حالا چند سالی می‌شود که جامعه‌شناسان به آنها لقب «طردشدگان» داده است؛ تهیدستان، معتادان، کودکان کار و زنان خیابانی. در ٩‌سال گذشته، توجه بیشتری به وضع این افراد نشان داده شده و نشست‌هایی هم برای بررسی مشکلاتی که این افراد در ایران و به‌ویژه در شهرهای بزرگ با آنها درگیرند، برگزار شده است.

بیکاری، فقر و اعتیاد دلایل اصلی طردشدگی در ایران

سلامت نیوز: حالا چند سالی می‌شود که جامعه‌شناسان به آنها لقب «طردشدگان» داده است؛ تهیدستان، معتادان، کودکان کار و زنان خیابانی. در ٩‌سال گذشته، توجه بیشتری به وضع این افراد نشان داده شده و نشست‌هایی هم برای بررسی مشکلاتی که این افراد در ایران و به‌ویژه در شهرهای بزرگ با آنها درگیرند، برگزار شده است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند ، دوشنبه گذشته هم در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ‌نشستی با عنوان «طردشدگان» و با شرکت سه جامعه‌شناس برگزار شد. «سارا شریعتی»، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران، «یاسر باقری»، پژوهشگر حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی و «صحرا اکرامی»، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و کنشگر فعال در حوزه طردشدگان اجتماعی سخنرانان این نشست بودند که از مجموعه نشست‌های «مشق ایده» و جلسات ماه عدل بود و به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و انجمن علمی دانشجویی انسان‌شناسی دانشگاه تهران در تالار شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.


«سارا شریعتی»، جامعه‌شناس در ابتدای این نشست با بیان این‌که علوم اجتماعی از سیاست رهایی ندارد، گفت: «هرچه اجتماع را کاوش می‌کنیم، باز هم به سیاست می‌رسیم و با توجه به این‌که در چند‌ سال اخیر تعداد طردشدگان رو به افزایش است، به نظر می‌رسد یک سیاست طردشدگی وجود دارد و باید دید چه کسانی از طردشدگی سود می‌برند و درنتیجه به بقای این شرایط کمک می‌کنند.»شریعتی در پاسخ به این پرسش که در شرایطی که هنوز مطالبات شهروندی باقی مانده است آیا به سراغ طردشدگان رفتن مشروعیت دارد و پرداختن به امر طردشدگی امری لوکس محسوب نمی‌شود؟ گفت: «حتی در بحرانی‌ترین شرایط سیاسی معیشت مهم‌ترین مسأله است، زیرا مرز میان شهروندی و طردشدگی بسیار باریک است و همه ما در معرض طردشدگی هستیم.» او با تأیید این‌که نباید به فقرا کمک کرد، بلکه باید با فقر مبارزه کرد گفت: «گفته شده ثروتمندان به خاطر سخاوت‌شان و فقیران به خاطر صبرشان به بهشت می‌روند، اما اگر مداخله اجتماعی با تحلیل همراه باشد، کمک کردن به طردشدگان به ضدارزش تبدیل نمی‌شود و توجه به محرومان اجتماعی و طردشدگان به تثبیت رفع موجود کمک نمی‌کند.»

عضو هیأت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران به‌عنوان انتخابی «ماه عدل» توسط برگزارکنندگان کنفرانس واکنش نشان داد:  «از حساسیت‌های من این است که از آدم‌هایی که دوست‌شان دارم و از آرمان‌هایی که به آنها تعلق دارم مناسبت‌زدایی می‌کنم، زیرا دوست ندارم آرمان‌ها را به یک زمان مشخص محدود کنم. بنابراین اختصاص تنها یک ماه در‌ سال را به عدالت، آن هم به این خاطر که به دلیل روزه گرفتن و احساس گرسنگی به یاد گرسنگان می‌افتیم، صحیح نمی‌دانم.» شریعتی گفت: «در تاریخ سیاسی ما از مشروطه تا امروز آرمان ملت عدالت‌خواهی بوده است و همیشه در جست‌وجوی عدالت بوده‌ایم، بنابراین عدالت مفهومی جدید نیست و وقتی از آن سخن می‌گوییم به معنی بازگشت طبقات اجتماعی به علوم انسانی نیست، بلکه می‌خواهیم دوباره صورت‌بندی کنیم و مقصودمان تأکید بر مفهوم عدالت به‌عنوان مفهوم پایه هم در تشیع و هم در فرهنگ مذهبی است و تلاش می‌کنیم این امر اجتماعی را همچون مسائل سیاسی و دینی برجسته کنیم.» 

این استاد گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی با بیان این‌که همه فقرا، محرومان و مستضعفان طردشده نامیده نمی‌شوند، گفت: «طردشدگی مفهوم و گونه خاص و جدیدی است و شاید بتوان آن را در برابر مفهوم شهروندی قرار داد، یعنی در برابر یک شهروند که خانه و خانواده دارد، تحصیل و شغل دارد و از حق رای برخوردار است، طردشده هیچ یک از اینها را ندارد و از جامعه رانده شده است.» او با اشاره به گونه‌های مختلف طردشدگی ادامه داد: «اشکال گوناگون دینی، سیاسی و اقتصادی طردشدگی از طرف نظام آموزشی و... وجود دارد اما چیزی که مدنظر ماست طردشدگی اجتماعی است که مفهومی نوظهور در علوم اجتماعی به حساب می‌آید و مربوط به سال‌های ٧٠ و ٨٠ میلادی است.»


شریعتی با اشاره به ظهور پدیده طردشدگی در اروپا گفت: «در دهه ٧٠ میلادی، یعنی دوره بحران اقتصادی اروپا، به شکل جدیدی از فقر توجه شد. در جامعه‌ای که به نظر فقر درحال کاهش بود، ناگهان عده‌ای از افراد بیکار شدند و تیپ اجتماعی کسانی که تازه بیکار شده‌اند، ایجاد شد، همچنین طردشدگان تکنولوژی کسانی بودند که مهارت‌های تکنولوژی مورد نیاز را نداشتند، بنابراین بیکاری‌های جدید به وجود آمدند و افرادی پیدا شدند که در خیابان‌ها ساکن و کارتن‌خواب شدند و در فرانسه اینها «بدون داشتن مکان اقامتی فیکس» نامیده ‌شدند.»  او ادامه داد: «طردشدگی اجتماعی اول نتیجه بیکاری بود و به‌زودی چهره‌های دیگری هم یافت، ازجمله مهاجران که چهره جدیدی از طردشدگان اجتماعی اروپا هستند که الزاما فقیر و بی‌پول نیستند اما هویت، کار و خانه ندارند و طرد شده‌اند.»  شریعتی با بیان این‌که در ایران هم برای طردشدگی روندی کمابیش مشابه اروپا وجود داشت، گفت: «البته دلایل خاص‌تری هم موجود بود، ایران یک جامعه پساانقلابی بود که تجربه انقلاب داشت و آرمان‌هایی که به سویش رفته و برایش تلاش کرده بود، تحقق نیافته، بنابراین ناامید شده بودند و همچنین از سیاست‌های بسیار هزینه‌بر با نتایج ضعیف زده شده بودند و نیز خانواده‌هایی که مهم‌ترین سرمایه‌هایشان، یعنی فرزندان‌شان را از دست داده بودند، احساس کردند نتایج و حاصل کار با این هزینه برابر نیست، با این تفاوت که اگر در اروپا برای شهروند سندیکا و نشریه وجود داشت و بلندگوهایی که بتوانند خواست‌ها و سخنان خود را منعکس کنند، در ایران شهروندان از این ابزارها هم محروم بودند، در نتیجه به مطالبات شهروندی خود نیز نمی‌رسیدند.»  این استاد گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران درباره دیگر تفاوت طردشدگی در ایران و اروپا ادامه داد: «در اروپا طردشدگی یک حادثه محصول بیکاری و مهاجرت بود، اما در ایران چهره‌های طردشدگی جدید هم داشتیم و به نظر می‌رسید طردشدگی در اغلب موارد یک سرنوشت محتوم است، فرزندان خانواده‌های فقیر، فقیر به دنیا می‌آمدند و در فقر می‌مردند و فقر مانند دامی بود که نمی‌توان از آن فرار کرد.» شریعتی در ادامه درباره دلایل کارتن‌خوابی در ایران گفت:  «براساس تحقیقات دکتر سعید مدنی، فقر سرنوشتی در مثلث بیکاری، فقر و اعتیاد است، همچنین فقر در شکل حادثه‌ای در مثلث دیگر مهاجرت، بیماری و خودکشی وجود دارد. بسیاری از خانواده‌هایی که فقر برای‌شان یک حادثه بوده، خانوادههای مهاجر از شهرستان‌ها، کسانی که از شهرهای مختلف برای زندگی بهتر به تهران می‌آیند و معمولا امیدشان از بین می‌رود، کسانی که بر اثر بیماری خود یا فرزندشان به ناچار همه سرمایه خود را هزینه می‌کنند و همچنین کسانی که در خانواده بر اثر پدیده‌های روحی و روانی، خودکشی می‌کند، به کارتن‌خوابی منجر می‌شود.» او ادامه داد: «مثل همه اجتماعات دیگر اجتماع طردشدگان نیز فرادستان و فرودستان را شامل می‌شود، فرادستان مردان بی‌خانمان معتاد و فرودستان زنان، کودکان و مهاجران هستند و حتی در بدترین اجتماعات فقر سیاه، تحقیر نژادی و قومی و ملی هست و آنها فرودستان اجتماعی طردشده هستند.» این عضو هیأت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران با اشاره به کارهای خیر توسط خیرین گفت: «خیرین سنتی یا افراد معروفی مثل هنرپیشه‌ها، ورزشکاران سیاستمداران که نگران چهره خود در جامعه هستند و بدین منظور کارهای خیر می‌کنند، سایه همه آنها بر سر جامعه ما باشد، اما از نشانه‌های روشنی که وجود دارد، این است که در جامعه‌ای که بسیاری از جامعه‌شناسانش از فروپاشی اخلاقی و رکود و رخوت صحبت می‌کردند، جوانانی هستند که ظاهرشان گویای چیزی نیست اما فعالیت‌های خیرخواهانه می‌کنند، خلاف جوامع اروپایی که افراد سالمند بیشتر کار خیر انجام می‌دهند.»


وجود نداشتن عدالت آموزشی، دلیل مهمی برای طردشدگی اجتماعی در ایران
در ادامه این نشست، «یاسر باقری»، پژوهشگر حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی به سخنرانی پرداخت. او ابتدا نگرانی خود را انسداد تحرک عمودی اعلام کرد: «در موضوع تهیدستان و فرودستان و درواقع طردشدگان بحث‌های زیادی می‌توان مطرح کرد، البته مهم‌ترین مجرای تحرک اجتماعی، آموزش است و استفاده از پتانسیل آموزش نیاز به فرصت برابر دارد. ما به سمت انسداد در تحرک عمودی پیش می‌رویم. این نگرانی وجود دارد که تحرک اجتماعی که مهم‌ترین مولفه‌اش آموزش بود، دیگر نتواند مانند قبل  وجود داشته باشد.»


باقری با اشاره به لزوم فرصت برابر برای آموزش گفت: «در گذشته پدر و مادر تهی‌دست به فرزندان‌شان توصیه می‌کردند درس بخوانند تا پیشرفت کرده و شرایطی بهتر از خودشان داشته باشند و این امر با تحصیل امکان‌پذیر بود. شواهد زیادی وجود دارد از مواردی که توانستند با تحصیلات از فقر نجات پیدا کنند اما برابری فرصت‌ها در واقعیت تحقق نیافته است.» او با بیان این‌که سیاست‌های پیش‌گرفته توسط دولت‌ها روزنه برابری آموزشی را دچار خدشه کرده است، ادامه داد: «حتی حداقل برابری فرصت نیازمند این بود که دانش‌آموزان تلاش قابل توجهی کنند تا وارد دانشگاه شوند و با وجود شرایط بسیار بد آموزشی، کیفیت بد مدارس و معلمان، فاصله زیاد بین منزل تا مدرسه چه از لحاظ متریک و چه حواشی و ناامنی، آموزش در ایران برای طبقه پایین جامعه امیدی بود تا راه بهتری از پدران‌شان را پیش بگیرند. اگر بخواهیم افزایش هزینه‌ها از دهک اول شهری به دهک دهم را بررسی کنیم با افزایش ٤‌هزار و ٢٧٧‌درصدی مواجه خواهیم شد، یعنی هزینه آموزش در دهک دهم شهری چیزی حدود ٤٥ برابر نسبت به دهک اول شهری است و در آمار روستا هم از دهک اول تا دهک دهم با افزایش ٧٦٩٤‌درصدی هزینه‌ها روبه رو می‌شویم، یعنی چیزی حدود ٧٨ برابر.»


این جامعه‌شناس با تصویر کردن افراد به جای خانوارها در هزینه‌ها گفت:  «اگر خانوارها را فرد تصور کنیم، مثل این است که هزینه یک نفر در دهک دهم شهری برابر دو کلاس بیست نفره در دهک یکم شهری باشد و اگر دهک دهم روستایی را با دهک اول روستایی مقایسه کنیم، مثل این است که هزینه یک نفر در دهک دهم روستایی چیزی معادل هشت کلاس اول تا پنجم با کلاس‌های پانزده نفره در دهک اول روستایی است. حالا اگر ابتدا و انتهای دهک‌ها، یعنی دهک یک روستایی را با دهک ١٠ شهری مقایسه کنیم، تفاوت حدود ١٩٤ برابر می‌شود و در چنین شرایطی برابری فرصت، معنایی ندارد.»


این پژوهشگر حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی با اشاره به پژوهش‌های مختلف که نشان‌دهنده اثرات ناشی از تحمل استرس کوتاه‌مدت بر مغز است که تا آخر عمر با فرد می‌ماند، ادامه داد:  «بنابراین افرادی که مدام استرس را تحمل می‌کنند فعالیت مغزشان مخدوش شده است، همچنین آزمایش‌های دکتر واعظ مهدوی، آثار پیری زودرس بر اثر نابرابری در آزمایش رفتاری موش‌ها را نشان می‌دهد، به این صورت که موش‌هایی که استرس را تحمل می‌کردند در اولین مکان ساکت و تاریک سرپناه گرفته و تکان نمی‌خوردند و تأثیر این نابرابری‌ها در انسان با حس قوی خود که می‌تواند آنها را درک کند، بسیار بیشتر است.»
او با بیان این‌که تحصیلات دیگر اعتبار گذشته را ندارد، گفت:  «با وجود این‌که ٦,٥‌درصد از دهک اول دارای مدرک تحصیلات دانشگاهی هستند اما از طرفی افراد تحصیلکرده با بیکاری جدی مواجه هستند و آمار ‌سال ٩٢ نشان می‌دهد حدود ٩/٣‌درصد کسانی که دارای مدرک کارشناسی هستند و ٨‌درصد کسانی که کارشناسی ارشد دارند، بیکارند.»باقری با بیان این‌که فردی که به هر دلیل در طبقه پایین جامعه قرار گرفته امیدی به کسب درآمد حاصل از تحصیلات ندارد، ادامه داد: «در چنین شرایطی انسداد تحرک عمودی رخ داده و از طرفی باعث درماندگی آموختگی فرد شده که هیچ راهی برای بیرون رفتن از این شرایط برایش وجود ندارد و از طرف دیگر فرد با وضعیتی روبه‌رو می‌شود که تقلا می‌کند اما چاره‌ای نمی‌یابد.»


جامعه ایران، جامعه‌ای طردکننده
«صحرا اکرامی»، مسئول پژوهش انجمن «طلوع بی‌نام و نشان‌ها»، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و کنشگر فعال در حوزه طردشدگان اجتماعی یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود. او در ابتدای سخنانش گفت: «ما جامعه طرد‌کننده‌ای داریم، جامعه ما افغان‌ها را طرد می‌کند، کسانی را که یک بار سیگاری دست بگیرند به‌عنوان معتاد طرد می‌کند، کارتن‌خواب‌ها را طرد می‌کند و در ادامه این سیستم طرد آکادمی، یعنی همین دانشکده علوم اجتماعی، هم همین کار را بازتولید می‌کند و به طردشدگان توجه نمی‌کند.» اکرامی گفت موضوع کارتن‌خوابی در ‌سال ١٣٨٢ که شماری از این افراد به دلیل سرما جان باختند، دیده شد اما از آن‌جا که به این موضوع توجه چندانی نشد چند ‌سال بعد مرگ نوزاد ٢٥ روزه کارتن‌خواب با نام «معین» رخ داد.
اکرامی با نقد کتابی درباره جامعه‌شناسی کارتن‌خوابی ادامه داد:  «این کتاب از این جهت که اولین متن درباره پدیده کارتن‌خوابی است قابل تقدیر است، اما شناخت حداقلی از پدیده کارتن‌خوابی نشان می‌دهد که با پیمایش و طرح پرسشنامه نمی‌توان با این مسأله روبه‌رو شد.» مسئول پژوهش جمعیت «طلوع بی‌نشان‌ها»، با بیان این‌که اگر از پدیده‌ای پیشگیری شود، می‌توان جلوی اپیدمی شدن آن را گرفت، گفت: «در علوم اجتماعی، تا وقتی یک مسأله حالت مرضی پیدا نکند، ما به دنبال درمانش نمی‌رویم، در صورتی که اگر به جای راه‌های درمانی پیشگیری می‌کردیم، یعنی اگر ١٠‌سال قبل به سراغ همین پدیده کارتن‌خوابی می‌رفتیم، این تعداد زن کارتن‌خواب وجود نداشت که حتی روزنامه‌ها وجودشان را انکار کنند.»  اکرامی با اشاره به این‌که اعضای آکادمیک ارتباط مستقیمی با مصداق‌های عینی ندارند، ادامه داد: «بین فضای آکادمی و طردشدگان فاصله وجود دارد و ما اهالی آکادمیک بدون ارتباط جدی با طردشدگان به مسائل آکادمیک بسنده کردیم، امر واقع را نمی‌شناسیم و درباره‌اش حرف می‌زنیم، درحالی‌که اگر می‌خواهیم نظریه‌پردازی کنیم و دردی را درمان کنیم، باید از امر واقع بگذریم.
میان دانشگاه، سازمان‌های مردم‌نهاد و طردشدگان شکاف‌های زیادی وجود دارد. متاسفانه امروز دانشگاه‌ها توهم آشنایی با اجتماع را دارند و نظریه‌پردازی می‌کنند بدون آن‌که امر واقع را بشناسند؛ درحالی‌که اگر می‌خواهیم نظریه‌پردازی کنیم و دردی را درمان کنیم، باید از امر واقع بگذریم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha