در جامعه دیده می‌شود که عشق‌ها و روابط میان زن و مرد بیشتر براساس احساس صورت می‌گیرد، نه شناخت صحیح و اصولی و عمیق. در نتیجه خودخواهی‌ها و منفعت‌طلبی حرف اول را می‌زند و به همین علت، وقتی مشکلی پیش می‌آید، توانایی حل اختلاف را نخواهیم داشت.

اهمیت شناخت طرف مقابل پیش از ازدواج

سلامت نیوز: در جامعه دیده می‌شود که عشق‌ها و روابط میان زن و مرد بیشتر براساس احساس صورت می‌گیرد، نه شناخت صحیح و اصولی و عمیق. در نتیجه خودخواهی‌ها و منفعت‌طلبی حرف اول را می‌زند و به همین علت، وقتی مشکلی پیش می‌آید، توانایی حل اختلاف را نخواهیم داشت.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه سایه، یكی از مسائل مهمی كه همواره مورد توجه بشر قرار دارد، چرایی و چگونگی روابط میان زن و مرد برای تشكیل و ادامه‌ی یك زندگی سالم منطبق با استانداردهای بهداشت روانی‌ست. با توجه به اینكه شرایط روحی افراد، بر خانواده و حتی جامعه تاثیرگذار است، اهمیت پرداختن علمی و مبتنی‌بر یافته‌های روان‌شناختی به مسئله‌ی زندگی مشترك در دنیای پیچیده‌ی امروز بیش از پیش خود را نشان می‌دهد و لزوم مراجعه به مشاور و متخصص برای تضمین یك زندگی سالم غیرقابل انكار است. هرچند در جوامع درحال توسعه مثل ایران با وجود بالا رفتن آمار طلاق‌های عاطفی و علنی هنوز هم برای درونی‌كردن حس، نیاز به نگاه كارشناسانه برای حل مسائل زندگی مشترك راه درازی در پیش است.

دكتر شاملو روانشناس و استاد دانشگاه‌های سوئد، می‌گوید: «یکی از مسائلی که در جامعه‌ی امروز ما مطرح است، مشکل ارتباطی‌ست که افراد با یکدیگر دارند. یعنی از زمان کودکی، بچه‌ها از پدر و مادر یاد نمی‌گیرند که چطور باید با دیگران آشنا شد. ضمن اینکه پس از آشنایی نیز همواره می‌شنویم که والدین‌مان پشت سر دیگران صحبت می‌کنند، در نتیجه به‌طور ناخودآگاه با یک دید منفی نسبت به مردم بزرگ می‌شویم و از آشنایی با دیگران در درجه‌ی اول منافع خود را در نظر می‌گیریم.یک روانشناس آمریکایی معتقد است وقتی زن و مردی با یکدیگر آشنا می‌شوند، هر دو حسابدار هستند و بدون اینکه بر زبان بیاورند، به این فکر می‌کنند که در این رابطه چه چیزی را به‌دست خواهند آورد».

وی در پاسخ به این سوال که آیا زندگی زناشویی نوعی مبادله به‌شمار می‌رود، می‌گوید: «نه! اگر عشقی براساس شناخت و نه احساس به‌وجود آمده باشد، در آن هنگام فرد تنها سود و منفعت شخصی خود را نمی‌بیند، اما در جامعه دیده می‌شود که عشق‌ها و روابط میان زن و مرد بیشتر براساس احساس صورت می‌گیرد، نه شناخت صحیح و اصولی و عمیق. در نتیجه خودخواهی‌ها و منفعت‌طلبی حرف اول را می‌زند و به همین علت، وقتی مشکلی پیش می‌آید، توانایی حل اختلاف را نخواهیم داشت».

دکتر شاملو درباره‌ی عشق مبتنی بر شناخت می‌گوید: «در این نوع عشق، فرد اول باید توانایی‌های خود را بشناسد و به‌عبارت دیگر باید از خودشناسی به دگرشناسی رسید. در واقع نمی‌توان خود را نشناخت، اما عاشق شخص دیگری شد. هر وقت که فردی بتواند توانایی، اهداف و راه‌های رسیدن به هدف‌های خود در زندگی را بشناسد، آن‌گاه می‌تواند نسبت به شناخت دیگری اقدام کند و دریابد که آیا اهداف او با شخص مورد نظر هم‌خوانی دارد و راه‌های رسیدن به اهداف را مقایسه کرد. در این زمان است که می‌تواند نسبت به برقراری رابطه‌ی مبتنی‌بر شناخت با فرد مورد نظر مبادرت ورزد، اما امروز دیده می‌شود که افراد بدون دستیابی به شناخت لازم و در مدت زمان کوتاهی با هم آشنا می‌شوند و تصمیم به ازدواج می‌گیرند».

وی درباره‌ی چگونگی به‌دست آوردن شناخت از خود می‌گوید: «همیشه باید از خودمان دو سوال بپرسیم، اول اینکه چرا این کار را انجام می‌دهم؟ دوم اینکه این كار چه مسئولیت و عواقبی را در بر دارد؟ که ما معمولا جوابی برای این سوالات نداریم. در‌صورتی‌که اگر خود و اهداف‌مان را بهتر بشناسیم، می‌توانیم به پاسخ همین سوالات در فرد دیگری نیز به جواب برسیم. یکی از مشکلاتی که ما امروز در جامعه با آن مواجهیم این است که پس از آشنایی، افراد خیلی زود تصمیم می‌گیرند هدفی برای خود ایجاد کنند، در‌حالی‌که پروسه‌ی زندگی مثل یک جاده است که انتها ندارد».

این روانشناس با اشاره به ‌اینکه، رسیدن به شناخت، مرحله‌ای زمان بر است، تاکید می‌کند: «حدود ٥٠٠ تا ١٠٠٠ ساعت زمان می‌برد که ما به شناخت برسیم. یعنی حدود یک سال زمان لازم است که شناخت حاصل شود و پس از آن باید ازدواج صورت گیرد. در این فاصله نیز خانواده‌ها باید در جریان باشند. نکته‌ی مهم در مورد مسئله‌ی شناخت این است که ما باید بیشتر به آنچه که دوست نداریم در طرف مقابل‌مان وجود داشته باشد، توجه کنیم، چرا‌که آنچه را دوست داریم در بیشتر اوقات به‌صورت ظاهری است که قابل ملاحظه هم هست. اما ویژگی‌های منفی که دوست نداریم مثل خساست یک فرد و خشونت را نمی‌توانیم در ظاهر ببینیم. به همین سبب بهتر است پس از یک سال رفت‌و‌آمد به این نتیجه برسیم که به کسی علاقه‌مندیم. در حقیقت باید علاقه‌مندی برپایه‌ی شناخت ایجاد شود».

وی در پایان می‌گوید: «یکی از بدترین خواسته‌های دو نفر که با یکدیگر ازدواج می‌کنند این است که تصمیم می‌گیرند دیگری را تغییر دهند. ما هرگز نمی‌توانیم کسی را تغییر دهیم. تنها در سه صورت است که می‌توان به تغییر کردن کسی کمک کرد، خودش بخواهد، این امکان در جامعه وجود داشته باشد و شخص به‌دنبال آن برود. چون ممکن است که برای مثال، متخصص در جامعه وجود داشته باشد و شخص هم بخواهد، اما دنبال آن نرود».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha