نتایج تحقیقی جدید از سوی گروهی از دانشمندان آمریکایی یک باور دیرینه را تایید کرده است؛ هرآنچه بخواهید به آن می‌رسید.

«تحقیقات ثابت کردند به هرچه بخواهید می‌رسید»؛ چقدر به این جمله باور دارید؟

سلامت نیوز: نتایج تحقیقی جدید از سوی گروهی از دانشمندان آمریکایی یک باور دیرینه را تایید کرده است؛ هرآنچه بخواهید به آن می‌رسید.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرآنلاین، نتایج این مطالعه که به تازگی انجام شده، نشان می‌دهند که وقتی انسان واقعا چیزی را می‌خواهد در میدان الکترومغناطیسی که مغز ایجاد می‌کند، امواجی(موج مثبت) تولید می‌شود که در عالم پخش شده و بعد از مدتی اگر فردی چیزی را واقعا بخواهد، به آن می‌رسد.دانشمندان می‌گویند این تحقیقات براساس نظریه کوآنتوم انجام شده است. براساس این نظریه دنیا به همان شکلی است که افراد در ذهنشان آن را می‌بینند، حالا کافی است در ذهنتان به خواسته‌هایتان برسید، باقی کار را امواج مثبت انجام می‌دهند.با همین کار افراد زیادی به رویاهای خود رسیده‌اند، جیم کری هنرپیشه معروف هالیوود در این باره می‌گوید: «این فقط درباره این است که به عالم (universe) بگویید چه چیزی می‌خواهید و بعد به سمت آن حرکت کنید.»

محتوای سطرهای بالا را باور کردید؟ چقدر باور کردید این حرف‌ها علمی است؟ این حرف‌ها چقدر نحوه زندگی کردن شما را تغییر می‌دهد؟ روایت تحقیق محققان آمریکایی درباره امواج مثبت و ... که شاید آن را باور کرده یا به عنوان حرفی علمی آن را باور کرده باشید، مانند هزاران روایت دیگری که هر روز در سایت‌ها می‌خوانید، روایتی غیرعلمی است.

این ماجرا یک ماجرای شبه‌علمی است. فیلسوفان علم شبه‌علم را با این ۲ ویژگی تعریف می‌کنند: این گزاره‌ها نتیجه یک فرایند علمی نیستند اما افرادی که آنها را ساختند به شدت تلاش می‌کنند تا بگویند حرف‌های علمی می‌زنند.

همین ویژگی دوم، در چند سال گذشته قدرت عجیبی به برخی گزاره‌های شبه‌علمی داده است که ما هر روز با آنها زندگی می‌کنیم و فکر می‌کنیم دانشمندان آن را اثبات کرده‌اند؛ از پزشکی تا روانشناسی، محیط زیست، فیزیک، زمین‌شناسی و ... را شبه‌علم فراگرفته است.

در پزشکی، هم اکنون بخش‌های مختلفی وجود دارد که افراد جان خود را در اختیارش قرار می‌دهند، بخش‌هایی که ادعا می‌کنند علمی هستند اما برپایه هیچ کدام از اصول زیست‌شناسی نیستند؛ از طب سنتی تا همیوپاتی و طب سوزنی. در روان‌شناسی، برخی روانشناسان در سخنرانی‌های خود از مردم می‌خواهند با فرستادن انرژی مثبت به موفقیت برسند. در محیط زیست، شرکت‌های نفتی در آمریکا با استخدام برخی دانشمندان تحقیقات غیرعلمی اما با ظاهر علمی منتشر می‌کنند تا می‌گویند تغییراقلیم واقعی نیست و انتشار سوخت‌های فسیلی ادامه بدهند. در فیزیک، ۴۰۰ سال پس از انتشار نظریه جاذبه توسط نیوتون هنوز افرادی می‌گویند زمین تخت است، در زمین‌شناسی هنوز زلزله‌ها پیشبینی‌ می‌شوند و ایجاد چنین روایت‌های غیرعلمی در حوزه‌های مختلف همچنین ادامه دارد.

این وضعیت امروزی خطری است که در قرن ۲۰ فیلسوفان علم نسبت به خطرات آن آگاه شده بودند و براین اساس تعریف‌های مختلفی از علم ارائه دادند تا مرز بین علم و غیرعلم مشخص شود.

کارل پوپر فیلسوف اتریشی یکی از افزادی بود که سعی کرد این مرز را به طور کاملی تعریف کند، به گفته او یکی از اصلی‌ترین تفاوت‌های علم و شبه‌علم در این است که در علم شما به دنبال مشاهدات و آزمایش‌هایی می‌روید که گزاره شما را رد کند اما در شبه‌علم وضعیت برعکس است.

برای مثال، اگر در هر جای زمین فردی آزمایشی انجام بدهد که نشان دهد که سیبی به زمین سقوط نمی‌کند و هربار آن را رها می‌کنید در جایش ثابت می‌ماند شما توانسته‌اید به نوعی گزاره نیوتون را رد کنید، اما در شبه‌علم وضعیت برعکس است؛ کافی است شما انرژی مثبت بفرستید و از سربازی معاف شوید آن وقت از این تجربه به عنوان اثبات علمی بودن گزاره علمی خود اثبات می‌کنید، بدون آنکه بارهایی که انرژی مثبت فرستاده و شکست خورده‌اید را در نظر بگیرید. پوپر در این رابطه گفته بود:‌ «اگر به دنبال یک تاییدیه برای نظریه خود هستید می‌توانید به راحتی اینکار را انجام بدهید. اما تنها آزمایش واقعی برای یک تئوری آزمایشی است که سعی می‌کند آن را رد کند.»

از سوی دیگر به گفته اگر نظریه‌ای غیرقابل انکار باشد باز هم نمی‌توان آن را علمی دانست، برای مثال اگر شما بگویند عالم دلش می‌خواهد که کسی که خواسته‌هایش برسد و کسی دیگر نرسد شما با یک گزاره غیرقابل انکار مواجه شدید که علمی نیست.

در واقع به گفته پوپر این ۲ ویژگی در کنار هم مواردی هستند که اگر رعایت شوند می‌توان شبه‌علم را از علم تشخیص داد. کافی است از خودتان بپرسید که چرا از افرادی که انرژی مثبت می‌فرستند فقط چند نفر خوشحال هستند؟ طب سنتی روی چند نفر تاثیر مثبت داشته است؟ همه این سوال‌ها که فیلسوفان علم ساختار آن را مشخص کردند می‌توانند به سادگی علم را از غیرعلم جدا کنند.

 به روایت ابتدای یادداشت برگردید، به تعداد دفعاتی که چیزی را واقعا خواستید آن به عالم گفتید اما به آن نرسیدید چقدر است؟ شاید این همان مثال نقضی باشد که شما برای رد علمی بودن جملات بالا لازم داشتید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha