این روزها بیشتر از همیشه به نظر می رسد که متاسفانه نخبگان و افرادی را هم که می‌توانند در جامعه ما اثربخشی مثبت داشته باشند، فراری داده ایم.

بیشترین قتل‌ها از دل خانه‌ها بیرون می‌آید

به گزارش سلامت نیوز به نقل از فرارو، ما تمام عناصری را که موجب اتحاد، همبستگی و وحدت اجتماعی می‌شوند، از کار انداخته ایم و در مقابل، تمامی نیروهای گسست اجتماعی را فعال کرده ایم. وضعیت انهدام اجتماعی تا حدی پیش رفته که حتی خانواده‌های ما نیز در حال از بین رفتن هستند. جنگ برادر علیه برادر، جنگ برادر علیه خواهر و خواهر علیه برادر، نمونه‌هایی کوچک از خشونت‌هایی است که در نهاد خانه و خانواده شکل می‌گیرد. بیشترین نزاع‌ها نه در خیابان ها، بلکه در خانه‌ها رخ می‌دهد، بیشترین قتل‌ها از دل خانه‌ها بیرون می‌آید.


مهدی فروزش، مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران از افزایش نزاع منجر به آسیب در تهران خبر داد و گفت: «از ابتدای فروردین تا پایان شهریور امسال، ۵۵ هزار و ۲۹۹ نفر به دلیل آسیب‌های ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی این استان مراجعه کردند که این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته (۱۴۰۱) نیم درصد افزایش یافته است.»

نگاهی به آمارهای سال گذشته نشان می‌دهد که از ابتدای سال ۱۴۰۱ تا پایان دی ماه، استان تهران با ۸۷ هزار و ۳۰۶ نفر، مراجعه آسیب‌های ناشی از نزاع در صدر استان‌های پر خشونت کشور ایستاده بود.وقتی در تاریخچه نرخ نزاع‌های منجر به مراجعه به پزشکی قانونی دقیق‌تر می‌شویم. با شیب صعودی مواجه می‌شویم. گرچه سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۴۰۰ آمار نزولی را ثبت کرد، اما در سال ۱۳۹۶ تهرانی‌ها با ۹۳ هزار و ۲۹۵ مورد نزاع منجر به آسیب، رکورد سال ۱۳۹۵ را زده اند.

این در حالی است که آمار سال ۱۴۰۱ تا پایان دی ماه، فاصله بسیار کمی با آماری دارد که تا پایان سال ۱۳۹۶ ارائه شده است.مقایسه آمارهای سال ۱۳۹۵ با سال ۱۳۹۶، ابعاد تفاوت در رکوردهایی که اخیرا ثبت شده را بهتر مشخص می‌کند. در سال ۱۳۹۵ تعداد ۶ هزار و ۹۲۸ نفر به علت صدمات ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی استان تهران مراجعه کردند و از ‏این تعداد، ۲ هزار و ۵۹۵ نفر را زنان تشکیل می‌دادند. در مقایسه با این آمار، تنها در ۶ ماه نخست سال جاری، ۲۰ هزار و ۷۰۹ نفر زن قربانی نزاع منجر به آسیب شده‌اند.


با وجود این که از دهه ۱۳۹۰ تا کنون، طی برخی سال‌ها، آمارهای نزاع منجر به آسیب در پایتخت روندی همراه با فراز و فرود داشته، اما تفاوت‌های آماری بین سال‌های دهه ۱۳۹۰ با دهه ۱۴۰۰ کاملا مشخص است. با توجه به این شرایط پرسش‌هایی مطرح است از جمله این که علل رشد خشونت در جامعه چیست و چگونه می‌توان از خشونت و نزاع اجتماعی در جامعه ایرانی فاصله گرفت. سعید معید فرد، جامعه شناس، در گفتگو با فرارو به این پرسش‌ها پاسخ داده است:


جامعه از استقلال و خودگردانی اجتماعی فاصله گرفته است


سعید معید فرد به فرارو گفت: «معتقدم شرایط فعلی و خشونت اجتماعی، می‌توانست به مراتب بدتر از چیزی باشد که اکنون است. جامعه ما تا حدی «خود کنترلی» دارد. جامعه ما تحمل و صبر بالایی دارد و به برخی بنیان‌ها، ارزش‌ها و هنجارهای دیرینه، اعتقاد دارد. افرادی در جامعه ما حضور دارند که با چنگ و دندان تلاش دارند از وخامت اوضاع بکاهند.

اگر اینطور نبود، وضعیت باید بسیار بدتر از چیزی بود که اکنون شاهدیم. مردم ما نجابت بسیار بالایی دارند، اما مسئولان در اموری اجتماعی ورود می‌کنند که نتایجی مخرب به بار می‌آورد. بسیاری از سیاست گذاری‌های حوزه اجتماعی و تصمیم گیری‌ها، عملا هیچ تناسبی با واقعیت‌های جامعه ما ندارد.»

وی افزود: «درست است که تاکید دارم جامعه ما همچنان جامعه با نجابتی است، اما در شرایط فعلی نمی‌توانم برای آینده جامعه مسیری مشخص کنم و بگویم باید این اتفاقات در جامعه رخ دهد تا شاهد تغییراتی گسترده در کنترل خشم اجتماعی باشیم. معتقدم که باید اجازه داده شود جامعه روی پای خود ایستاده و «خودگردانی» انجام دهد. مداخله‌های بیش از حد اجتماعی از سوی نهادهای قدرت، نتیجه‌ای منفی بر ساز و کار اجتماع خواهد داشت. متاسفانه این رفتارها باعث شده، اصول و ارزش‌های جامعه یکی یکی بی‌اعتبار و نابود شوند.»


شیوع فردگرایی در جامعه ایرانی


این جامعه شناس در ادامه گفت: «حاکمیت باید فضایی ایجاد کند که مردم و رسانه‌ها بتوانند به راحتی درباره مشکلات و معضلات اجتماعی صحبت کنند و راهکاری برای شرایط اندیشیده شود. تاکید دارم که مهمترین مشکل جامعه امروز ما، مشکل اقتصادی نیست و این که تمامی علت خشم مردم جامعه را مسائل اقتصادی در نظر بگریم نیز اشتباه است. مهمترین مشکل ما که اتفاقا مشکل اقتصادی نیز به آن ضمیمه شده، از «حیز انتفاع» ساقط شدن جامعه یا «مرگ جامعه» است. ما جامعه را کشته ایم.

ما تمامی نهادهایی را که می‌توانند زمینه ساز حیات یک جامعه باشند از اعتبار خارج کرده ایم. ما امکان کنشگری فعال جامعه را از آن گرفته‌ایم و یک انفعال کامل اجتماعی را جایگزین کرده‌ایم. ما از فعالیت هر نهاد اجتماعی که سعی داشته تلاشی در جهت تغییر جامعه انجام دهد، ممانعت کرده ایم. ما نخواستیم جامعه همان شکلی که می‌خواهد باشد. بلکه سعی کردیم جامعه را به شکل دلخواه خودمان تبدیل کنیم.»


وی افزود: «جامعه‌ای که از ماهیت خود خارج شود، نمی‌تواند پیشرفت کند یا مشکلات اقتصادی و اجتماعی خود را حل کند. مردم ما طی قرن‌ها در سخت‌ترین و طاقت فرساترین شرایط زندگی کرده اند. درواقع مردم ما آموخته‌اند زیر بار مشکلات کمر راست کرده و دوباره به حیات خود ادامه دهند. اما وقتی اجازه ندهیم این جامعه به روش خود رشد کند، افراد جامعه را به یک «فردگرایی مطلق» سوق می‌دهیم و آنان را درگیر «جنگ همه علیه هم» می‌کنیم.

در چنین فضایی نه تنها خشونت رواج پیدا می‌کند، بلکه اقتصاد رشد نمی‌کند و فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی منهدم می‌شود. مناقشات و تضادهای بین فردی نیز در همین فضا روند صعودی پیدا خواهد کرد. بر این اساس، ریشه همه مشکلات «فقر اجتماعی» است. ریشه همه مشکلات این است که نگذاشتیم جامعه روی پای خود بایستد و قدرتمند شود.»


تضعیف نهاد خانواده و از بین رفتن اتحاد اجتماعی


معید فرد گفت: «متاسفانه نخبگان و افرادی را هم که می‌توانند در جامعه ما اثربخشی مثبت داشته باشند، فراری داده ایم. ما تمام عناصری را که موجب اتحاد، همبستگی و وحدت اجتماعی می‌شوند، از کار انداخته ایم و در مقابل، تمامی نیروهای گسست اجتماعی را فعال کرده ایم. وضعیت انهدام اجتماعی تا حدی پیش رفته که حتی خانواده‌های ما نیز در حال از بین رفتن هستند. جنگ برادر علیه برادر، جنگ برادر علیه خواهر و خواهر علیه برادر، نمونه‌هایی کوچک از خشونت‌هایی است که در نهاد خانه و خانواده شکل می‌گیرد. بیشترین نزاع‌ها نه در خیابان ها، بلکه در خانه‌ها رخ می‌دهد، بیشترین قتل‌ها از دل خانه‌ها بیرون می‌آید.»


وی افزود: «ما عرصه‌های اجتماعی مکمل را که می‌توانستند به کمک نهاد خانواده آمده و از خانواده صیانت کنند از دست داده ایم، بنابراین خانه، «تنها» شده است. این دقیقا شرح وضعیتی است که ما داریم. برخی نهادها برای نشان دادن اقتدار خود، سایر نهادها و تشکل‌ها را نابود کرده و از کار انداخته اند. نتیجه این نوع رفتار را نیز می‌بینیم.

اگرچه معتقدم وضعیت می‌تواند از این چیزی که می‌بینیم بدتر هم باشد، اما جامعه نیاز به احیا دارد. اگر جامعه احیا نشود، همه چیز بر فناست. اساس زندگی ما انسان‌ها، در «حیات اجتماعی» است. با تداوم این وضعیت شاهد جمعیت کثیری از افراد پراکنده و غیراجتماعی خواهیم بود که خاصیت و اثربخشی خاصی ندارند.» این جامعه شناس گفت: «اساسا ناامیدی بخشی از شرایط جامعه است.

وقتی شما احساس پیوند خود را با دیگران از دست می‌دهید، در نتیجه هیچ امیدی نخواهید داشت. اما ناامیدی را نمی‌توان ریشه اصلی مشکلات فعلی دانست. باز هم به اصول درست زندگی اجتماعی بر می‌گردم. بسیاری از افراد با وجود این که وضع مالی خوبی ندارند و حتی در یک روستا زندگی می‌کنند، حس همکاری دارند.

این افراد در شرایط سخت حاضرند همه نوع ایثارگری و کمک به همنوع داشته باشند، حتی در بدترین شرایط و با حداقل امکانات. علت مشخص است. چون جامعه شکل سالم خود را حفظ کرده و اتحاد اجتماعی وجود دارد.» وی افزود: «متاسفانه بسیاری از سخنانی که جامعه شناسان مطرح می‌کنند، اساسا مورد توجه مسئولان قرار نمی‌گیرد و هشدارهای ما عملا بی فایده است.

مشکل این است که حاکمیت مجال مداخله کنشگران دانشگاهی و صاحب علم را در امور اجتماعی نمی‌دهد. بخشی از علت این که آمارهای ما حادتر شده نیز به همین بی توجهی به بحران‌های موجود و تشدید بحران‌های پیشیین در سایه این بی توجهی‌ها مرتبط است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha