی باید اقدامات قابل‌توجهی انجام دهد که متاسفانه از این امر غفلت شده است.»

الزام آموزش‌های جنسی به کودکان کار تا چه میزان است؟

آموزش‌هایی درباره صیانت و حفاظت از کودکان و نوجوانان به‌ویژه کودکان کار از مسائل بسیار مهم جامعه است. این کودکان و نوجوانان به‌صورت بالقوه در معرض آسیب‌های جسمی، جنسی و انواع آزارها هستند. بنابراین متولیان حقیقی یا حقوقی در سطح جامعه باید آگاهی‌های ضروری را به این کودکان منتقل کنند.

مساله بسیار بزرگ در دنیا و ایران «پیشگیری» است و باید بیشترین سرمایه‌گذاری در این‌خصوص صورت گیرد. مسئولان و متولیان باید بیشترین میزان تلاش را در راستای آگاهی‌رسانی و برگزاری کارگاه‌های مختلف با روش‌های مختلف مستقیم و غیرمستقیم به این گروه سنی انجام دهند.

این آموزش‌ها باید در زمینه شناسایی خطر و روش رفع و دوری از آن باشد. در واقع کودک و نوجوان باید آموزش‌های لازم را ببیند تا در موقعیت خطرناک قرار نگیرد و همچنین به فرد متجاوز نه بگوید یا آن را مقابل دیگران رسوا کند. آنچه کودکان و به‌ویژه کودکان کار و خیابان را در معرض خطر جدی قرار داده نبود برنامه پیشگیری است.

به‌رغم وقایع رخ داده جامعه هنوز خطرهای پیش‌رو در این زمینه را احساس نکرده است. در واقع ضعف بزرگ در بعد پیشگیری و نهاد بزرگی تحت‌عنوان است. این نهاد باید از راه‌های غیرآموزشی روش حفاظت و صیانت کودکان و نوجوانان را از حریم‌های جنسی آنها تعلیم دهد، البته این آموزش‌ها به گروهی از کودکان و نوجوانان داده می‌شود که دسترسی آزاد به آموزش دارند.

به‌عنوان مثال این نهاد باید آموزش‌ها را در کودکان زیر سن ورود به مدرسه، مهدهای کودک، آمادگی‌ها به منظور ارتقای آگاهی کودکان بدهند. محل‌هایی باید برای ارتقای آگاهی کودکان و نوجوانان در این زمینه تعریف شوند و آگاهی‌رسانی را در جامعه باید اصل آموزشی قرار دهیم .

چگونه ارتقای آگاهی کودکان و والدین برکاهش آسیب‌های جنسی به آنها تاثیرگذار است؟

ارتقای آگاهی در این زمینه باید در گروه سنی مشخص در والدین و کودکان رخ دهد که امروز این اتفاق رخ نمی‌دهد و والدین و سرپرستان کودکان و نوجوانان اطلاعی از این گونه مسائل ندارند. در واقع آنها نشانه آزارهای جنسی برکودکان را نمی‌‌دانند. بنابراین یک آزاررسان مدت‌ زیادی کودک آنها را مورد تعرض و آزار قرار می‌دهد، اما خانواده و کودک از این مساله آگاه نیست. جامعه‌ ایران مبتنی بر سنت و آداب و رسوم است و جوامع قدیمی معمولا با این گونه مسائل سخت برخورد می‌کنند.

بنابراین ترجیح اکثر خانواده‌ها آن است که هیچ‌کس از آزار جنسی وارده بر کودک آگاه نشود و ترجیحا وانمود شود اتفاقی رخ نداده است. اگر این نگاه از سطح نهادهای خانواده به نهادهای متولی بسط پیدا کند در نهایت آشفته بازاری ایجاد می‌شود. سطح آگاهی‌رسانی و مهم‌ترین پایه پیشگیری آموزش است. امروز آموزشی در ارتباط با آزارهای جنسی به‌ویژه بر کودکان کار و خیابان نداریم. این کودکان به‌دلیل نبود سرپرست، بی‌پناهی و عدم‌آگاهی در خطر دست درازی متجاوزان هستند.

هنگامی که مساله تجاوز برای هر کودکی رخ می‌دهد آنها باید به منظور دادرسی به مراجع قضائی رجوع کنند، اما مشکلات قانونی بسیار جدی در این زمینه وجود دارد و شهادت کودک در مراجع قضائی پذیرفته شده نیست. در واقع درحالی که کودک مورد تعارض و تجاوز قرار می‌گیرد، اما مراجع قضائی شهادت او را قبول ندارند.

این کودک نیازمند حمایتی جدی از سوی روانشناسان و اطرافیان بوده و شرایط بسیار دشواری را تحمل کرده است. او در یک رابطه نابرابر قرار گرفته و ترسی عمیقی به او تحمیل شده و دردهای جسمی زیاد را تحمل کرده است، اما معمولا مراحل درمانی آنها طولانی نیست. هنگامی‌که عموی کودک خمینی شهری درباره حال روحی این کودک آن را خوب عنوان می‌کند مساله از ناآگاهی او نشأت می‌گیرد.

در واقع کودک کز کرده در گوشه خانه که در ظاهر گاهی راه می‌رود و فعالیت دارد خوب نیست. کودکان مورد تجاوز با یک زخم بزرگ زندگی می‌کنند و وزارت بهداشت، سازمان بهزیستی و متولیان دیگر باید آن‌چنان قوی عمل کنند تا از این کودکان حمایت کنند. خانواده کودک باید به روشنی مجراهای قانونی و سازمان‌های متولی حمایت از کودکان آزاردیده را بشناسند.

هنگامی که کودکان در خانواده مورد تجاوز قرار می‌گیرند به‌طورکلی از زندگی کنده می‌شوند البته زیرا ترس خانواده از واقعیت آنها را از اجتماع جدا می‌کند و در واقع زندگی خانوادگی تلخ و غیرقابل‌تحمل می‌شود. حمایت صورت‌گرفته از آنها نیز بسیار ضعیف و ناکارآمد است.

بنابراین در یک نگاه کلی خانواده کودک و نوجوان آزار دیده مسیرهای قانونی را نمی‌شناسند و مراکز حمایتی متناسب با این شرایط تلخ در سطح جامعه وجود ندارد. درحالی که باید بعد پیشگیرانه و حمایتگرایانه را آن‌چنان قدرتمند کرد که تلخی مساله به حداقل ممکن برسد. مساله مهم دیگر وجود بانک اطلاعات واقعی در این زمینه است. جامعه آمریکا بسیار گسترده و با تنوع فرهنگی و اجتماعی است، اما بخشی از کودک آزاران جنسی را براساس گرایش آنها به کودکان مشخص کرده‌اند.

در حال حاضر در جامعه ایران آزار گران جنسی به‌طور کلی و در بخش کودکان اصلا رصد نمی‌شوند و نظارتی برآنها نیست. به‌عنوان مثال یک تجاوز پنج سال گذشته در یکی از شهرک های نزدیک تهران رخ داد و ناظم متجاوز در نهایت حکمی را دریافت کرد که به او امکان تکرار مجدد اقدامات ناشایست خود را می‌داد.

در هنگام دستگیری بسیاری از آزار گران جنسی متوجه وجود پرونده‌های متعدد آزار جنسی درباره آنها می‌شویم. امروز جامعه به میزانی از رشد و توسعه رسیده است که باید کودک‌آزاران را در آن به درستی شناسایی و درمان کرد. بخشی از کودک‌آزاران علاقه‌مند به ارتباط جنسی با کودکان هستند و به پدوفیلی مبتلایند.

این افراد باید از هر نظر مورد بررسی، معاینات روانی و مشاوره قرار بگیرند. هنگامی که مسئولان نظام آموزشی متجاوز گروهی در دبیرستان پسرانه را نیروی آزاد اعلام می‌کنند بسیار تلخ و ناگوارتر از مساله تجاوز روی داده است. آیا نیروی آزاد به معنای آن است که در زمان اشتغال به کار این فرد هیچ‌دقت عملی به عمل نیامده است و اکنون هیچ‌مسئولیتی برعهده نهاد آموزشی نیست؟! در واقع افراد جامعه با به زبان آوردن این کلمات تنها به عمق بی‌‌‌توجهی به کودکان و عدم مسئولیت‌پذیری برخی مسئولان واقف می‌شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha