سلامت نیوز: قتلهای خانوادگی که با انگیزههای مالی، مشکلات روانی، خیانت و مواد مخدر جنایتهای ساخته دست بشر را رقم میزند، این روزها به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. با این حال قاتلان همه این پروندههای جنایی در حالی پا به دنیای جنایتکاران میگذارند که کیفیت و نوع جرمشان با یکدیگر متفاوت است.
به گزارش سلامت نیوز،روزنامه شهروند در ادامه نوشت: بامداد شبی بهاری وقتی خیابانها و بزرگراهها کم ترددتر شد برای مرور خاطرات جنایتهایی که در بالا و پایین پایتخت، ذهنم را درگیر خودش کرده بود و رازگشایی از پروندههای جنایی شهر راهی شدم. پشت به پشت خیابانهای شهر از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق ردپای جنایتهایی است که هر ساله پروندههایی را به خود اختصاص داده؛ پروندههایی که با چشم باید دید و با قلم نوشت. حالا نام خیابانها و کوچهها با قتلهایی که در آنها رخ داد، در ذهنم حک شده است. همراه من باشید تا در این بررسی، میهمان خانههایی شویم که میزبان جنایتهای خانگی بودند.
بررسی پروندههای جنایی در مناطق مرفهنشین
نشانی آنها در خوش آب و هواترین مناطق شهر است. در امتداد شمالیترین بزرگراههای تهران آنجا که خانهها و برجهای سر به فلک کشیده با نماهای شیک و مجلل مرز بین خانههای جنوبی پایتخت را مشخص میکند، گاهی انگیزههایی مرموز جنایتهای هولناکی رقم میخورد. پشتِ دیوار خانههای مجلل که با نماهای سنگی و آجرهای ایتالیایی شانه به شانه هم ساخته شدهاند، حکایتِ زندگی و خشم، مرگ و جنایت، حکایتِ دیگری است. با این حال وقتی فرهنگ جامعه با پول سنجیده شود دور از ذهن نیست که ساکنان برخی از این خانهها، مرفهان بیدرد خطاب شوند اما نگاهی آماری به پروندههای جنایی در این مناطق روایت دیگری را از زندگی در خانههای مجلل پایتخت دارد. بررسی پروندههایی که قربانیانش سیبل نگاه آسیبشناسانه قتل و جنایت قرار گرفتهاند تنها نشان میدهد که انگیزههای جنایی در محلههای بالای شهر نسبت به مناطق فقیرنشین متفاوت است.
سال ٨٨ بود که مردی تحصیلکرده در دانشگاههای آمریکا وقتی برای تقسیم سهم ارثیه پدریاش دچار اختلاف با اعضای خانواده شد، دست به کشتار دستهجمعی زد. این حادثه که در خیابان مقدساردبیلی منطقه زعفرانیه تهران رخ داد، یکی از جنایتهای خانوادگی عجیب در پروندههای مشابه است. در این حادثه پسر خانواده به دلیل اینکه تصور میکرد مادر و خواهرانش قصد دارند ارثیه او را نادیده بگیرند، تصمیم گرفت تا حقش را انتقامجویانه پس بگیرد؛ آن هم با کشتار دستهجمعی! به همین منظور اسلحه خرید و وقتی همه اعضای خانواده و وكیل خانوادگیشان به همراه قاضی شورای حل اختلاف دور هم جمع بودند، نقشهاش را اجرایی کرد. اسلحهاش را بیرون کشید و با شلیك ١٧ گلوله به سمت افراد خانواده خود و وكیل خانواده و نماینده شورای حل اختلاف ٥ نفر را به قتل رساند. این جنایت هولناک در حالی رقم خورد که متهم به قتل برخلاف نظریههای جامعهشناسی و روانشناسی جرم نه جوان، نه فقیر، نه
بیسواد و نه سابقهدار بود. او میانسال و تحصیلکرده دانشگاهی در آمریكا و بسیار متمول اما هیچكدام از این عوامل بازدارنده رخداد چنین جنایتی نبود.
١٨ آذرماه سال گذشته هم قتلعام خانوادگی در خیابان پاسداران جنایتی هولناک را رقم زد. مردی تحصیلکرده و مرفه با انگیزهای مرموز یک شبه به یک جانی تبدیل شد. نامهای چند جملهای از نداشتن احساس خوشبختی در خانوادهاش بر جای گذاشت و با اسلحه دست به کشتار همسر و تنها دخترش زد. این مرد بعد از کشتن اعضای خانوادهاش با شلیک گلوله به زندگی خودش هم پایان داد. هر چند با مرگ عامل جنایت در این جنایت رازی مرموز از زندگی یک خانواده کمجمعیت و مرفه برای همیشه سر به مُهر ماند اما نگاه آسیبشناسی به این حادثه مرگبار نشان میدهد، رفاه تنها در سرمایه، پول و قدرت مالی خلاصه نمیشود. رفاه در سلامت جسم و روان، همراه با محیط زندگی و فرهنگ تربیتی معنا پیدا خواهد کرد. وقتی در روابط سست خانوادگی، پول تعیینکننده باشد، اعتماد و صداقت رنگ خواهد باخت و رفاه دچار تزلزل خواهد شد.
١٦ فروردینماه سال جاری جنایت خانوادگی در خانواده یک پزشک باز هم تکرار شد. جنایت خانه خیابان ایتالیا در منطقه فلسطین بسیاری از خبرخوانهای صفحات حوادث را در شوک فرو برد. پسر خشمگین خانوادهای مرفه در اقدامی جنونآمیز و تنها به خاطر اختلاف بر سر شبکه تلویزیونی با خواهرش او را قربانی جنایتی هولناک کرد و بعد از آن برای پاک کردن ردپایش، پدرش را که تنها شاهد جنایت او بود به قتل رساند. این حادثه که از عجیبترین و جنجالیترین پروندههای سال ٩٤ تاکنون به شمار میرود به نوعی نشاندهنده این است که گاهی تعریف از مشکلات برای افراد سطح جامعه متفاوت است. هر چند در این پرونده نمیتوان به درستی نظر کارشناسانه داد اما انگیزه قاتل در این جنایت آنقدر پیش پا افتاده و ساده است که مسیر تحقیق در بررسی اینگونه جنایتها را به اصطلاح عامه «خوشی زیر دلش زده» هدایت میکنند.
بررسی پروندههای جنایی در مناطق فقیر نشین
زندگی در فضاهای فرسوده و قدیمی شهر با افسردگی، عصبانیت، هرج و مرج و فقدان آرامش است. این را ساکنان خیلی از نقطههای مرزی جنوب پایتخت میگویند. هر چند در یك زندگی سالم شهری و در محلههای مختلف سبک زندگیها تفاوت دارد اما بر این اساس تفکیک نوع جرایم جنایی در پایین شهر نیازمند بررسیهای کارشناسانه بیشتری است چرا که بسیاری از آنها تحتتأثیر عوامل اقتصادی و معیشتی قرار دارند.
سال ٩٢ ساکنان ساختمانی در میدان شوش شاهد جنایتی هولناک در خانه همسایهشان بودند. مردی جوان وقتی با همسرش درگیر شد، در اقدامی جنونآمیز دست به کشتار خانوادهاش زد. همسرش را با چاقو به قتل رساند و دختر ٥ سالهاش را از طبقه سوم خانه به بیرون پرتاب کرد. تحقیقات اولیه این پرونده که به شیشهای بودن قاتل اشاره داشت، در مراحل محاکمه، ناشی از جنون متهم گزارش شد. این در حالی است که چرایی ارتباط دادن جنایتها در محلاتی که شهرت خوبی در باب استعمال و خرید و فروش مواد مخدر ندارند، میتواند خود موضوع قابل بررسی در پروندههایی باشد که مواد مخدر نقش اصلی را در پدیدههای جرم و جنایت ایفا میکند.
سال ٩٠ هم نگهبان یک کارخانه وقتی از محل کار به خانهشان بازگشت با صحنه باورنکردنی مواجه شد. همسر و ٢ فرزندش را در داخل یک خودور بنز مدل بال دید که مردی میانسال پشت فرمانش نشسته و در حال حرکت به انتهای کوچه بودند. تصوری که یک قتل عام خانوادگی هولناک را رقم زد. این مرد به تصور اینکه همسر و فرزندانش به او خیانت کردهاند، نقشه جنایتی عجیب را به اجرا گذاشت. به کمین همسر و فرزندانش در خانه نشست و هرگز به آنها اجازه دفاع نداد. ضربات متعدد چاقو و میله آهنی بر بدن همسر و ٢ فرزندش کافی بود تا او یک شبه پا به دنیای جنایتکاران بگذارد. این پرونده در حالی در دادسرای جنایی مورد تحقیق قرار گرفت که مشخص شد، همسر این مرد زنی پاکدامن بوده و جنایت قاتل تنها ناشی از سوء تفاهم و تصور اشتباه بوده است.
فقر فرهنگی و جنایتهای خانوادگی
سعید خراطها، آسیبشناس اجتماعی درخصوص جنایتهای خانوادگی پایین شهر و بالا شهر به خبرنگار «شهروند» میگوید: «بهطور كلی جرایم از طبقات اجتماعی تبعیت میكند. اینكه فرد در چه محلهای یا محیطی زندگی میكند، در چه خانوادهای است و از نظر اقتصادی در چه شرایطی به سر میبرد تاثیر زیادی در ارتكاب جرم دارد. ارتكاب جرایم هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ نوع جنایت و هم از لحاظ نوع دستگیری در اقشار مختلف جامعه متفاوت است. آمارها نشان می دهد كسانی كه از طبقات پایینتر جامعه هستند و در فقر اقتصادی زندگی میكنند به دلیل فشارهای زیاد روانی، جرایم بیشتری را مرتكب میشوند. جنایتهای خانوادگی نیز ازجمله این جرایم است. كسانی كه در خانوادههایی با فقر فرهنگی بزرگ میشوند و از دوران كودكی كمبودهای زیادی را در زندگیشان احساس میكنند، كمتر قدرت این را دارند كه خشم خود را كنترل كنند. آنها حتی دركی از قانون نیز ندارند و با بروز كوچكترین مشكل دست به جنایت خانوادگی میزنند. از طرفی پدر و مادرهای آنها نیز تحصیلات لازم را ندارند و به همین دلیل تربیت و نظارت درستی روی فرزندانشان نخواهند داشت. همین باعث میشود كه در پایین شهر آمار جنایتهای خانوادگی بیشتر از بقیه نقاط شهر باشد. اعتیاد، مصرف مشروبات الكلی، در دسترس بودن مواد مخدر در محلههای پایین شهر، فقر فرهنگی كمبودهای خانوادگی و نداشتن آگاهی از قانون از مهمترین دلایل آمار بالای جنایت در پایین شهر است.»
خراطها به سنتی بودن افكار جنوب شهرنشین اشاره میكند و میگوید: «خیلی از مردم محلههای جنوب شهر یا حتی میتوان گفت روستاهای دورافتاده با افكار سنتی روبهرو هستند و از آنجایی كه در طبقه اجتماعی پایینی قرار دارند، اعضای خانواده خود را قربانی همین افكار سنتی میكنند. بهعنوان مثال پدری با تصور اینکه دختر، مادر یا همسرش ارتباط نامشروعی با فرد دیگری دارد، این حق را به خود میدهد که او را بکشد. اینگونه افراد بعد از قتل هم از جنایت پشیمان نشده و حتی اگر مجازات هم شوند این مجازات را به جان خریده و تعصب را یكی از لازمههای زندگی خود میدانند. ولی در محلههای بالای شهر اینگونه جنایتها كمی متفاوتتر اتفاق میافتد. داشتن مشكل روانی در افرادی كه دست به جنایت خانوادگی میزنند تنها شباهت بین این دو قشر در ارتكاب جنایتهای خانوادگی محسوب میشود. ولی بهدلیل اینكه افراد در محلههای بالای شهر از تحصیلات اجتماعی و رفاه اقتصادی برخوردار هستند راحتتر و بهتر میتوانند به خود غلبه كنند و از این نوع جنایتها دوری كنند. بهعنوان مثال مسألهای به اسم خیانت در نقاط پایین شهر خیلی بزرگتر و وحشتناكتر دیده میشود و به تبع آن جنایتهای خانوادگی زیادی از روی تعصب و غیرت رخ میدهد. ولی در طبقات بالاتر جامعه افرادی هستند كه به دلیل تحصیلات بالا و زندگی بهتر در اجتماع شاید راحتتر با این مسأله برخورد كنند و كمتر دست به جنایت بزنند.»
خراطها معتقد است كسانی كه در رفاه اقتصادی هستند و دست به جنایت میزنند، راحتتر میتوانند از مجازات فرار كنند و به دلیل موقعیت اجتماعی مناسبشان بهتر و زودتر میتوانند خود را رها سازند. به عنوان مثال فردی كه دست به جنایت خانوادگی میزند، با گرفتن وكیلهای زبردست و همچنین پرداخت دیه و امكانات دیگر از مجازات فرار میكند. در صورتی كه اگر فردی با شرایط اقتصادی پایینتر و نقاط پایینشهر دست به یك جنایت بزند، پشتیبان مالی ندارد که از او حمایت كند و خودش نیز قدرت لازم برای فرار از مجازات را نخواهد داشت. بنابراین آمار مجازات افراد در طبقههای پایین اجتماعی بیشتر از مجازات جنایتكاران شمالنشین است. همین موضوعها سبب میشود كه آمار جنایت در محلههای پایین شهر بیشتر از شمال شهر نشان داده شود در حالی كه شاید آمار جنایت خانوادگی در محله بالای شهر بیشتر باشد. از سوی دیگر نكتهای كه میتوان به آن اشاره كرد، ابزار قتل است. این ابزار در شمال شهر و پایین شهر متفاوت است. معمولا در محلههای بالای شهر اگر كسی بخواهد دست به جنایت بزند، ابزار قتلی مثل اسلحه را راحتتر میتواند تهیه كند یا شاید اصلا نیازی به تهیه آن نباشد و در خانهشان اسلحه داشته باشند. همینها باعث ارتكاب جنایت در محلههای بالای شهر میشود و افراد را در یك لحظه تحت تاثیر قرار میدهد. این در حالی است که چاقو رایجترین ابزار قتل در پایین شهر است.
ابراز پشیمانی در جنایتكاران محلههای پایین شهر كمتر است
«تردست» قاضی بازنشسته دادگاه كیفری كه پروندههای جنایت زیادی را بررسی كرده است، نیز در اینباره میگوید: «در بحث آسیبشناسی جرم، كسانی كه در فقر مادی به سر میبرند دارای فقر فرهنگی نیز هستند. من پروندههای جنایتهای خانوادگی زیادی را بررسی كردم و در همه آنها به این نتیجه رسیدم كه طبقات پایین و متوسط جامعه بیشتر و راحتتر دست به جنایت میزنند. افرادی كه در اقشار كمسواد و بیپول جامعه زندگی میكنند، به دلیل فشارهای روانی كمتر میتوانند خشم خود را كنترل كنند و در یك لحظه به دلیل اینكه تصور میكنند باید قدرتنمایی كنند دست به جنایت میزنند. وقتی فردی تحصیلات ندارد و از موقعیت اجتماعی مناسبی برخوردار نیست به این سطح از آگاهی نرسیده كه با خشم و جنایت نمیتوان اختلافات را حل كرد. بنابراین اگر كوچكترین اختلافی در خانواده خود مشاهده كند، ابزار قتل به دست میگیرد و به جنگ خانوادهاش میرود. بدون اینكه حتی به عاقبتی كه در انتظارش است، فكر كند. معمولا وقتی فردی در طبقه اجتماعی پایین دست به جنایت خانوادگی میزند، بعد از ارتكاب جرم هم به دلیل فقر فرهنگی ابراز پشیمانی نمیكند و كارش را درست و به جا میداند. در صورتی كه جناتكاران در محلههای بالای شهر بعد از اینكه دست به قتل یكی از اعضای خانواده خود میزنند، بهطور معمول از كرده خود پشیمان میشوند. یعنی ابراز پشیمانی در جنایتكاران محلههای بالای شهر بیشتر از افراد قاتل در محلههای پایین شهر است.» با بررسی پروندههای جنایی در بالاو پایین شهر یک نتیجه حاصل میشود؛ جنایت در همه جای شهر امکان وقوع دارد و هر بار به شکلی متفاوت ظاهر میشود. هر چند با آمار و ارقام در پرونده قتلهای پایتخت نمیتوان ادعای درستی بر انگیزههای جنایی بالا و پایین شهرها داشت اما به واقع میتوان گفت جنایتی که ساخته دست بشر است، مرز بین خوبی و بدی را از جنوبیترین نقطه شهر تا ارتفاعات مرفهنشین شهر تعیین میکند.
نظر شما