بیشتر روزها وقتی صبح از خواب بیدار می شوم، احساس می کنم، امروز یک کار جدیدی به عهده من گذاشته شده است، یعنی هر روز کاری جدیدی باید انجام دهم در حالی که از انجام کارهای روز های گذشته هیچ چیزی به یاد نمی آوردم. این وضعیت من و خانواده ام را خسته و کلافه کرده است.

وقتی همه چیز را فراموش می کنی

سلامت نیوز:  بیشتر روزها وقتی صبح از خواب بیدار می شوم، احساس می کنم، امروز یک کار جدیدی به عهده من گذاشته شده است، یعنی هر روز کاری جدیدی باید انجام دهم در حالی که از انجام کارهای روز های گذشته هیچ چیزی به یاد نمی آوردم. این وضعیت من و خانواده ام را خسته و کلافه کرده است.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از  ایرنا، مشکلاتم یکی دو تا نیست، با خودم درگیرم، گاهی در ارتباط با افراد جدید دچار استرس می شوم، موقعیت های جدی اذیتم می کنم، دیگر از این وضعیت خسته شده ام و همسرم نیز دیگر تحمل چنین وضعیتی را ندارد و مدام می گوید: کار و برنامه های زندگیمان را یکی یکی به هم می زنی و همه چیز را فراموش می کنی، حتی یادت می رود که چه کسی هستی، فرزند داری یا نه، من چه نسبتی با تو دارم و....
انتظار همسر و فرزندانم به جا است اما هیچ پاسخی در برابر انتظار و سووال آن ها ندارم حتی گاهی اوقات نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنند و بسیاری از موقعیت هایی را که تعریف می کنند، به یاد نمی آوردم، بسیاری از اوقات احساس می کنم هیچ وظیفه ای در برابر آن ها ندارم.
با اینکه هنوز جوان هستم و پا به میانسالی نگذاشته ام اما اطرافیانم می گویند چرا اینقدر در فکری؟ چرا اینقدر شکسته شده ای و موهایت زود سفید شده است؟ ضعف و اضطراب دست از سرم بر نمی دارد...
یک روز به اصرار بچه ها به پارک رفتیم. بچه ها مشغول توپ بازی بودند و از من هم خواستند که در بازی آن ها مشارکت کنم و همین که توپ را به من دادند و رفتم به دنبال توپ احساس کردم خانواده ام را گم کرده ام، به دنبال توپ و افراد خانواده ام می گشتم. در همین زمان احساس کردم اسمی از فرزندانم نمی دانم، حتی اسم خودم را هم فراموش کرده بودم. به این طرف و آن طرف می دویدم و در عین حال استرس تمام وجودم را فرا گرفته بود و می ترسیدم که نکند گمشده ام و مدام فکر می کردم نکند در خواب هستم و همه رفته اند و من را جا گذاشته اند.
اسم کسی یادم نمی آمد، در حالی که همه آنجا بودند اما خودم را تنها می دیدم، چیزی از گذشته که با چه کسانی بودم و اینکه باید به دنبال چه کسی باشم، به یاد نمی آوردم...
دیگر توان صحبت ندارد، چهره اش را در میان دست هایش پنهان می کند و آرام آرام اشک می ریزد..
این جملات درددل های فردی است که به بیماری اختلال تجزیه ای مبتلا است اختلالی که فرد را آنچنان درگیر می کند که دیگر توان زندگی با جمع را نخواهد داشت، نوعی فراموشی هویت یا گریز از شخصیت حقیقی که فرد در گذشته داشته است. این بیماری شدت و ضعف هایی دارد به گونه ای که در بررسی اختلالات تجزیه ای می توان گفت اختلال اصلی در این دسته از بیماری ها، تغییر در وضعیت هوشیاری است به طوری که بیمار احساس می کند فاقد هویتی واحد است، یا نسبت به هویت خود اغتشاش ذهنی داشته یا شخصیت های متعددی دارد.
پیدایش این گروه از اختلالات روانی و رفتاری ریشه در حوادث تروماتیک مانند سوء استفاده جنسی و جسمی در دوران کودکی دارد و در حقیقت روانشناسان ایجاد حالت اختلالات تجزیه ای را به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر تروما می دانند تا قربانی را از رنج و درد حاصل از آن رهایی دهد.

*اختلال تجزیه ای فراموشی با دارو درمان نمی شود
با توجه به اهمیت شناخت این بیماری «زهرا استواری» کارشناس ارشد رواشناسی بالینی و مشاور روان درمانگر در این باره در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی ایرنا گفت: اختلال تجزیه ای در حقیقت مکانیزمی است برای تحمل نکردن. درست این اختلال زمانی در فرد بوجود می آید که نمی توان واقعیت بوجود آمده در زندگی خود یا اطرافیان و حتی در جامعه را تحمل کند و این رفتار بدون تردید از دوران کودکی پایه گذاری می شود.
وی افزود: این دسته افراد از دنیای واقعی فاصله دارند و حتی در برخی مواقع می توان گفت که اختلال تجزیه ای فرد را حقیقت گریز می کند، مبتلایان به اختلال تجزیه ای با تجویز دارو، درمان نمی شوند، چنانچه شدت اختلال بیش از حد باشد مشاور یا روانپزشک در آن زمان است که برای بیمار خود دارو تجویز می کند.
رواندرمانگر بالینی گفت: با توجه به اینکه ریشه این آسیب در دوره کودکی فرد است لذا تنها از طریق روانکاوی می توان راهی برای درمان این اختلال در شخص مبتلا درنظر گرفت و با توجه به حالات رفتاری یکسان در فرد، نمی توان اینگونه رفتار را به جنس خاصی نسبت داد یا درصدی برای مبتلایان، تعیین کرد.
استواری اضافه کرد: اختلال تجزیه ای انواع مختلفی دارد که از آن جمله می توان به اختلال هویت تجزیه ای، فراموشی تجزیه ای یا اختلال گسست از واقعیت که در این بین از شدت بالایی برخوردار است، اشاره کرد و اختلال هویت تجزیه ای از نوع خفیف آن است که فرد بینش دارد و متوجه است که دچار اینگونه رفتار و اختلال شده و امکان دارد که به مشاور و روانپزشک مراجعه کند.
وی افزود: با توجه به اینکه در اختلال تجزیه ای فرد با هویت خود فاصله می گیرد و دیگر نمی خواهد به حقیقت واقعی برگشت کند، در این صورت روانشناسان معتقد هستند فرد تجزیه شده و حالت فراموشی که آزاردهنده هم ممکن است، نباشد، بارزترین نشانه و حالت بوجود آمده در این دسته افراد است.

*اختلال تجزیه ای فراموشی همراه با سایر اختلالات بروز می کند
استواری گفت: زمانی که حادثه ای برای فردی بوجود آمده برای جلوگیری از تکرار مجدد آن که دیگر نمی خواهد به سمت گذشته که یک واقعیت است، بازگشت کند، در این مرحله اختلال گسست از واقعیت در شخص مبتلا شکل گرفته و در این صورت است که یک روانکاو یا رواندرمانگر می تواند آسیب بوجود آمده را شناسایی و فرد مبتلا را درمان کند.
این مشاور روانشناسی بالینی گفت: درمان این دسته مبتلایان به اختلال تجزیه ای بسیار سخت و طولانی است چراکه ممکن است فرد مبتلا همزمان با این اختلال به احتمال فراوان دارای اختلالات دیگرهمچون استرس و اضطراب نیز باشد و در این قسمت نقش روانکاو با توجه به تروما و ضربه ای که به فرد وارد شده است، رفتارهای تجزیه ای را می تواند، تشخیص دهد.
وی افزود: شخص مبتلا به اختلال تجزیه ای با توجه به شدت و ضعف این نوع رفتار می تواند به خود و اطرافیان آسیب رساند و از این رو نیاز است برای طی کردن مراحل درمانی که طولانی مدت هم خواهد بود به مشاوران و متخصصین روانشناس مراجعه کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha