همزمان با روز جهانی سالمند، بی‌بی حاضر امیدواری شمع تولد 89 سالگی خود را در کنار قصه بافی هایش در خانه هنرمندان ایران فوت کرد. بیش از 300 عروسک پارچه‌ای و بافتنی این سالمند کازرونی در دومین نمایشگاه اختصاصی وی با عنوان قصه دوزی‌های بی‌بی حاضر، با هدف زنده شدن خاطرات قدیمی و پیوند زدن دو نسل به یکدیگر در معرض نمایش قرار گرفت و با استقبال خوبی از سوی کودکان و بزرگسالان رو به رو شد.

سلامت نیوز: همزمان با روز جهانی سالمند، بی‌بی حاضر امیدواری شمع تولد 89 سالگی خود را در کنار قصه بافی هایش در خانه هنرمندان ایران فوت کرد. بیش از 300 عروسک پارچه‌ای و بافتنی این سالمند کازرونی در دومین نمایشگاه اختصاصی وی با عنوان قصه دوزی‌های بی‌بی حاضر، با هدف زنده شدن خاطرات قدیمی و پیوند زدن دو نسل به یکدیگر در معرض نمایش قرار گرفت و با استقبال خوبی از سوی کودکان و بزرگسالان رو به رو شد.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، قدرت شنوایی بی‌بی حاضر کم شده و براحتی نمی‌تواند بشنود تا پاسخ سؤالات را بدهد. ششمین نوه او که تمام خاطرات کودکی‌اش به دامن گلدار مادر بزرگ سنجاق شده این روزها، همراه او است تا بتواند در دنیای متفاوت روزهای سالمندی اش، با حس و حالی عجیب گام بردارد. بهمن عباسپور که فوق لیسانس بازیگری دارد و در حوزه تئاتر فعالیت می‌کند از مادربزرگش و خاطراتی که به واسطه حضور او شکل گرفته است این‌گونه می‌گوید: بیشتر لحظه‌های کودکی ام در خانه مادر بزرگ رقم خورد، جایی که نوه‌ها از ماندن در آن خسته نمی‌شدند. بهترین خواب‌های کودکی ام را در پشت بام کاهگلی خانه مادر جون دیدم. او  نگاهم را به ستاره‌های آسمان می‌دوخت و با گفتن جملاتی در مورد هر کدام از  آنها، یکی از داستان‌های نابش را آغاز می‌کرد. به قدری زیبا و با فن بیانی خاص قصه می‌گفت که حتی از  شنیدن قصه‌های تکراری هم خسته نمی‌شدم و حاضر بودم هر کدام از قصه‌ها را ده‌ها بار بشنوم.


عباسپور با بیان این جمله که مادربزرگ این روحیه و توانایی را از کودکی داشته است  ادامه داد: آن طور که من شنیده ام بی‌بی حاضر 9 سال داشته که ازدواج کرده و قصه هایی را که در ذهن دارد از مادربزرگ، مادر و مادر شوهرش شنیده است. او بافتنی و گیوه بافی را از مادرش یاد گرفته و عروسک هایی که این روزها می‌سازد برگرفته از همان عروسک هایی است که مادرش از سنگ و چوب برایش می‌ساخته است. بی‌بی حاضر بی‌سواد است و قصه هایی که تعریف می‌کند سینه به سینه گشته و در ذهنش حک شده است، اما آنچه تعجب همه را برانگیخته حافظه عجیبی است که دارد و به همین واسطه جزئیات داستان‌های کودکی اش را بخوبی به خاطر دارد.


دنیای جدید بی‌بی حاضر 
 15 سال پیش که چشمان مادر جون  ‌آب مروارید آورد، پزشکان انجام کارهای بافتنی را برایش ممنوع کردند، اما او می‌گفت من متعلق به نسلی هستم که از بیکاری بیزار بود، برای همین از دستور پزشک سرپیچی می‌کرد و به هنری که برایش حکم مرهم داشت ادامه می‌داد تا اینکه یک روز به خود آمدم و دیدم مادرجون عروسک پارچه‌ای یا بافتنی تمام شخصیت‌های کارتونی را که نوه‌ها می‌دیدند ساخته است.
عباسپور افزود: عروسک‌های کارتونی که با دستان مهربان مادربزرگ کپی شده بود برای نوه‌ها جذابیت زیادی داشت و بر سر داشتن آنها دعوا می‌شد. البته در میان عروسک‌ها برخی هیچ شباهتی به شخصیت‌های کارتونی نداشتند، اما بی‌بی با ذهن خلاق خود عروسک هایی درست کرده بود که شاید ویژگی مشترکی با عروسک‌های کارتونی داشتند اما خبری از شباهت نبود و بر اساس همین قدرت تصویرسازی ذهنی اش حدود 5 سال قبل او را تشویق کردم عروسک‌های قصه‌های خودش را بسازد. همین پیشنهاد کافی بود تا مادرجون پا به دنیای جدیدی بگذارد که نه تنها برای خودش جذاب بود بلکه برای اطرافیان هم جذابیت داشت. مادربزرگ با وجود کهنسالی، شروع به عروسک‌سازی و به اطرافیان ثابت کرد می‌تواند با جان بخشیدن به شخصیت‌های داستانی از روزهای سالمندی اش لذت ببرد. وقتی به خانه اش رفتم یک بغل عروسک در مقابلم گذاشت و گفت اینها را می‌شناسی ؟ باورش سخت بود که بی‌بی حاضر با دقت و ظرافتی مثال زدنی، شخصیت‌های تمام داستان هایی را که در کودکی برایم تعریف کرده بود  از دل قصه‌ها بیرون کشیده و به همین واسطه در هشتمین دهه از زندگی اش احساس نشاط و سرزندگی می‌کند. مدتی گذشت تا اینکه با دنیایی از عروسک مواجه شدم که هر کدام در داستان‌های جذاب مادربزرگ نقش خاصی داشتند. او حتی کبوترهای داخل داستان را هم ساخته بود که این جز دقت، علاقه و پیوند خوردن مادر بزرگم با دنیای کودکی اش معنای دیگری نداشت.

مادربزرگ امیدوار
همواره دوست داشتم بی‌بی را خوشحال تر و افراد زیادی را با دنیای شگفت انگیز او  آشنا کنم.
عباسپور با اشاره به این موضوع ادامه داد: از طریق دوستانم متوجه شدم در خانه هنرمندان ایران نمایشگاهی از آثار هنرمندان خود‌آموخته ترتیب داده می‌شود و این بهترین فرصت بود تا آثار مادربزرگم به نمایش در‌آید. بی بی  از من می‌پرسید مگر در این دوره و زمانه کسی به این عروسک‌ها علاقه دارد و در پاسخ به او می‌گفتم مطمئن هستم طرفداران بیشتری نسبت به زمان کودکی خودت دارند. به این ترتیب بهار سال 1392 برای نخستین بار بخشی از عروسک‌های بی‌بی در معرض دید همگان قرار گرفت و با استقبال خوبی مواجه و همین باعث شد در تابستان 1393  در یک نمایشگاه انفرادی تمام عروسک‌های بی‌بی حاضر به نمایش در‌آید و برای اینکه وجود طرفداران را باور کند با‌وجود میل باطنی تعدادی از عروسک‌ها را در یکی از نمایشگاه‌ها به معرض فروش گذاشتم و تمام‌ شان فروخته شد. وقتی مبلغ حاصل از فروش را به بی‌بی تقدیم کردم از این همه طرفدار متعجب شده بود و در کمال مهربانی پول حاصل از فروش عروسک‌ها را میان نوه‌ها تقسیم کرد و بسرعت نمونه آن عروسک‌ها را ساخت تا جایشان خالی نباشد.

استقبال بی‌نظیر از عروسک‌های بی‌بی منجر به برپایی دومین نمایشگاه انفرادی او  همزمان با سالروز تولدش و روز جهانی سالمند شد، علاوه بر این از برخی عروسک‌های جدید هم رونمایی شد ضمن اینکه در این نمایشگاه با تمرکز ویژه بر قصه‌های بی‌بی حاضر، او  9 قصه جذابش (عروسک گنگ لاله، جو بها، معصومه و هفت برادر، صنم بر، ماه پیشونی، عروسک سنگ صبور، هفت نارنجی، ننه ماهی و دختر آقای نجار)  را معرفی و تک تک شخصیت‌های داخل این داستان‌ها را ساخته است.


بی بی‌حاضر خمیده شده و پاهایش بی‌رمق است، اما دستانی پر توان دارد که دنیای جدیدی را به روی نسل جدید گشوده است. با صدای تقریباً بلند می‌گوید: نامم را حاضر گذاشتند زیرا دو خواهرم که قبل از من به دنیا آمده بودند فوت شدند و با تولد من مادرم پیشنهاد داد نامم را بی‌بی حاضر بگذارند تا همیشه حاضر بمانم. حالا هم که در این سن و سال و بعد از جراحی چشمانم به آرزویم یعنی دیدن دوباره ستاره‌ها رسیده و  عروسک‌های کودکی ام را ساخته ام، احساس می‌کنم تازه متولد شده ام و انرژی دوباره گرفته ام و  دعای هر لحظه ام این است محتاج کسی نباشم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha