سه‌شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۶
کد خبر: 89296

ناظران اجتماعی، روان‌شناسان و رفتارشناسان جنسی شیوع فحشا و رواج رفتارهای جنسی خشونت‌آمیز در جامعه را به عنوان یکی از پیامدهای تابوسازی از روابط جنسی بررسی می‌کنند و از همین منظر است که ننگ اجتماعی بر امور جنسی افراد را نمی‌توان نادیده گرفت. در جامعه ما سال‌هاست که حرف زدن از رابطه جنسی نه‌تنها در مدارس و دانشگاه‌ها ممنوع است بلکه حتی در آموزش‌های پیش از ازدواج هم که چند سالی است باب شده، تنها اتفاقی که نمی‌افتد «آموزش» است. در چنین وضعیتی، مثل هر اعمال محدودیت دیگری، روشن است که زنان سهم بیشتری

خانم "دکتر عفت‌السادات مرقاتی خویی"  چه زمانی به زنان توصیه می‌کنید که به متخصص رفتارشناس جنسی – سکسولوژیست – مراجعه کنند؟ به عبارت دیگر با دیدن چه نشانه‌هایی زنان باید به فکر درمان جنسی خود یا همسرشان بیفتند؟
ما یکسری اختلالات جنسی داریم و یکسری مشکلات جنسی که این دو با هم متفاوت‌اند و آنچه من شخصا از تجربه کاری خودم دریافته‌ام این است که مشکلات جنسی در بیشتر موارد بر اختلالات جنسی غلبه دارند. برای مثالزنی که دچار کم‌میلی جنسی یا در ارگاسم بیولوژیک مشکل دارد یا مردی که مبتلا به اختلال در نعوظ است؛ همه اینها مواردی است که در حوزه اختلالات جنسی می‌گنجد و توصیه جدی می‌شود که در این موارد افراد به سکس‌تراپیست یا درمانگر جنسی مراجعه کنند یا به سکسولوژیستی با پیشینه مدیکال و اختلالات خود را درمان کنند. اما عموما بین 3 تا 5 درصد ممکن است افراد از این اختلالات رنج ببرند و باید گفت این آمار نسبت به تعداد کسانی که از مشکلات جنسی رنج می‌برند واقعا رقم زیادی نیست. آنچه در این بحث بیشتر مورد نظر من است لزوم توجه زنان به مساله مشکلات جنسی است که بعضا به دلیل بی‌توجهی ممکن است به اختلال هم تبدیل بشوند یا تنفر و بی‌میلی جنسی تولید کنند در حالی که این مشکلات اگر نزد متخصص رفتارشناس جنسی برده شود و مورد بررسی دقیق حرفه‌ای قرار بگیرد، خیلی وقت‌ها قابل حل است و زن و شوهر خواهند توانست به رضایت جنسی به عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای زندگی مشترک دست پیدا کنند.
با این تفسیر، آنچه اغلب از آن با عنوان «سردمزاجی» نام برده می‌شود و گفته می‌شود در زنان هم شایع‌تر از مردان است در کدام دسته است؟ اختلالات یا مشکلات جنسی؟
این هم در گام اول می‌تواند یکی از مشکلات جنسی باشد که بی‌توجهی به آن اختلالات جدی در پی دارد. مثلا مردی با همسر خود به من مراجعه می‌کند و می‌گوید همسرم بی‌میلی جنسی دارد یا سردمزاج است و من در رابطه زناشویی ارضا نمی‌شوم یا زنانی هستند که خودشان مراجعه می‌کنند و درباره خودشان معتقدند که از سردی مزاج در رابطه زناشویی رنج می‌برند اما به شما عرض می‌کنم که در بسیاری از موارد تنها در یک بررسی که کمتر از دو ساعت هم وقت نمی‌گیرد، درمی‌یابیم که اتفاقا این خانم بسیار نرمال است اما در ارتباط زناشویی خود با همسرش به هزار و یک دلیل که بعضی‌شان می‌تواند ناخودآگاه هم باشد سردی بروز می‌دهد. مثلا ممکن است این زن نارضایتی‌های انباشته‌شده‌ای از شوهر خود داشته باشد یا به دلایل متعدد دیگر از جمله ارزشگذاری یا نوع فرهنگ و تربیت خود را یک موجود جنسی نمی‌بیند بلکه بیشتر به عنوان یک «ابزار» رفتار می‌کند. در برخی زنان ما متاسفانه تنها چیزی که اولویت ندارد مساله جنسی است. این زنان خود را یک موجود جنسی نمی‌بینند و بنابراین به نیازها و احساسات جنسی خود هم بی‌توجه هستند.
چرا این قبیل مشکلات مرتبط با هویت جنسی در زنان بیشتر از مردان ست؟
دستکم در جوامعی که به لحاظ فرهنگی مرد و خواسته‌ها و نیازهایش را در اولویت قرار می‌دهند، این طور است. البته نمی‌توان مدعی شد که در جواع پیشرفته و بازتر که رابطه جنسی از شکل یک تابو خارج شده هم هیچ مشکل جنسی‌ای وجود ندارد. اما در مجموع علت اینکه مردان تا این حد جنسی معرفی می‌شوند این است که به مردان آموخته شده و مردان کاملا باور و قبول دارند که باید از نظر بیولوژیک ارضا شوند و این حق آنهاست. حق آنهاست که ناکام نباشند و ازدواج می‌کنند تا رابطه جنسی فعال و کامیابی داشته باشند. همه این تفکراتی که مردان در زمینه مسائل جنسی دارند به دلیل نوع آموزش و برخورد خانوادگی و اجتماعی متفاوتی است که از آن برخوردار می‌شوند. زنان هم باید به پتانسیل‌های خود دست پیدا کنند و ظرفیت‌ها، توانایی‌ها، خواسته‌ها و نیازهای طبیعی خود را بشناسند و درست مثل مردان برای برآورده شدن آنها تلاش و مشارکت کنند. البته با وجود همه اینها هستند کسانی که واقعا بی‌میلی جنسی دارند و این عارضه به هر حال در چند درصدی از زنان و حتی مردان وجود دارد و آن هم بازمی‌گردد به سوابق و تجربیات آنها، نوع تربیت و به‌خصوص روند مذهبی آنها. در جوامعی که مذهب مانور شدیدی روی مسائل، از جمله مساله جنسی می‌دهد ممکن است چنین نتایجی حاصل شود.
با وجود توضیحات شما و با وجود آنکه می‌دانیم مردان اغلب کمتر از زنان از مشکلات مرتبط با هویت جنسی رنج می‌برند اما سردی و بی‌میلی جنسی به هر حال در مردان هم وجود دارد و مردانی هم هستند که کارکرد جنسی فعال و راضی‌کننده برای همسران خود ندارند. در این موارد چه باید کرد.
حق باشماست. می‌دانید که در این زمینه‌ها اغلب در ایران کار تحقیقاتی بسیار کم انجام شده یا اصلا انجام نشده است. با این حال اگر نخواهم بگویم که بی‌میلی جنسی در مردان ایرانی شایع است، دست‌کم می‌توانم بگویم که بسیاری از زنان به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند که شوهران ما بی‌میلی جنسی دارند. قبل از هر چیز توصیه می‌کنم زنانی که چنین مشکلی با همسر خود دارند حتما به پزشک متخصص مراجعه کنند و مشکل خود را بگویند، چراکه این اقدام به نفع روابط زناشویی آنها تمام خواهد شد. اما در توضیح دلایل بی‌میلی جنسی در مردان باید گفت اگر هیچ بیماری زمینه‌ای مثل بیماری ‌ام اس، دیابت یا بیماری‌هایی از این قبیل وجود نداشته باشد و فرد هم مصرف‌کننده شدید سیگار و الکل نباشد و اعتیادی هم به هیچگونه مواد مخدر نداشته باشد، بی‌میلی جنسی او می‌تواند دلایل روانی داشته باشد و نه الزاما جسمی. دلایل جسمی را معمولا بسیار راحت‌تر می‌توان کشف و حتی درمان کرد اما درباره رنج‌ها یا مشکلات روحی و روانی کار حساس‌تر است. مردی که دچار بی‌میلی جنسی است ممکن است تحت استرس شدید قرار داشته باشد یا از وجود مشکلاتی در درون خانواده رنج ببرد. همین که مردان تنها مسوول اداره خانواده‌ها باشند و تنها کسی باشند که بار مشکلات اقتصادی را بر دوش می‌کشند استرس زیادی به آنها تحمیل می‌کند که می‌تواند حتی بر کارکرد جنسی‌شان هم تاثیر مخرب بگذارد. رنج‌های عصبی، اختلافات خانوادگی، خستگی مفرط و مسائل شایع دیگری از این قبیل هم می‌توانند مردان را دچار بی‌میلی جنسی کنند. یک مساله دیگر هم وجود دارد و آن عملکرد ابزاری برخی خانم‌ها در روابط زناشویی است که اغلب مردان را شاکی می‌کند. این قبیل مردان به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند خسته شدیم از اینکه همسرمان هیچ فعالیتی در رابطه جنسی نمی‌کند و منفعل است. عدم شراکت زنان در رابطه و فرآیند جنسی مردان را کم‌کم سرد می‌کند زنی که فعال نباشد از نظر روانی نمی‌تواند همسر خود را راضی کند. این زن خود را به عنوان ابزار پذیرفته و ابزارها هم می‌دانید که تا حدی کارکرد دارند و گاه حتی ممکن است کاملا قابل استفاده نباشند. این ابزار ممکن است خسته باشد و همسر خود را پس بزند و این پس زدن‌های مکرر سبب می‌شود که مثلا پس از 10 سال مرد کاملا دچار بی‌میلی جنسی شود و رابطه زناشویی بین زوج کاملا قطع شود. زمانی که این پروسه به صورت مشارکتی مدام تکرار نشود، سردی و بی‌میلی جنسی افزون و افزون‌تر خواهد شد.
در این زمینه شاید پرسش دیگری هم برای زنان مطرح باشد. اغلب درباره شروع‌کردن رابطه جنسی، در منابع اندکی که وجود دارد بحث‌های زیادی می‌شود و اغلب هم بحث‌ها ناظر بر این است که چرا زنان از شروع کردن رابطه بیم دارند و چرا به ندرت این اقدام را می‌کنند؟ شاید خود این امر هم در بی‌میلی جنسی شوهران تاثیر داشته باشد.
شروع کردن رابطه جنسی بسیار مهم است. هر کس که این رابطه را شروع کند لازمه‌اش تصورات و افکار جنسی تز قبل است این بازی فرد شروع‌کننده خواهد بود چراکه برانگیختگی طبیعی با روابط زناشویی موفق‌تر همراه خواهد بود اما اینکه چرا زنان نمی‌خواهند برنده این بازی باشند و نمی‌خواهند آغازگرش باشند از نگاه من به عوامل متعدد فرهنگی، روانی، آموزشی و اجتماعی بازمی‌گردد. عامل اجتماعی در این زمینه بسیار قوی‌تر از عوامل جسمی و پزشکی است. خیلی از زنان ما متاسفانه هنوز بدن خود را کشف نکرده‌اند و حساسیت‌ها و خواسته‌های خود را نمی‌شناسند. خیلی از زنان ما متاسفانه خیلی پیش از آنکه خود را بشناسند و اصلا رابطه جنسی را بشناسند وارد ازدواج می‌شوند و با این آموزه سنتی هم وارد ازدواج می‌شوند که «وظیفه» دارند درخواست‌همسر خود را لبیک بگویند در حالی که این درک درست نیست و زنانی که هویت خود را شناخته‌اند می‌دانند که رابطه جنسی تنها «درخواست» همسر آنها نیست بلکه یک ربطه پنجاه پنجاه است و حتی می‌توانم بگویم رابطه‌ای است که هر دو شریک جنسی باید در آن صدردرصد باشند و هر دو صددرصد حق دارند برای اقدام به رابطه و داشتن یک رابطه سالم فیزکی و روانی. مشکل اینجاست که زنان خود را در رابطه جنسی محق نمی‌دانند و برای همین هم اغلب از شروع رابطه سر باز می‌زنند یا واهمه دارند.
اعتقادات و باورهای سنتی غلط و نازلی هم درباره رابطه جنسی با همسر هنوز در میان بخش بزرگی از زنان ما رایج است. مثلا بعضی زنان از رابطه جنسی به عنوان حربه‌ای برای تحقق درخواست‌هایشان بهره می‌برند. این برخورد با موضوع در درازمدت چه تاثیری می‌تواند بر رابطه زناشویی داشته باشد؟
بله از این نوع اعتقادات متاسفانه هنوز به صورت سنتی در میان زنان ما وجود دارد و گاه زنان گمان می‌کنند این رفتارها سبب می‌شود که بیشتر مورد توجه قرار بگیرند و حتی این روش‌ها را به دیگران هم توصیه می‌کنند که به عنوان یک متخصص رفتارشناسی جنسی باید بگویم مطلقا غلط و آسیب‌رسان است. وقتی شما مساله پاداش و کیفر را بر رابطه خود سوار می‌کنید؛ به هنگام دادن پاداش ناگزیر هستید از نیازهای خود فراتر بروید و به هنگام کیفر دادن هم ناگزیر از خود خشم نشان خواهید و این روند رابطه را مختل می‌کند و از آفت‌های ارتباط جنسی بین زوجین است.
خانم دکتر نقش گفت‌وگو در رابطه زناشویی چیست و آیا اینکه توصیه می‌شود زن و مرد درباره نیازها و علاقه‌های خود با هم حرف بزنند؛ الزاما در کیفیت رابطه آنها موثر است؟
روشن است که در برقراری هر گونه ارتباطی، گفت‌وگو یکی از مهم‌ترین ابزارهایی است که ما در اختیار داریم و اساس بهترین نوع ارتباط، ارتباط کلامی است. در رابطه جنسی هم زن و شوهر بهتر است و بلکه شاید بتوان گفت «باید» با هم گفت‌وگو کنند و از نیازها و خواسته‌ها و علایق هم در این رابطه باخبر شوند. زن و مرد برای اینکه بتوانند رضایت جنسی یکدیگر را تامین کنند حتما باید هم حرف بزنند و تجربه من به عنوان یک متخصص در طول تمام این سال‌ها نشان می‌دهد که رابطه جنسی فعال، پویا و سالم میان زن و شوهرها از هیچ طریق دیگری به‌جز گفت‌وگو به دست نمی‌آید اما متاسفانه در فرهنگ عمومی جامعه ما به‌خصوص به زنان آموخته شده که نباید درباره نیازهای جنسی خود و خواسته‌های خود در رابطه جنسی با همسرشان صحبت کنند و همانطور که شما هم نام بردید اسم این «اشتباه» را هم گذاشته‌اند «حیا» و «شرم». این موضوع در فرهنگ ما متاسفانه تا آنجا ریشه دوانده که نه‌تنها زنان و مردان پس از ازدواج حرفی درباره روابط جنسی خود با هم نمی‌زنند بلکه حتی قبل از ازدواج هم اغلب تنها مساله‌ای که اصلا درباره آن حرفی زده نمی‌شود و اصلا مورد بررسی قرار نمی‌گیرد تمایلات و خواسته‌های جنسی طرفین است. در تمام خانواده‌های ایرانی به هنگام ازدواج دو جوان همه چیز از جوانب مختلف حتی‌الامکان سنجیده می‌شود و دو خانواده و دو جوان درباره تناسب خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و سنخیت فرهنگی با یکدیگر بررسی‌های مفصل می‌کنند اما تنها چیزی که اصلا درباره حرف زده نمی‌شود، رابطه جنسی است. در حالی که اهمیت این مساله تا حدی است که گاه حتی ممکن است دو نفر از هر نظر برای هم مناسب باشند اما از نظر جنسی تناسبی با هم نداشته باشند و همین امر سبب مشکلات متعددی در رابطه آنها و حتی شکست مطلق این رابطه بشود.
این اشاره شما سوال ثانویه‌ای تولید می‌کند. اینکه می‌فرمایید تمام رابطه جنسی فقط عمل جنسی نیست، به چه معناست و آیا عمل جنسی از نگاه شما به عنوان یک رفتارشناس جنسی تعریفی گسترده‌تر از تعریف معمول و مرسوم آن دارد؟
اتفاقا این پرسش بسیار خوبی است که من اغلب برای بیمارانم هم آن را توضیح می‌دهم و به‌خصوص خانم‌ها خوب است که در این مورد اطلاعات بیشتری داشته باشند. ما برای شروع این فرآیند نیاز به یک‌سری محرک‌ها داریم. اما این مرحله واقعا تمام رابطه جنسی نیست بلکه بیشتر جنبه تکمیل این رابطه را دارد و در حقیقت آمیزش «هدف» نیست بلکه تنها تکمیل‌کننده رابطه جنسی است. زن و شوهر ممکن است رابطه خیلی خوبی را هم شروع کنند اما الزاما این رابطه به آمیزش ختم نشود. این رابطه می‌تواند در قسمت‌های خود بسیار خوب باشد اما طرفین یک قسمت آن را با توافق حذف کرده باشند. دلیل این حذف هم می‌تواند مسائل متعددی باشد از جمله نداشتن وقت یا مسائل دیگری از این دست. به هر حال ارگاسم بیولوژیک تنها یک قسمت از رابطه جنسی و آمیزش است و اهمیت آن حتی از ارگاسم روحی کمتر هم هست.
منظور از ارگاسم روحی چیست و آیا مستقل از وضعیت فیزیکی و بیولوژیکی وجود دارد؟
ممکن است زن یا شوهر از نظر روانی به ارگاسم برسند یعنی رضایت جنسی برای آنها حاصل شود و این امر، عرض کردم حتی بدون آمیزش جنسی هم ممکن است. من موارد بسیاری از بیماران مراجعه‌کننده را داشته‌ام که زن و شوهر حتی با وجود آمیزش هم به ارگاسم نمی‌رسند و با وجود آنکه بحث شما بیشتر ناظر بر زنان و اطلاعات جنسی آنهاست اما لازم می‌دانم این نکته را هم بگویم که متاسفانه در این زمینه به مردان ستم شده است و خوب است که زنان این را بدانند تا از بسیاری از مشکلات در خانواده‌ها جلوگیری شود. در این زمینه به‌خصوص اغلب مردان مورد ظلم واقع شده‌اند و از آنجا که علایم بیولوژیک ارگاسم در مردان کاملا مشهود است، همیشه به نظر رسیده که مردان مشکلی در این زمینه ندارند. این در حالی است در موارد متعدد مردانی هستند که در رابطه با همسر خود شکایت می‌کنند که اگرچه به علایم بیولوژیک ارگاسم می‌رسند اما از نظر روانی لذت نمی‌برند و این امر بسیار مهمی است. این دسته از مردان اغلب از همسران خود و بروز ندادن احساسات از سوی آنها گلایه دارند. بنابراین می‌بینید که خلاف اعتقادات عامه، مرحله نهایی آمیزش جنسی، همه آن یا حتی مهم‌ترین بخش آن نیست.
بعضی از زنان پرسش‌هایی درباره استاندارسازی از تعداد روابط جنسی خود با همسرانشان در طول زمان مشخص دارند و می‌خواهند بدانند آیا شما دفعات معینی از رابطه را مثلا در طول یک ماه یا هفته توصیه می‌کنید و آیا نداشتن چنین برنامه‌ای می‌تواند در رابطه آنها با همسرانشان مشکل‌آفرین باشد؟
اتفاقا نکته بسیار مهمی است و خیلی از کسانی هم که به من مراجعه می‌کنند در این‌باره سوال دارند. ببینید رابطه جنسی استاندارد و تناوب از پیش تعیین‌شده‌ای ندارد و اگر زن و مرد نوآوری‌ها و پتانسیل‌های خود را به کار بگیرند خود به خود پیش خواهد آمد و اساسا بهتر است هر وقت خودش پیش می‌آید اتفاق بیفتد. کلیشه‌ای کردن رابطه جنسی نوعی محدود کردن آن است. تعیین زمان برای آن مثلا شب‌های تعطیل، فلان ساعت و الزاما در محلی مشخص نوعی برنامه‌ریزی و زمان‌بندی کردن برای این نیاز است که آن را از حالت طبیعی خارج می‌کند و حتما زوجین با نارضایتی از رابطه بیرون خواهند آمد. بنابراین بهتر است اجازه دهیم رابطه خودجوش باشد. تقاضای جنسی بستگی به افراد دارد. ممکن است اشتهای جنسی افراد با هم تفاوت داشته باشد و درخواست یکی از زوجین از دیگری بیشتر باشد.اما ما معمولا راهکارهایی داریم که نیازها و درخواست‌های زن و شوهر را به هم نزدیک کنیم. توجه داشته باشید که عرض کردم «نزدیک» کنیم نه اینکه «عین هم» کنیم. در ضمن به زن یا مردی که تناوب برانگیختگی‌اش کمتر است توصیه می‌کنیم که خودش شروع‌کننده رابطه باشد. به این ترتیب تناوب برانگیختگی فرد هم بیشتر خواهد شد و مثلا ظرف مدتی کوتاه ممکن است از 10 روز به یک هفته برسد.
با توجه به اینکه در کشور ما مراکز آموزش جنسی بسیار محدوداند یا اصلا وجود ندارند و آموزش‌های پیش از ازدواج اغلب از شدت پیش پا افتادگی خنده‌دارند، توصیه شما برای زنان و شوهرانی که می‌خواهند بیشتر درباره رابطه جنسی بدانند و روش‌های تازه‌تری را بیاموزند چیست؟
همانطور که گفتید در کشور ما چنین مراکزی وجود ندارد. من در جاهای دیگر دنیا با این مراکز مواجه شده‌ام اما در ایران هنوز متاسفانه ضرورت آموزش در زمینه ارتباط جنسی درک نشده است. به هر حال برای برقراری رابطه جنسی روش‌های بسیاربسیار زیاد و متنوعی وجود دارد که خوب است اگر زوجین بیاموزند اما همین جا می‌خواهم نکته‌ای را هم متذکر شوم و آن اینکه حتی آموزش کامل این روش‌ها هم نمی‌تواند همه ظرفیت‌های رابطه جنسی را به شما بدهد. خیلی‌ها به من مراجعه می‌کنند و می‌پرسند که آیا برای آموزش خوب است که مثلا برخی فیلم‌های به اصطلاح آموزش‌دهنده را ببینند اما من توصیه نمی‌کنم چون آن روش‌ها تولید کلیشه می‌کنند و مضرات بعدی دارند. آنچه ما تلاش می‌کنیم انجام دهیم این است که با مهارت‌آموزی به زوجین یادآوری کنیم که گفت‌وگو و ارتباط کلامی تا چه حد در این رابطه نقش حیاتی دارد و اگر زن و مرد پتانسیل‌های خود را کشف کنند و از آن بهره ببرند و خود را برزو بدهند تا چه حد می‌توانند رابطه خود را ارتقا دهند. این حتی در نظریه‌های رفتار جنسی هم هست که زن و مرد با استفاده از نوآوری‌های خود به قدری می‌توانند در رابطه جنسی نوآوری تولید کنند که به هیچ‌وجه این رابطه کلیشه نخواهد شد و در هر بار رابطه جنسی می‌تواند متفاوت باشد و حتی می‌تواند با ساعت یا روز قبل از خود متفاوت باشد و این چیزی است که قابل پیش‌بینی از سوی آموزشگران نیست. هر فردی اگر خوب عمل کند، نوآوری‌هایی می‌تواند داشته باشد که برای خودش هم تازگی خواهند داشت چه برسد به همسرش. زنان می‌توانند خود را در رابطه زناشویی از نوکشف کنند. از همین منظر است که من این جمله را که هرچه از عمر رابطه جنسی دو نفر بگذرد ممکن است میل جنسی بین آن دو کم شود رد می‌کنم و برعکس این رابطه می‌تواند هر چه که می‌گذرد شکوفاتر و بهتر شود. ضمن اینکه تاثیر بهبود این رابطه بر سلامت کلی خانواده و ازدواج افراد هم غیرقابل انکار است تا آنجا که بین 50 تا 70 درصد نارضایتی‌های زناشویی به نحوی با نداشتن رابطه جنسی خوب در ارتباط است. این رابطه اگر به درستی برقرار شود می‌تواند یک تقویت‌کننده بسیار موثر برای ازدواج ما باشد و نارضایتی‌ها و حتی آمار طلاق را کاهش دهد.
در بعضی منابع تحقیقاتی که درباره روابط جنسی موجود است اشاره شده به اینکه رابطه جنسی سالم و مستمر می‌تواند تاثیر زیادی بر سلامت جسمی افراد داشته باشد و محرومیت از آن می‌تواند سلامت جسمی را کاهش دهد. مثلا من در یکی از این منابع خواندم که آمار مرگ‌ومیر در میان کسانی که روابط سالم و رضایت‌بخش جنسی دارند به شکل چشم‌گیری کاهش پیدا می‌کند. شما این را تایید می‌کنید؟
البته. تحقیقات زیادی در جهان در این مورد شده و مثلا درباره مردان تحقیقات نشان می‌دهد که آمار سکته قلبی در مردانی که ارتباط سالم و متناوب جنسی دارند کمتر است. این تحقیق برای مثال در کشورهای پیشرفته و در طول 20 سال انجام شده است. به هر حال رابطه جنسی و اثرات بیولوژیک آن در سلامت جسمی بسیار موثر است؛ چه برای زنان و چه برای مردان.
این روزها شبکه‌های اینترنتی و ماهواره‌ای امکان مرور تصاویر اروتیک را به کاربرانشان می‌دهند و اغلب هم مردان توجه جدی به این تصاویر دارند. آیا این امر می‌تواند آسیب‌زا باشد؟
این مساله که خیلی هم شیوع پیدا کرده می‌تواند آفت یک رابطه زناشویی باشد. ما به‌خصوص در سال‌های آغازین رابطه جنسی به هیچ‌وجه متریال اروتیک یا تحریک‌کننده از جمله کتاب، مجله یا فیلم و عکسی را توصیه نمی‌کنیم. در یک ارتباط سالم برانگیختگی باید به تحریک همدیگر باشد و اگر به وسیله ابزار مصنوعی انجام شود، تخیلات فرد که بسیار در مساله جنسی مهم هستند جایگاه خود را از همسر به آن ابزار مصنوعی می‌دهد و به تدریج تمام ذهن را تسخیر می‌کند و کم‌کم عامل تحریک جای خود را می‌دهد به ابزار اروتیک. اینچنین می‌شود که شریک جنسی به مرور زمان گلایه می‌کند که همسرم توجه و علاقه‌ای به من نشان نمی‌دهد. این البته بی‌علاقگی نیست بلکه جای تحریک همسر را تحریک از طریق این ابزارها پرکرده است و گاه حتی با خودارضایی همراه است که آسیب بسیار جدی به روابط زن و شوهر وارد می‌سازد. در صورت بروز چنین اتفاق‌هایی به زن و شوهرها توصیه می‌شود که حتما به مراجع ذی‌صلاح مراجعه کنند تا از عوارض جدی آن پیشگیری کنند.

منبع : روزنامه اعتماد ملی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha