سلامت نیوز:سید افشین طباطبایی پژوهشگر -بحث تعرض به بانوان، موضوع بسیار مهمى است، زنان و دختران، حتی دختران خردسال، در دایرهى تهاجمات خشونتبار منجر به جرح و یا آزار، سهم بالایى نزدیک به اکثریت طیف قربانیان را دارند.
آمار و ارقام در این مورد، خیلى کامل و قابل اتکا نیستند، چون بسیارى از خشونتهاى انجام شده به این قشر، توسط نزدیکان، صورت مىپذیرد (البته نه همه) در بیشتر موارد بهخاطر شرایط اجتماعى، قربانیان سر به مُهر سکوت مىگذارند، یا در صورت آشکار شدن، خانواده سرپوش روى آن مىگذارد، و تنها، در مواردى محدود، موضوع برملا میشود و یا توسط نیروهاى انتظامى کشف میشود که آن هم باز در پروندههای اطلاعاتی محرمانه طبقهبندى مىگردد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آفتاب یزد،قدرمسلم اینکه باوجود پیشرفتهاى اجتماعى و فرهنگى، همچنان زنان ودختران جوان، مورد سوءاستفادههاى پلید در قالبهاى گوناگون قرار مىگیرند. آنان در زمرهى طعمههاى بالقوه آسان براى مجرمان و جنایتکاران به حساب مىآیند.
ازاینرو، شناخت عوامل و لوازم بروز حادثه و راههاى پیشگیرى و سد کردن تعرضات و بالابردن ضریب ایمنى و اطمینان فردى، خانوادگى و اجتماعى براى جنس مونث، نه تنها وظیفهی زنان که مسئولیتی بر دوش مردان بهعنوان پدر، برادر، همسر و... است.
با مطالعه صفحات حوادث روزنامههاى مختلف، پى به بحرانها و جدالها و خشونتهاى شکل گرفته، براساس عنصر ناموسى مىبریم. حفاظت و نگهدارى از حریم شکننده عِفت زنان و دختران جامعه، نباید به تعصبات خشک و خطرناک که خود منشا بخش بزرگی از رویدادهاى خشونتبار ثانى است، منجر گردد.
تعرض جنسی در شکل فامیلى، خیابانى، شغلى، رفاقتى و... هرکدام ابعاد متنوعى دارند. چه این تعرضات جنبه روانى و تحت فشار قراردادن زن و دختر را داشته باشند، چه بهطور مستقیم داراى اهدافى فیزیکى، در هردو صورت باید توانایى قربانى (زن و دختر) در برابر چنین تعرضات احتمالى که روزمره با آنها روبهرو هستند، با کم هزینهترین و منطقىترین شکل بالا رود.
[quote-left]در فرهنگ سنتى اکثر جوامع نوعى شرم و چشمپوشى عامیانه، بهگونهاى وسیع، درباره تجاوز وجود دارد، که اغلب منجر به سرپوش گذارى، نادیده انگاشتن، سعى به فراموشى سپردن و... از ترس افتادن در دام بدنامى و رسوایى مىگردد. [/quote-left]
«سالانه میلیونها زن ودختر دوازدهسال به بالا در سراسر جهان مورد تعرض قرار مىگیرند. در حدود سه چهارم تهاجمات (یعنی 45 درصد میزان خشونت) انجام شده به زنان، توسط افراد آشنا و شناخته شده، صورت مىگیرد. کسانىکه قربانى، آنها را مىشناسد یا حداقل شناختى نسبى دارد. بیش از 60 درصد قربانیان، دختران جوان زیر هجده سال هستند. زنان، شش برابر بیش از مردان در معرض تهاجم خشونتآمیز توسط یکى از محارم خود هستند.» طبق آمار درصد بالایى از دختران و زنان رده سنى پانزده تا چهلوچهار سال که براى معالجه جراحت یا شکستگى به اورژانس و مراکز درمانى مراجعه مىکنند به دست نزدیکان خود آسیب دیدهاند (البته درمواردی خاص قربانی توسط عدهای ربوده شده بوده است).
در فرهنگ سنتى اکثر جوامع (درصد آن درکشورهاى مختلف متفاوت است) نوعى شرم و چشمپوشى عامیانه، بهگونهاى وسیع، درباره تجاوز وجود دارد، که اغلب منجر به سرپوش گذارى، نادیده انگاشتن، سعى به فراموشى سپردن و... از ترس افتادن در دام بدنامى و رسوایى مىگردد.
فرد متجاوز و متعرض به زنان، هیولا یا انسانى وحشى نیست که از لاى بوتهها یا بالاى درخت، بر سر قربانى پریده و عمل شنیعی انجام دهد (نه اینکه چنین وقایعی اتفاق نیفتد، ولی احتمالش ضعیف است). زنان ودختران باید آگاه باشند: بسیاری از متجاوزان ظاهر و چهرهاى مقبول و قابل اعتماد دارند. این نکته مهم را باید خانوادهها براى دختران جوان بشکافند و توضیح دهند.
البته افراد شرور و متجاوز، در محلهاى دورافتاده، تاریکى جادههاى فرعى، خانههاى بیرون شهر، یا در ظاهر مسافرکش نیز اقدام به ربودن زنان و دختران و آزار و اذیت آنها مىکنند.
تاثیرات روانى و فشارهاى روحى ناشى از چنین اتفاقاتى، گاه تا سالها، قربانى را درگیر معالجه مىنماید. جنبههای اجتماعی و آسیبهای ناشی از آن، خود حدیث مفصلی است.
به استناد آمار و ارقام و براساس مطالعات انجام شده، بیشتر تجاوزات علیه دختران جوان توسط مرد یا مردانى صورت مىپذیرد که از دوستان خانوادگى، فامیلهاى نزدیک، آشنایان پدر یا برادر، همکاران و... مىباشند (کسانى که قربانى با او آشنایى قبلی داشته است). یعنی بین قربانى و متجاوز، اغلب نوعى رابطه احساسى، قبل از وقوع جرم، برقرار بوده یا شده.
بیشتر مواقع ضعف فیزیکى قربانى (دخترجوان) در برابر زور و قوه جسمى مهاجم (مرد) عامل اصلى وقوع جرم مربوطه است.
رابطه بیحجابی با تجاوز به زنان
«مقصر دانستن قربانی» بدین معنی است که قربانی را کاملا یا تا حدودی در وقوع جرم مسئول بدانیم، یعنی برخی رفتارهای خاص قربانی ممکن است متجاوز را تحریک کرده باشد.
در موارد افراطی، گفته میشود؛ قربانی با عدم رفتار مناسب، توجه متجاوز را به خود جلب کرده است. در بیشتر کشورهای غربی، عدم تحریک جنسی مهاجم به عنوان یکی از علل کاهش تجاوز جنسی، که توسط انجمن جهانی تحقیقات بهداشت و درمان انجام گرفت، نشان داد: «مقصر دانستن قربانی حداقل تاحدودی قابل قبول است».
[quote-right] بیشتر مواقع ضعف فیزیکى قربانى (دخترجوان) در برابر زور و قوه جسمى مهاجم (مرد) عامل اصلى وقوع جرم مربوطه است.[/quote-right]
در بعضی کشورها این موضوع (مقصردانستن قربانی) خیلی عمومیتر بوده و گاه چنین تصور میشود؛ زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند، خودشان رفتار نامناسب داشتهاند.
ارتباطات اجتماعی مثل دوکفه ترازو است، که برای حفظ تعادل باید وزن هر دو طرف یک اندازه باشد. ولی چون تعابیر افراد جامعه از هنجارها، سمبلها و نمادهای اجتماعی متفاوت است درنتیجه تعادل کفههای ترازو، یعنی روابط انسانها با نمادها، سمبلها و... در فضای پدیدارشناختی معنا پیدا میکند، بهعنوان مثال؛ حجاب کم خانمها در فضای شهری شاید امری عادی باشد، ولی در شهرهایکوچک و روستاها ممکن است شخص یا اشخاصی اینگونه برداشت کنند که زنان بدحجاب تمایل به ارتباط دارند.
در بیشتر شهرهای کوچک روابط زن و مرد دارای حریمهای زیادی است، از طرفی کاملا وارد فضای جدید شهری نشده و خلق وخوی شهرهای بزرگ هم در آنجا حاکم نیست و از سویی دیگر سُنتهای روستایی نیز از بین رفته و بسیاری از باورهای قدیمی پاسخگوی نیازهای اجتماعی جوانان نمیباشد، ازاینرو هنجارشکنی و حوادث ناگواری همچون تعرض به زنان؛ گاها اتفاق میافتد.
پس شاید بتوان نتیجهگیری کرد در فضاهای فرهنگی مختلف معانی متفاوتی از وزن و اعتبارات سمبلی وجود دارد. ازنظر جامعهشناسی؛ اجتماعاتیکه در مرتبه فرهنگی پایینتری قراردارند، پدیدههایی همچون بدحجابی و رفتار نامناسب یک زن، ممکن است باعث تحریک متجاوزان بشوند، چرا که سطح فرهنگی منطقه و شرایط اجتماعی قادر به پذیرش آن نیست.
البته شاید عواملی از جمله بیکاری، میزان ناسازگاری میان زن و مرد، شکاف بین نسلها، ورود به دنیای ارتباطات و تکنولوژی و... نه تنها در اجتماعی شدن افراد موثر بوده بلکه در وقوع چنین حوادثی نیز تاثیرگذار باشد.
اگرچه زنان در برخی جوامع از حقوق اجتماعی و سیاسی نسبتا خوبی برخوردار هستند ولی در جامعه ایران به خاطر مسائل سنتی، دینی، عُرفی و عقاید مردم باید میان زن ومردحریم های خصوصی حفظ شود.
متاسفانه هماهنگی میان نهادهای اجتماعی وجود ندارد، خانواده
ها فرزندان را به روش خود و مراکز آموزشی به گونهای دیگر تربیت میکنند. به بیانی روشنتر افراد زیادی از کودکی با تضاد و دوگانگی رفتار، در جامعه رشد میکنند، که همین امر موجب سردرگمی هنجاری خیلیها میشود که نیاز به فرهنگسازی در بطن جامعه دارد.
مفاهیم دینی به زبان جدیدتر ارائه شود
نگرش نسل امروز به ارزشهای دینی و مذهب با نسل گذشته متفاوت است و جوانان نسبت به ارزشهای جامعه یا مومن هستند یا منتقد یا بیتفاوت، دو گروه از آنها که طیف اکثریت را شامل میشوند از نسل همگرای گذشته، فاصله گرفتهاند. درحال حاضر، شکاف بین نسلها زیاد شده است و با توسعه ارتباطات در آینده بیشتر هم خواهد شد.
نگرش نسل جدید به مفاهیمی که به روش حوزوی مطرح میشود مثل گذشته صددرصد قابل قبول نیست و شاید اهل اندیشه باید فکر قالبهای تازهای برای تغذیه روحی جوانان باشند.
نظر شما