سلامت نیوز: چه اتفاقی برای جامعه ایرانی افتاده است که پسر همسایه خوشنام و معتمد محله مرتکب چنین جنایتی میشود؟ آیا فشار جنسی این پسر تا حدی بوده است که دختر 5 سالهای را برای رفع آن انتخاب کند و سپس او را بکشد؟ آیا این میزان از هیجان جنسی، امری عادی و طبیعی است؟ اگر این میزان به این اندازه است، باید نگران تمامی پسران در این سنین بود؟مسأله دیگر اینکه این نوجوان حتی در سنی نبوده است که بتوان گفت فاصله میان بلوغ و سن ازدواج او را به این امر واداشته است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از مهرخانه، چه کسی مقصر است؟ بیابیم و سرزنشش کنیم و ماجرا را تمام کنیم؟، چه کسی مقصر قتل زنان توسط خفاش شب بود؟؛ دستگیر شد و اعدام شد و... تمام شد؟، چه کسی مقصر قتل پسرکان پاکدشتی است؟؛ یافتیم و به چوبه دار کشیدیم و ... تمام شد؟، ستایش بعدی چقدر مهلت دارد تا زندگی کند؟، پدر و مادر پسرکان کوچک مشغول بازی در کوچهها چقدر زمان دارند تا صدای خنده فرزندانشان را بشنوند؟، از چه زمانی سرمایه انسانی این سرزمین اینقدر آسان توسط قاتلانی فقط چند سال بزرگتر از مقتولان، اینگونه ضایع میشود؟، از کدام عصر بیغروب و بیسپیده دیگر نمیتوان به همسایههایی که حق آنان تا چهل خانه واجب شمرده شده است، اعتماد کرد؟
در صحنههای میانی فیلم یک حبه قند، خواهر بزرگ پسند و مادر یکی از دختربچههای حاضر در جشن عروسی، مشغول بازی با پسرخالههایش بود که برای قایمشدن با یکی از آنها زیر یک تخت رفتند. مادر بلافاصله آمد و دختر را با نوازش بیرون آورد و گفت برود جای دیگری برای قایمشدن پیدا کند؛ چون دوتایی که "یک جا" باشید زود پیداتان میکنند. این صحنه برای اغلب ما، صحنه غریبی نبود؛ زمانی که پدران و مادران ما اجازه ماندن بدون آنها را در خانه اقوام حتی نزدیک نمیدانند. بدون آنکه لزومی به توضیح یا توجیه باشد و بدون آنکه به خانوادهها بربخورد، همگی در یک سنت مشترک اجازه ماندن بدون بزرگترها را به بچههای دو جنس مخالف نمیدانند. چنانچه دورهمی هم بود، با نظارت یک بزرگتر صورت میگرفت. حفظ حریم میان پسران و دختران همسال یا با تفاوتهای کم یا زیاد، از اهمیت خاصی برخودار بود و این امر میان خانوادههای دارای فرزندان دختر، مهمتر نیز بود.
اما از جایی به بعد مسأله تغییر کرد. اینکه از کجا، نیاز به بررسی تغییر نگرشها و دیدگاههای برخی خانوادهها دارد، اما آنچه آشکار است و بیش از همه دیده میشود، بیتوجهی به کودکان و ارتباط آنها در دو جنس مخالف است که با عبارت "بچه هستند" از آن گذر میشود. همان بچههایی که تبلت و موبایل و ماهواره در اختیار آنان است و بهزعم همان والدینی که آنها را بچه میخوانند، از تیزهوشی و اطلاعات زیادی برخوردارند. اطلاعات و کنجکاویهایی که در زمان والدین آنها خبری از آنها نبود، اما تناقض حلنشده آن است که با وجود این آگاهی، چطور امکان اختلاط دختران و پسران با اقوام و غیراقوام داده میشود؟
واضح و مبرهن است که این نوشته در پی سیاهنمایی و انتشار دیدگاه فرویدی در وجود سائقهها و تمایلات جنسی در کودکان نیست، اما شواهدی موثقتر از ادعاهای فروید در این زمینه وجود دارد که کودکان در امر مسائل جنسی از اطلاعات ویژهای برخودارند و صاحب اطلاعاتبودن در سنی که نمیتوانند درک درستی از آن داشته باشند، آنان را در معرض خطرات جدی قرار میدهد. این خطر است که میتواند آنان را تبدیل به قربانی یا متهم کند.
کارشناسان وقوع جرم را امری عادی در جامعه دانستهاند و اصولاً امکان تصور جامعهای بدون جرم محال است. از نظر دورکیم و برخی کارکردگرایان، کارکرد جرم، آسیب به وجدان جمعی و ارزشهای مشترک است. برخورد جامعه با مجرم، سبب تازهسازی و یادآوری ارزشها به اعضای جامعه و ایجاد همت جمعی در حمایت از مجازات مجرمان میشود. این مجازات خود سبب ایجاد ترس در دیگران و اقدامی پپیشگیرانه جهت تکرار آن است، اما در این دیدگاه به شدت صدمه جرایم به احساسات جمعی و پیامدهای اشارهای نشده است. محکومیت قتل در تمام جوامع و فرهنگها امری آشکار است، اما برخی قتلها آدمی را در بهت و حیرت فرومیبرد و گویی این سؤال پیش میآید که چطور ممکن است؟ چطور ممکن است پسر شانزده- هفده ساله دختری همسایه دیوار به دیوار خود را به قصد تجاوز به خانه ببرد و پس از آن با ضربات چاقو او را به قتل برساند و بعد... وجدان جمعی جامعهای که چنین اتفاقی در آن اتفاق افتاده، چنانچه تا بهحال با اعتراضات گسترده همراه نشده باشد، باید فکری به حال ارزشهایش بکند...
چه اتفاقی برای جامعه ایرانی افتاده است که پسر همسایه خوشنام و معتمد محله مرتکب چنین جنایتی میشود؟ آیا فشار جنسی این پسر تا حدی بوده است که دختر 5 سالهای را برای رفع آن انتخاب کند و سپس او را بکشد؟ آیا این میزان از هیجان جنسی، امری عادی و طبیعی است؟ اگر این میزان به این اندازه است، باید نگران تمامی پسران در این سنین بود؟، مسأله دیگر اینکه این نوجوان حتی در سنی نبوده است که بتوان گفت فاصله میان بلوغ و سن ازدواج او را به این امر واداشته است.
پرسش دیگر آنکه چنانچه شنیدهها صحت داشته باشد مبنی بر بازی مدام این پسر و دختر بچه، بر چه اساسی این مجوز به این دو داده شده است؟ آیا پدر و مادر دختر کوچک از وضعیت جامعه و تغییراتی که در حال اتفاق است، اطلاعی نداشتهاند؟ و اگر نداشته ند و حقی در این ماجرا بر گردن جامعه و نهادهای اطلاعرسانی است، اکنون مسئول مرگ این دختر خردسال کیست؟ ازآنجاکه والدین این کودک از مهاجرین هستند و دسترسی به نهادهای آموزشی ندارند، چه کسی باید پاسخگو باشد؟
مسأله دیگر به محل اتفاق این جرم مربوط است. اگرچه شهرستان ورامین و روستای دهخیر در مجاورت تهران قرار دارند، چه میزان مسائل حاشیهنشینی در وقوع این ماجرا مؤثر است؟ میزان امکانات رفاهی، گردشی و ورزشی این شهرستان به چه میزان بوده است که بتواند سرگرمی را برای نوجوانان این منطقه و تخیله انرژی آنان فراهم کند؟
فرزندان خردسالی که در کوچه بازی میکنند، والدینی که از خطرات درکمیننشسته بیخبرند، تغییرات ناشی از دسترسی به ماهواره، موبایلهای هوشمند، تلگرام، اینستاگرام و... را نمیدانند یا اهمیت آن را درک نمیکنند و همچنان فکر میکنند امور را در کنترل دارند، آموزشهایی که به دختران و پسران برای حفظ اندام و بدنشان داده نمیشود، موقعیتهای خطرناک برای آنها روشن نمیشود، جامعهای که به دیدن یا شنیدن این فجایع عادت کرده است و نقشش را در اعلام تأسف و مجازات مجرمان، تمامشده میداند و بذر بیاعتمادی و تلخی که در میان مردمان پراکنده میشود و کجرفت ارزشهای اخلاقی در مراقبت و خداترسی و کف نفس و قیامت و قضاوت واپسین...
اگرچه مسئولیت حفظ سلامت جسمی و روحی فرزندان با والدین است، اما باید در نظر داشت که تغییرات در سطح کلان در حال اتفاق است که درک اهمیت و نحوه اتفاق آن توسط عاملان خرد، دشوار است و نیازمند آگاهی و اطلاعرسانی جدی است. ممکن است جامعه و والدین در این امر تعلل ورزند و یا مراقبتهای شخصی از کودکان بیشتر شود، اما چنانچه سرچشمههای این ماجرا بهدرستی شناخته و به آنها پرداخته نشود، احتمال وقوع این حوادث در صورتهای دیگر دور از ذهن نیست. پیش از قربانیشدن ستایشی دیگر و زخمخوردن ارزشهای اخلاقی به فکر بیفتیم.
چه اتفاقی برای جامعه ایرانی افتاده است که پسر همسایه خوشنام و معتمد محله مرتکب چنین جنایتی میشود؟ آیا فشار جنسی این پسر تا حدی بوده است که دختر 5 سالهای را برای رفع آن انتخاب کند و سپس او را بکشد؟ آیا این میزان از هیجان جنسی، امری عادی و طبیعی است؟ اگر این میزان به این اندازه است، باید نگران تمامی پسران در این سنین بود؟مسأله دیگر اینکه این نوجوان حتی در سنی نبوده است که بتوان گفت فاصله میان بلوغ و سن ازدواج او را به این امر واداشته است.
نظر شما