همه از ناگهانی بودن حادثه می‌گویند، اینکه همه‌چیز در عرض چند دقیقه به هم ریخت؛ آسمان ناگهان قرمزرنگ شد، زمین تکانی خورد، باران شلاقی بارید و بعد آب بود که همه‌چیز را با خود برد و نابود کرد.

سلامت نیوز: همه از ناگهانی بودن حادثه می‌گویند، اینکه همه‌چیز در عرض چند دقیقه به هم ریخت؛ آسمان ناگهان قرمزرنگ شد، زمین تکانی خورد، باران شلاقی بارید و بعد آب بود که همه‌چیز را با خود برد و نابود کرد.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: اینجا سیجان است؛ روستایی که در سیل یکشنبه گذشته آسیب‌های جدی دید. وقتی به سیجان از توابع استان البرز در ۱۷ کیلومتری جاده چالوس می‌رسیم، همه را عزادار می‌بینیم. همه لباس مشکی بر تن دارند. ساعت ۳ بعدازظهر پیکر ۶ نفر از اهالی روستا که در روز حادثه جان خود را ازدست‌داده‌اند تشییع می‌شود. همه سعی دارند مقدمات مراسم را آماده کنند. خانواده درجه‌یک کشته‌شده‌ها در روستا نیستند و به پزشکی قانونی رفته‌اند. اهالی می‌گویند هیچ‌کس به ما درباره احتمال وقوع سیل خبر نداد فقط ۵ دقیقه قبل از حادثه از روستای کناری به یکی از اهالی خبر دادند که از بالا سیل روان شده، تا قبل از آن ازهمه‌جا بی‌خبر بودیم و باران هم آن‌قدر نبود که حدس بزنیم سیل می‌آید.

همه‌جا گل‌آلود است و خرابی‌های ناشی از سیل جابه‌جا به چشم می‌خورد. نیروهای امدادگر مشغول کار هستند و ماشین‌های سنگین درحال درآوردن سنگ و لاشه‌های اتومبیل‌ها از مسیر رودخانه. مسیری که حالا به دلیل عوض شدن جریان آب، کم‌عمق و پر از گل‌ولای، سنگ‌های درشت و درخت‌های سرنگون‌شده است. بااینکه هوا خنک است اما از همه‌جا بوی نم و لجن به مشام می‌رسد. محلی‌ها به امدادگران کمک می‌کنند، این‌ور و آن ور می‌دوند و لحظه‌ای یکجا بند نمی‌شوند. سیجانی‌هایی که حالا ساکن روستا نیستند و اغلب در تهران زندگی می‌کنند هم برای کمک آمده‌اند، کمک به هم‌ولایتی‌هایشان.
روستای سیجان ازیک‌طرف به کن و سولقان راه دارد و از سمت دیگر به روستاهای ارنگه، خور و آدران. اما اینجا یکی از جاهای اصلی است که از سیل آسیب‌دیده و به‌جز کن و سیجان که سیل در آنجا تلفات جانی برجای گذاشته دیگر روستاها بیشتر خسارات مالی دیده‌اند. بیشتر خسارت‌ها به باغ‌های میوه وارد شده. سیجان و اطرافش پر است از باغ‌های گیلاس، آلبالو، سیب و گردو... اهالی روستاهای اطراف هم برای کمک آمده‌اند هرچند کمک زیادی از دست کسی برنمی‌آید.
محمد دالخانی همان کسی است که از ده بالا ۵ دقیقه قبل از شروع سیل خبر را شنید و سعی کرد آن را به گوش همه اهالی برساند. جایی که با او حرف می‌زنم پر است از پشتی، فرش و رختخواب‌های خیس که روی بلندی‌های سیجان پهن‌شده‌اند تا دست‌کم خشک شوند و بعد شسته شوند. او هم سیاه پوشیده: «با تلفن از خور خبرم کردند. تا شنیدم پریدم بیرون، دیگه به چیزی فکر نمی‌کردم یک نفر باید خبر می‌داد. داد زدم دارد سیل می‌آید. حتی چند نفری که توی ایستگاه ماشین ایستاده بودند فکر کردند شوخی می‌کنم اما بااین‌همه چندنفری هم جدی گرفتند و به‌جای امنی رفتند، جان چند نفر را نجات دادم.»
چندنفری هم از ابراهیم رستمی سخن می‌گویند، کسی که سیل او و ماشینش را با خود به روستای بعدی برد و آنجا اهالی نجاتش دادند. او حالا در بیمارستان بستری است.
یکی دیگر از اهالی سیاه‌پوش روستا هم از مرگ پسرخاله‌اش می‌گوید: «داخل ماشین بودم که سیل جاری شد، سیل از بالا آمد هیچ‌کس به ما خبر نداده بود. یکی از روستای بالا خبر داد اما دیر شده بود و کار از کار گذشته بود آنقدرگل به داخل ریه‌های پسرخاله‌ام رفته بود، که وقتی به بیمارستان رسید کسی نتوانست کاری کند.»
 روز سیل، روز تعطیل بود، تعطیلات عید فطر. خیلی‌ها از تهران و اطراف آمده بودند تا به بستگانشان در سیجان سر بزنند. بعضی‌ها آمده بودند آلبالو و گیلاس بچینند. خانه‌های کنار رودخانه بیشتر از بقیه آسیب دیدند و خیلی از مسافران به دلیل بسته شدن راه و آسیب دیدن ماشین‌هایشان شب هم ماندگار شدند. شبی طولانی، پر از نگرانی و در تاریکی مطلق. بعد مسئولان اعلام کردند طغیان رودخانه کرج عامل وقوع سیل در روستاهای سیجان و ارنگه بوده است.در این روستا همه از ماه گل و دو دختر و نوه‌اش حرف می‌زنند. آنها سوار بر اتومبیل‌شان به سمت کرج می‌رفته‌اند که سیل جاری شده و آنها را با خود برده. یکی از دخترهای ماه گل با نوه‌اش پیدا شده‌اند. اما خبری از جسد خود او و آن یکی دخترش نیست. اهالی حدس می‌زنند تعداد کشته‌ها بیشتر از ۱۰ نفر باشد اما هیچ‌کس آمار دقیقی ندارد. یکی از اهالی از دور داد می‌زند ماه گل عمه‌ام بود. لباس سیاهی بر تن دارد و داخل حیاط خانه‌اش را لایروبی می‌کند.


سیجانی‌ها می‌گویند وقتی سیل جاری شد، درخت‌ها را از جا کند و جلوی پل‌ها را گرفت. بنابراین آب به جاده آمد و ماشین‌ها را با خود برد. بعضی جاها به‌سختی می‌توانی بفهمی که تکه‌های فلزی زیر گل و سنگ یک روز اتومبیل بوده‌اند. ماشینی که چند نفر در آن می‌نشسته‌اند و به گردش می‌رفته‌اند. مردم می‌گویند باید هر چه سریع‌تر نهرها تخلیه شوند چون اگر این بار باران مختصری هم ببارد، دیگر جایی برای جمع شدن ندارد و زودتر از دفعه قبل سیل جاری می‌شود. همه نگران سیل دوباره‌اند هرچند خیلی‌ها تأکید می‌کنند که از ۴۰ سال قبل تا الان سیجان سیل به خود ندیده بود.


اکبر سیجانی در قسمت پایین روستای سیجان زندگی می‌کند: «خانه‌های مسکونی این منطقه از جمله منزل ما در شیب تند روستا قرار دارد و نه تنها خانه مان را آب گرفت که برق، آب و تلفن‌های این قسمت نیز قطع شد و هیچ امکان دسترسی وجود نداشت. زمانی که برای نجات اهالی به کوچه آمده بودیم ماشین‌هایی را دیدم که سیل آنها را به گونه‌ای رانده بود که درتعدادی از خانه‌ها را مسدود کرده بود. اما مردم آنقدر همدل بودند که تا رسیدن نیروهای امداد عده‌ای را از سیل نجات دادیم.»


مهم‌ترین مشکل اهالی روستای سیجان الان بی‌آبی است و بااینکه برق بعد از ۲۴ ساعت وصل شده، اما هنوز آب قطع است و مردم برای حمام، دستشویی و پخت‌وپز مشکل‌دارند. مأموران هلال‌احمر کنسرو و آب بین‌شان پخش کرده‌اند، اما مقدارش کافی نبوده و مردم بیشتر همان غذاهایی را که در خانه ذخیره کرده‌اند استفاده می‌کنند.


 در روستا که راه می‌روی خانه‌هایی را می‌بینی که داخلشان پر از گل است و صاحب‌خانه همه درها را باز گذاشته و سعی می‌کند با بیل و دیگر وسایل گل را از خانه خارج کند. مأموران هلال‌احمر می‌گویند این کار هنوز زود است و این لایروبی‌های غیراصولی درست نیست و تا وقتی هنوز معابر اصلی باز نشده‌اند نباید به داخل خانه‌ها دست زد و خارج کردن گل فقط سطوح خیابان را لیزتر می‌کند؛ اما ساکنان خانه هم بی‌طاقت‌اند و دوست دارند زودتر به خانه‌شان سروسامان بدهند.


 هنوز در سطح معابر ماشین‌هایی که عمودی در خاک فرورفته‌اند دیده می‌شود آن‌قدر دوروبر این ماشین‌ها درخت و سنگ هست که نمی‌شود خارجشان کرد.
 رضا حاج محمدی یکی از اهالی روستاست که گل‌ها را از داخل خانه‌اش بیرون می‌ریزد، سطح معبر گل‌آلود و لیز است: «اگر دست نگه‌دارم پی ساختمانم بیشتر آسیب می‌بیند نمی‌توانم منتظر کمک دیگران بمانم. اتاق‌ها گلی و نم گرفته است شاید کسی به کمک نیامد. بااین‌همه خدا را شکر می‌کنم پسر ۲۲ ساله‌ام را خدا به من پس داد ۲ کیلومتر پایین‌تر از مسجد محل از آب گرفتند.»


 اهالی می‌گویند هر که داخل خانه‌اش ماند شانس آورد و بیشتر کسانی که جانشان را ازدست‌داده‌اند کسانی بوده‌اند که بی‌خبر از همه‌جا در ماشین‌شان به سمت خارج از روستا درحرکت بوده‌اند، البته کسانی که کنار رودخانه هم بوده‌اند آسیب‌دیده‌اند اما تعدادشان زیاد نیست چون باران چند دقیقه‌ای بارید و مردم به خانه‌شان برگشتند و بعد سیل آمد.
 عباد سیجانی، خادم مسجد سیجان است: «نگران آب و غذای مردم هستم نگران رودخانه‌های پرشده هستم. این بار سیل بیاید کل روستا را می‌برد. هنوز داخل رودخانه جسد هست روز تعطیلی بود خودم چند نفر غریبه را در روستا دیدم. آن‌قدر سیل ناگهانی بود و صدای ترسناکی داشت که کسی نمی‌دانست کدام طرف برود.»


چند خانم که چادر سیاه بر سردارند از پسرهایشان می‌گویند که آب ماشین‌هایشان را با خود برده یکی ریو داشته دیگری پراید و آن‌یکی نیسان. به گفته آنها این‌همه دارایی‌شان بوده است.در جاده ارنگه به سیجان حالا از همین ماشین‌ها گورستانی درست‌شده است. بیش از ۳۰ ماشین درب و داغان در گل و لای مچاله شده‌اند. چادری برپا است و چند سرباز نیروی انتظامی داخل‌اش کشیک می‌دهند. ولی مگر دل صاحبان ماشین‌ها آرام و قرار می‌گیرد؟ خودشان هم برای مراقبت دو ساعت یک‌بار اینجا کشیک می‌دهند. بعضی‌ها تنها دارایی زندگی‌شان را اینجا به امانت گذاشته‌اند. بهرام علی عزیزی نیسان آبی‌رنگش آسیب‌دیده همان نیسانی که او با آن بار میوه می‌برده است: «توی ماشین بودم که سیل آمد. زود پایین پریدم اما ماشین را آب‌برد بعد درحالی‌که به پل گیرکرده بود گرفتیمش. بیمه فقط خسارت بدنه را پرداخت می‌کند اما ماشین‌های ما کلاً از بین رفته. با این ماشین به خانواده‌ام نان می‌دادم.»


 یکی از اهالی روستا پشت موتورش سیب گلاب گذاشته و بین مردم و مأموران امداد پخش می‌کند؛ سیب‌های باغ خودش که عطر و طعم متفاوتی از سیب‌های بازار دارد. سیب‌ها را پخش می‌کند و می‌گوید: «کاش به همین زودی‌ها فراموشمان نکنند، خیلی صدمه‌دیده‌ایم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha