سلامت نیوز: وسعت بخشیدن دامنهی فرزندپذیری به زنان بدون شوهر و زن و مرد دارای فرزند از نکات مثبت قانون جدید فرزندخواندگی است. اما به ازای هر کودکی که سرپرستی آن قابل واگذاری است، ۸ زوج متقاضی وجود دارد. بنابراین به نظر میرسد اجازه فرزندپذیری به دیگر خانوادهها در اولویت بعدی فقط روی کاغذ معنا داشته باشد و تغییری واقعی در وضعیت کودکان بدون سرپرست و بدسرپرست ایجاد نکند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه سایه نوشت: از «پدرخوانده» که یکی از شاهکارهای سینماست گرفته تا کارتون محبوب «جودی ابوت» همه و همه اشاره خاصی به موضوع سرپرستی کودکان البته در اشکال مختلف آن دارند. از دنیای تخیل که بگذریم و وارد جهان واقعی شویم، مشاهده میکنیم که در فرهنگهای مختلف روشهای گوناگونی برای سرپرستی کودکان وجود دارد که معروفترین آن فرزندخواندگی است. فرزندخواندگی، به آن صورت که در برخی کشورها مرسوم است، در کشور ما به رسمیت شناخته نشده است، حقوق ایران نهاد دیگری به نام سرپرستی کودکان بیسرپرست دارد که براساس آن کودک با شرایطی وارد یک خانواده میشود و همین نهاد حقوقی است که در اصطلاح عموم فرزندخواندگی تلقی میشود. اگر شما هم میخواهید با ریزهکاریهای فرزندخواندگی آشنا شوید این گزارش را از دست ندهید.
فرزندخواندگی یا سرپرستی؟
فرزندخواندگی در کشور ما با آنچه در کشورهای دیگر به این نام خوانده میشود، زمین تا آسمان فرق دارد، به همین دلیل بسیاری از حقوقدانان ترجیح میدهند به جای «فرزندخواندگی» از اصطلاح «سرپرستی» استفاده کنند، به عبارت دیگر، بیسیاری از مردم که با ریزهکاریهای حقوقی آشنایی ندارند، به تفاوت بین فرزندخواندگی و سرپرستی توجهی نمیکنند که به تبع، بیشتر رسانهها وقتی در این خصوص مطلبی را ارائه می کنند، آن مطلب دربارهی لایحه فرزندخواندگی و مقررات فرزندخواندگی است. این درحالی است که اگر حتی یک شبانهروز در میان قوانین و مقررات بگردید، نمیتوانید یک عنوان قانونی پیدا کنید که از لفظ فرزندخواندگی استفاده کرده باشد. برای پرهیز از این اشتباه رایج، تکلیفتان را همین اول روشن و تاکید میکنیم که هرگز قرار نیست در این بسته حقوقی درباره فرزندخواندگی بخوانید، چون چنین عنوانی در قوانین ما هرگز وجود ندارد بلکه هدف ما آشنایی بیشتر شما با سازوکار سرپرستی کودکان بیسرپرست است.
اگر خاطرتان باشد رمضان چند سال گذشته سریال «خداحافظ بچه» پخش میشد، توجه بسیاری را که سالها در آرزوی فرزنددار شدن بودند، به خود جلب کرد. کمترین فایده پخش این سریال این بود که مردم فهمیدند قبول سرپرستی یک کودک به این آسانیها نیست. شاید هنوز هم کسانی باشند که فکر کنند: هر وقت بخواهند میتوانند به سازمان بهزیستی بروند و دست یک بچه را بگیرند و به خانه بیاورند، ولی در واقع اینطور نیست، علت سختگیریها هم رعایت مصلحت کودکی است که قرار است سرنوشتش در دست دیگران قرار بگیرد. مدتهاست که رسانهها هرچند وقت یک بار درباره ضرورت تعیین تکلیف قانون جدید فرزندخواندگی مینویسند، قبل هم اشاره کردیم در حقوق ما فرزندخواندگی نیست و اسم اصلی این لایحه هم لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست است. با مرور این لایحه به موارد جالبی برخورد میکنیم که گویا به همین دلیل تایید آن دچار مشکل شده است. مثلا در این لایحه به دختران و زنان بدون شوهر در صورتیکه حداقل ۳۰ سال سن داشته باشند، اجازه داده شده است که سرپرستی یک دختر را بر عهده بگیرند. بنابراین دو شرط وجود دارد اول این که ۳۰سال را پشت سر گذاشته باشند و دوم این که فقط میتوانند دختری را به سرپرستی قبول کنند. چنین تصمیمی هم مفید است و هم میتواند دردسرهایی ایجاد کند، فایدهاش ساده کردن شرایط سرپرستی است که در نتیجه آن، کودکان بیشتری زیر سایه محبت خانواده و اشخاص واجد شرایط قرار میگیرند و از زندگی بهتر و آینده بهتری برخوردار میشوند، اما از طرف دیگر بعضی میگویند این سادهگیریها ممکن است سرانجام به قاچاق انسان ختم شود که دردسرهای آن بسیار زیاد است.
قانون فرزندخواندگی در ایران
اولین قانون حمایت از کودکان بیسرپرست در سال ١٣٥٣ در مجلس تصویب شد.قانونی که به نظر میرسید کاستیهای بسیار دارد تا جایی که در اسفند ۱۳۸۷ با این ادعا که قانون مصوب ۱۳۵۳ بعد از گذشت ۳۵ سال با تغییرات و نیازهای جامعه سازگار نیست، اصلاحاتی به مجلس ارائه شد. این قانون جدید فرزندخواندگی البته پس از چندین سال کار کارشناسی و کش و قوسهای فراوان و تغییرات زیاد مردادماه گذشته به تصویب رسید، دارای مفاد و بخشهای زیادی بود که در بسیاری موارد به نفع فرزندان تحت پوشش سازمان بهزیستی است و باعث میشود امکان واگذاری برای تعداد بیشتری از کودکان فراهم شود. به عنوان مثال با قانون مصوب ۱۳۵۳ واگذاری سرپرستی تنها ۱۵درصد کودکانی که در مراکز بهزیستی نگهداری میشدند، ممکن بود. لایحه تقدیمی دولت قرار بود که امکان سرپرستی بیش از ۵۰ درصد کودکان بهزیستی را فراهم کند و فرایند فرزندخواندگی را تسهیل کند. تابعیت و محل اقامت افراد فرزندپذیر نخستین مسئلهای است که توجه به آن ضروری است. طبق ماده ۱ قانون مصوب ۱۳۵۳، هر فرد مقیم ایران، حتی اگر تابعیت ایران نداشته باشد، میتواند تقاضای سرپرستی کودکی را بکند. اما ایرانیان مقیم خارج از ایران امکان فرزندپذیری نداشتند. به عبارت دیگر، در قانون مصوب ۱۳۵۳ اقامت در ایران نسبت به تابعیت اولویت داشته است. لایحه دولت امکان فرزندپذیری را برای ایرانیان مقیم خارج از ایران نیز فراهم کرد. در قانون مصوب ۱۳۵۳ تنها زن و شوهر بدون فرزند میتوانستند تقاضای فرزندپذیری کنند اما در لایجه دولت به زنان بدون شوهر و زن و شوهر دارای فرزند نیز اجازه تقاضای سرپرستی کودکان داده شد. با وجود مخالفت برخی نمایندگان مجلس، پیشنهاد دولت رای آورد. لازم به یادآوری است که زنان بدون شوهر تنها میتوانند سرپرستی دختران را به عهده بگیرند.
وسعت بخشیدن دامنهی فرزندپذیری به زنان بدون شوهر و زن و مرد دارای فرزند از نکات مثبت قانون جدید فرزندخواندگی است. اما به ازای هر کودکی که سرپرستی آن قابل واگذاری است، ۸ زوج متقاضی وجود دارد. بنابراین به نظر میرسد اجازه فرزندپذیری به دیگر خانوادهها در اولویت بعدی فقط روی کاغذ معنا داشته باشد و تغییری واقعی در وضعیت کودکان بدون سرپرست و بدسرپرست ایجاد نکند. اما اگر به آمارهای تکمیلی مراجعه کنیم، اثر مثبت آن روشن خواهد شد. اکثر زن و شوهرهای فاقد فرزند خواهان سرپرستی کودکان زیر ۱ سال هستند. تجربهی بزرگ کردن نوزاد، پنهان کردن فرزندخواندگی از دیگران و... از جمله دلایلی است که این امر را باعث شده است. این رفتار خانوادههای فرزندپذیر کودکان بسیاری را از تجربهی زندگی در خانواده محروم کرده است. زنان بدون شوهر و زن و شوهر دارای فرزند این دغدغهها را ندارند و این موضوع برای کودکانی که هر ماه عمرشان به معنای از دست رفتن فرصت زندگی در خانواده است، امیدبخش است. در هر حال، از سال گذشته تاکنون که این قانون به تصویب رسیده کمیتههای مختلف مشغول تدوین راهکارهای اساسی برای اجرایی شدن آن هستند که یکی از آنها ثبتنام اصلی والدین در شناسنامه کودک است که باید با همکاری چندین سازمان انجام شود که البته به گفته مسئولان سازمان بهزیستی مراحل پایانی را میگذراند.
نظر شما