دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۳

اختلافات زناشویی اغلب از جانب یکی از همسران به خشونت با فرزندان، مخصوصا کودکان خردسال می‌انجامد که قادر به مراقبت از خود نیستند.

سلامت نیوز: اختلافات زناشویی اغلب از جانب یکی از همسران به خشونت با فرزندان، مخصوصا کودکان خردسال می‌انجامد که قادر به مراقبت از خود نیستند.

این رفتارها زمانی رخ می‌دهد که هدف، حل اختلاف نیست بلکه می‌تواند ناشی از ناامیدی طرفین از حل مساله باشد. اگرچه زنان در چنین وضعیت‌هایی، به‌علت خصوصیات فیزیکی خود بیشتر در معرض آسیب قرار می‌گیرند اما در هر دو شکل انتقام‌گیری، کودکان به‌آسانی بازیچه هر دو طرف می‌شوند؛ از طرف زنان بیشتر به شکل ملایم‌تر مانند ترک خانه، بی‌سرپرست‌گذاشتن کودکان و از طرف مردان بیشتر با خشونت، ضرب‌وشتم کودکان، قطع خرجی خانه یا هزینه‌های مهم فرزندان مانند شهریه مدرسه یا هزینه‌های درمانی اما در شکل‌های حادتر مساله  که معمولا در اصطلاح مردانه مساله ناموسی مطرح می‌شود این خشونت بنابه آموزه‌های فرهنگی و میزان گشاده‌دستی مردان در حفظ ناموس و قلمرو خویش می‌تواند به خشونت‌های شدیدتر منجر شود.

این خشونت‌ها به فرهنگ، قانون حمایتگر از مرد، میزان تحسین عرف و فرهنگ از چنین اقدامات خشنی میزان سلامتی روانی فرد، میزان انعطاف‌پذیری مرد در برابر عوامل ناخوشایندی که در دنیای وی هویت مردانه او را می‌تواند زیر سوال برد (البته هویت مردانه، به تعریف خاص هر فرد) و میزان گذشت فرد بستگی دارد.  یکی از نقاط‌ضعف مادران که اغلب می‌تواند به آسانی در دسترس مرد مهاجم قرار بگیرد آسیب‌رساندن به فرزندان یک مادر است زیرا این آسیب هرگز جبران‌پذیر نخواهد بود. چنین انتقام‌گیری‌هایی حاکی از عمق افکار و نیات انتقامجویانه است. آسیب به کودکان اگرچه برای پدر نیز فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر است اما گاهی در شرایط بی‌منطقی و غیرانسانی مطلق، فرد خود را پایمال‌شده احساس می‌کند و عاری از عواطف می‌شود. در چنین حالتی هیجانات مثبت فرد بلوکه می‌شود و یأس و ناامیدی، ویرانگری، خودزنی و نابودکردن همه آنچه در دسترس فرد باشد ممکن می‌شود. چنین اقدامات غیرقابل‌درکی از جانب یک پدر زمانی معنی‌دارتر می‌شود که خودزنی و انتحار نهایی شکل می‌گیرد یا فرد به انتظار نیروی قانون می‌نشیند و خود را تسلیم قانون می‌کند.

دیروز در خبرها داشتیم مردی دو فرزند خود را زنده‌به‌گور کرد. آیا می‌توان گفت در همه لحظاتی که این مرد قبر فرزندان خود را می‌کند در دل امید زنده‌ماندن خود و عفوشدن از جانب قانونی را داشته است؟ آیا می‌توان در چنین شرایطی هم از قانون حمایتگر مردان انتقاد کرد؟ یا باید به شرایط حاد، بحرانی، فرهنگ عقب‌مانده و سلطه‌گر و عدم‌قدرت انطباق چنین فردی با شرایط و واقعیات زندگی‌اش توجه کرد که می‌تواند برای لحظاتی از هرچه تمنا برای ادامه زندگی تهی شود و وحشیانه‌ترین اقدامات را علیه خود و فرزندان بی‌گناهش انجام دهد.

منبع: روزنامه شرق

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha