سوختگيهاي شديد در اين افراد كارهاي روزمره آنها را شديداً دچار مشكل ميكند. اگر اين بيماران توسط پزشكان مجرب تحت نظر باشند، مشكلات پوستيشان فقط تا حدي قابل تحمل ميشود.
دكتر احمد مرادي متخصص پوست با بيان اين جملات ادامه ميدهد: «گاز خردل منجر به سوختگي ميشود كه اين سوختگي ميتواند درجه يك يا دو و يا درجه سه باشد. سوختگيهاي درجه يك و دو ترميم ميشوند ولي سوختگي درجه سه مثل خيلي از سوختگيهاي ديگر متاسفانه ترميم نميشود و بافت آن تبديل به فيبروز ميشود.
وقتي هم كه اين اتفاق ميافتد ديگر بافت فعاليت طبيعي خودش را ندارد يعني تبديل به بافتي ميشود كه عرق نميكند و تحملش نسبت به گرما و سرما و عوامل محيطي خيلي كاهش مييابد.
وي با بيان اينكه خوشبختانه تعداد جانبازان شيميايي مبتلا به سوختگي درجه سه كم است و چيزي حدود صد نفر هستند ولي با مشكلات فراواني روبهرو هستند ميگويد: «هر جا كه عرق و گرما بيشتر است اثر تخريبي گاز خردل نيز زيادتر است مثل زير بغل و كشاله ران. دوز گاز خردل و نزديكي به آن تاثير متفاوتي در سوختگي دارد.
اين گاز اگر در جاهاي خشك باشد و رطوبت زيادي نداشته باشد چندين روز روي خاك باقي ميماند. البته بر خلاف تصور عمومي اثرات ناشي از اين گاز به هيچ وجه ارثي نيست و به فرزندان آينده منتقل نميشود.»
علاوه بر بيماريهاي پوستي ناشي از مجاورت با گاز خردل، بيماريهاي ريوي حاصل مجاورت با گازهاي شيميايي نيز بستگي دارد به زمان مجاورت با اين گازها. اين گازها يك سري عوارض حاد دارند. مثلاً گاز خردل يكي از گازهاي قديمي است كه چندين هزار نفر قبلاً در اثر اين گاز در كشورهاي مختلفي مثل روسيه دچار عوارض آن شدند.
دكتر مهدي ملكنژاد فلوشيپ دانشگاه علوم پزشكي مشهد و متخصص ريه به عوارض گوارشي ناشي از مجاورت با اين گاز اشاره ميكند و ميگويد: «عوارض گوارشي اين عارضه به صورت تهوع و استفراغ هستند. همچنين تنگي تراشه ممكن است در اثر مجاورت با اين گاز به وجود بيايد و غضروفهاي تراشه را دچار اختلال كند.»
وي با اشاره به اينكه بيماريهاي تنفسي در تمام دنيا چهارمين علت مرگ و مير است كه اشكال مختلفي دارد، ادامه ميدهد: «شايعترين اين بيماريها به شكل برونشيت مزمن است كه شامل جانبازان شيميايي هم ميشود.
در اين بيماري سيستم مژكهاي تنفسي دچار اختلال ميشود ولي منجر به سرطان ريه نميشود چون سرطان ريه شامل افرادي ميشود كه در مجاورت طولانيمدت با اين گاز باشند. علاوه بر آن آنفيزم و فيبروز ريه و تنگي تراشه از ديگر عوارض مزمن مجاورت با اين گاز هستند. ريفلاكس معده نيز در اين افراد اگر مبتلا به آسم باشند در 70درصد موارد ديده ميشود.»
به گفته اين متخصص بازتواني ريوي علاوه بر اينكه بايد احتياط شود تداخلات دارويي براي اين افراد به وجود نيايد، بايد در رأس درمان اين افراد قرار گيرد چون اين بيماران مشكلات همزمان دارند مثلاً بيماري كه از داروهاي اعصاب استفاده ميكند، اين داروها عوارض مختلفي دارند و ميتوانند منجر به اختلالات متنوعي در فرد شوند. با بالا رفتن سن تشديد ميشوند و قابل بهبود كامل نيستند.
شرح پريشاني
«هر چروكي كه بر صورت من پيداست نمايانگر هزاران درد و رنج است.»
وارد بخش روانشناسي كه ميشوي شنيدن اين عبارت توجهت را به سوي مردي جلب ميكند كه صورتش خيس اشك است. عباس رنجبران 46 ساله است و از همدان ميآيد؛ با صدايي كه هم خشم را در آن ميبيني و هم بغض را.
به سالني كه از متخصصان و بيماران تقريباً پر شده است اشاره ميكند و ميگويد: «طي كردن اين مراحل، مشكل من و خانوادهام را حل نميكند. با پر كردن اين كاغذها و پروندهها هيچ دردي از من دوا نميشود. من تا به حال به هيچ روانپزشكي مراجعه نكردم چون ميدانم كه بيفايده است.»
روانپزشك شرح حال او را ميپرسد: «پيش هر پزشكي كه ميروم داروهاي اعصاب و خوابآور به من ميدهند. فقط هم پيش پزشك عمومي ميروم چون هيچ متخصصي به موقع به من وقت ويزيت نميدهد.
متاسفانه در اين جامعه ديد برخي متخصصان بيشتر مادي است و كسي دلش به حال بيمار نميسوزد. الان 20 سال است كه خوابم وقت و وعده ندارد. مشكلات زندگي من آنقدر زياد بوده كه از تفريح كردن فقط اسم آن را شنيدم. از سونا و رستوران و ... فقط تابلوهاي آنها را ديدم. همسرم حتي از من وضعيت بدتري دارد. ديسك كمر دارد و اصلاً شرايط روحي مناسبي ندارد.» اينها را ميگويد و ميرود.
دكتر نغمه مخبر، فلوشيپ روانپزشكي و استاديار دانشكده علومپزشكي مشهد به مشكلات روحي اين بيماران كه تنها در نتيجه بيماريشان بوجود ميآيد اشاره ميكند: «اين جانبازان مشكلات جسمي خيلي شديدي دارند و علاوه بر آن از مشكلات شديد روحي هم رنج ميبرند. مشكل آنها به خلقشان برميگردد و بيشتر افسردگيهايي كه خفيف و مزمن هستند.
اين بيماران خيلي اوقات نميدانند كه مشكلاتشان مربوط به اين بيماري است و يا اصلاً در خيلي از موارد به پزشك هم مراجعه نميكنند يا اگر هم به پزشك مراجعه كنند آنقدر مشكل خود را جابجا و مخدوش مطرح ميكنند كه ممكن است به حساب اين گذاشته شود كه اين واكنشها به خاطر بيماري جسمي كاملاً طبيعي است و نياز به مداخله درماني ندارد.»
وي در ادامه ميگويد: «در درجه دوم بيماراني هستند كه از اختلال پس از سانحه رنج ميبرند و تا الان يكي دو مورد از اين افراد اين اختلال در آنها آنقدر شديد بود كه نشان ميداد اين بيماران تا به حال هيچگونه درمان صحيحي نگرفتند. درمان اين بيماران اساساً رواندرماني است كه در جامعه ما به خاطر كمبود پزشكان متخصص اين درمان صورت نميگيرد.»
وي با اشاره به اينكه احساسي كه بعد از جنگ به سراغ جانبازان ميآيد و اينكه گمان ميكنند جامعه براي آنها هيچگونه احترامي قائل نيست به همراه مشكلات فيزيكي كه دارند مشكلات عمدهاي را در زندگي آنها به وجود ميآورد و خيلي اوقات مورد توجه قرار نميگيرند، اظهار ميكند: «اختلال استرس پس از سانحه وقتي كه مزمن ميشود درمانش خيلي سخت ميشود.
وقتي در فاز حاد اقدام درماني صورت گيرد حتي تا صد در صد هم هست ولي وقتي مزمن شود با اختلالات خلقي همراه شده و درمان آن خيلي سخت ميشود ولي درصد خيلي بالايي از اين افراد درمان نميشوند.»
وي در ادامه با بيان اينكه موارد بستري اين افراد هم خيلي زياد است ميگويد: «متاسفانه سوءمصرف مواد در اين افراد زياد است مخصوصاً اپيومها كه هم مسكن درد هستند و هم از نظر روحي اكثر اين افراد براي خوددرماني از آن استفاده ميكنند.
همچنين با درمانهاي ما تداخلات دارويي خيلي مشكل ايجاد ميكند و عامل خيلي از بستريها ميتواند باشد. اقدام به خودكشي همراه با اختلالات خلقي يكي ديگر از علل بستري ميتواند باشد تا جايي كه كه ما الان در بيمارستان روانپزشكي ابنسيناي مشهد بخش جانبازان را افتتاح كرديم و 30تخت برايشان در نظر گرفتيم به اين دليل كه اين افراد كه بايد بستري و به بخشهاي عمومي ارجاء داده ميشدند.»
به گفته اين روانپزشك متاسفانه مشكلات روحي اين افراد در روابط بينفرديشان از جمله خانواده نيز تاثير دارد و اين موجب ميشود درصد زيادي از خانوادهها و همسران اين افراد دچار اختلالات عصبي و رواني شوند به علاوه اينكه نسلهاي آتي اين افراد نيز دچار مشكل خواهند شد.
قهرمانان بينام
در ميان اين جمع، بيمار ديگري را ميبينيم كه نميخواهد خودش را معرفي كند فقط ميگويد: «چهار فرزند دارم. هر دو چشمم در اثر مجاورت با گاز خردل تقريباً بينايي خود را از دست دادند. براي درمان با پيوند قرنيه يك بار به لندن رفتم ولي نتيجهاي نگرفتم. الان به من ميگويند سلولهاي بنيادي چشمم از بين رفته براي همين است كه پيوندم پس زده ميشود براي همين بايد مجدداً تحت عمل جراحي قرار بگيرم.»
سلولهاي بنيادي چشم سلولهايي هستند که توانايي ساخت ارگان چشم را دارند و نميتوانند در ساخت سلول ديگري مشارکت داشته باشند. اين سلولها را ميتوان از دهنده زنده، دهنده مرده و محيط کشت سلولي در آزمايشگاه تأمين کرد.
دکتر خسرو جديدي جراح و فوق تخصص قرنيه و رئيس بسيج جامعه پزشكي ميگويد: «اگر چشمي آسيب جدي ببيند تا اندازهاي که سلولهاي بنيادي آن از ميان برود در صورت پيوند قرنيه، پيوند پس زده ميشود. بنابراين گام اول جايگزيني سلولهاي بنيادي آسيب ديده چشم با سلولهاي سالم است.»
اين فوق تخصص قرنيه چشم که در يک طرح تحقيقاتي سلولهاي بنيادي چشم را به چند جانباز شيميايي پيوند زده است، با تشريح روش اين کار ميگويد: «در ابتدا سلولهاي بنيادي چشم از دهنده زنده (برادر و خواهر فرد مورد پيوند) گرفته شد و به جانبازان شيميايي که سلولهاي بنيادي چشم خود را در اثر گاز خردل از دست داده بودند، پيوند زده شد. اين در حالي بود كه پيوندها تا حد زيادي موفقيتآميز بود.»
وي در خصوص نتايج حاصل از اين پيوند در ادامه ميگويد: «بينايي اين افراد تا حدودي بازگردانده شده است و سلولهاي اپيتليوم قرنيه آنها ترميم شده که به اين ترتيب زمينه لازم براي عمل قرنيه در اين بيماران فراهم ميشود.»
رئيس بسيج جامعه پزشکي با اشاره به نحوه تأمين سلولهاي بنيادي چشم ادامه ميدهد: «در حال حاضر سلول از خود فرد گرفته ميشود، در محيط آزمايشگاه کشت داده شده و پس از آن پيوند زده ميشود. نکته مهم اين است که اين روش در دنيا و ايران به تازگي شروع شده و نميتوان با قطعيت در خصوص موفقيت اين طرح اظهار نظر کرد و براي بررسي نتايج آن نيازمند زمان هستيم.»
دكتر جديدي با اشاره به سابقه کاربرد سلولهاي بنيادي در درمان برخي از ضايعاتي که چشم با آن مواجه شده تأکيد ميكند: «موضوع سلولهاي بنيادي به طور کلي از دهه 90ميلادي آغاز شده و کشورهاي مختلفي از جمله ايتاليا، در زمينه درمان برخي از ضايعات چشم با سلولهاي بنيادي فعاليت کردهاند اما هيچ کدام از مواردي که اين کشورها کار کردهاند ضايعات ناشي از گاز خردل نبوده است.»