پس از مرگ عباس کیارستمی، کارگردان برجسته کشورمان‌ با اظهارات نزدیکان او این تصور در فضای رسانه‌ای و اینترنت به وجود آمد که مرگ این کارگردان به خاطر قصور و سهل‌انگاری پزشکان معالج وی اتفاق افتاده است. جدا از درستی یا نادرستی این تصور، جامعه گویی فرصتی دوباره یافته است تا بار دیگر انتقادات و نارضایتی‌های خود از جامعه پزشکی را بیان کند. متعاقب این اتفاق کمپینی در اینترنت با عنوان #خطای- پزشکی ایجاد و موجب واکنش‌های متعددی در دو سر این نزاع یعنی پزشکان و مردم شده است.

جامعه پزشکی معضلات ساختاری دارد؛ عبور از بحران نیازمند اصلاحات

سلامت نیوز: پس از مرگ عباس کیارستمی، کارگردان برجسته کشورمان‌ با اظهارات نزدیکان او این تصور در فضای رسانه‌ای و اینترنت به وجود آمد که مرگ این کارگردان به خاطر قصور و سهل‌انگاری پزشکان معالج وی اتفاق افتاده است. جدا از درستی یا نادرستی این تصور، جامعه گویی فرصتی دوباره یافته است تا بار دیگر انتقادات و نارضایتی‌های خود از جامعه پزشکی را بیان کند. متعاقب این اتفاق کمپینی در اینترنت با عنوان #خطای- پزشکی ایجاد و موجب واکنش‌های متعددی در دو سر این نزاع یعنی پزشکان و مردم شده است.


 به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، بسیاری از مردم به رویکرد از بالا به پایین پزشکان و سهل‌انگاری و بی‌اخلاقی‌شان معترضند. در مقابل بسیاری از پزشکان نیز با بی‌سواد خواندن و ناسپاس دانستن مردم سعی در دفاع از عملکرد جامعه پزشکی دارند. اما واقعا مشکل اصلی کجاست؟ آیا مردم مقصرند؟ آیا برخی پزشکان افراد بی‌اخلاقی هستند؟ به گمان من مشکل فراتر از نزاع افراد با یکدیگر است. ما در اینجا با معضلات ساختاری جامعه پزشکی و یک وضعیت خاص مواجهیم.


اما پیش از پرداختن به بحث ساختار، بد نیست تکلیف خود را با یک واکنش عمده جامعه پزشکی نسبت به انتقادات و اعتراض‌ها روشن کنیم. عمده واکنش‌های پزشکان این است که آنان روز و شب به تلاش برای خدمت به مردم مشغولند و این نهایت ناسپاسی است که مردم لطف آنان را با این اعتراضات و گستاخی‌ها پاسخ می‌دهند. ولی این سخن بی‌ربطی است‌ چرا‌که پزشکان محترم به ازای خدمات خود پول دریافت می‌کنند و در صورت عدم پرداخت هزینه هیچ خدماتی داده نخواهد شد. پس مردم به پزشکان هزینه پرداخت می‌کنند و در مقابل، انتظار خدمات با کیفیت را دارند. پس لطفی در کار نیست. اینکه بیمه پول نمی‌دهد و دستمزدها کم است، مساله‌ای نیست که مردم پاسخگویش باشند! مردمی که بسیاری از آنها با کار طاقت‌فرسا، دستمزدهای ناچیزی دارند و وضعیت معیشتی مطلوبی ندارند و درگیر ده‌ها مشکل هستند. درست مانند خود پزشکان که درگیر چالش‌های زندگی هستند. در‌ثانی کسی حرفه پزشکی را انتخاب می‌کند که به این کار علاقه دارد و کارش را عاشقانه انجام می‌دهد.

 

پس برای انجام کاری که عاشق آن هستند و به آن هم افتخار می‌کنند، منت گذاشتن وجهی ندارد. اینکه برخی پزشکان هیچ علاقه‌ای به کارشان ندارند، بحث دیگری است. گرچه نمی‌توان منکر شد که رابطه احترام‌آمیز بین اقشار مختلف امری پسندیده است اما باید به این نکته مهم توجه کرد که احترام، امری دوطرفه است و طی فرآیندی دو‌سویه صورت می‌گیرد. نمی‌توان به شیوه کدخدایی مغرور، نگاهی تحقیر‌آمیز به دیگری داشت و همزمان از او طلب احترام کرد.


مساله ساختار
به لحاظ فلسفه سیاسی می‌توان دو نگرش به طور کلی به انسان داشت؛ یک بار انسان‌ها را افرادی مجزا و در عین حال دارای خصلت‌های اساسی یکسان فرض کنید که دارای اراده آزاد هستند و می‌توانند به راحتی بین امور مختلف دست به انتخاب بزنند. بار دیگر انسان را دارای اراده مطلق نمی‌دانید بلکه رفتارها و رویکردهایش را تحت تاثیر تاریخ، طبقه اجتماعی و در یک کلام ساختارهایی که وی را دربرگرفته‌اند، فهم می‌کنید. در واقع نگرش دوم بر نقش مهم و اساسی ساختارها و قوانین در جهت‌دهی به رفتارها تاکید می‌کند. به نظر می‌رسد در مساله پزشکی نگاه دوم می‌تواند کاراتر باشد‌ چرا‌که اگر نیک بنگریم ما در اینجا با ساختارها و قوانینی روبه‌رو هستیم که پزشکان را به سوی رویکردی خاص و نامطلوب برای مردم سوق می‌دهد.


کاملا قابل درک است که جامعه پزشکی خود دچار مشکلات عدیده فراوانی از جمله مساله دستمزدها و بیمه است. باید توجه کرد که در یک سو پزشکان به عنوان افراد انسانی با دغدغه‌ها و تعهدات اخلاقی مختلف قرار دارند، در سوی دیگر ساختاری که فرد، پزشک را جهت‌دهی می‌کند و به طور سیستماتیک وی را به سمت خدمات بی‌کیفیت و زیر پا گذاشتن اخلاق سوق می‌دهد. برای مثال فرض کنید شما یک پزشک هستید و می‌دانید که تعداد ویزیت استاندارد در یک روز حداکثر 10 بیمار است. اما محاسبه می‌کنید با این تعداد ویزیت عملا از ارضای نیازهای اولیه خود و خانواده‌تان عاجزید. از سوی دیگر می‌بینید افرادی نیز با تعداد50 ویزیت در روز و در واقع سوک‌سوک کردن با بیمار وضع مالی بهتری دارند. از آن بدتر به عنوان پزشک در یک بیمارستان دولتی مشغول به کار می‌شوید.

بیمارستان به شما تحمیل می‌کند که روزی 70 بیمار ویزیت کنید! (اعداد دقیق نیستند و به عنوان مثال عنوان می‌شود) آن وقت چه باید کرد؟ فرض کنید این پزشک مفروض در اوج قله‌های اخلاق قرار داشته باشد. چگونه باید در مقابل این ساختار که وی را به سوی عمل بی‌اخلاقی یعنی ویزیت عجله‌ای و بی‌دقت سوق می‌دهد، مقابله کند؟ باز از این فاجعه‌‌بارتر می‌بینید که نظام پزشکی جراحانی را که رکورد بیشتر عمل جراحی در روز (و درنتیجه افت کیفیت) را دارند، مورد حمایت و تشویق قرار می‌دهد و به عنوان جراح و پزشک برگزیده معرفی می‌کند. درحالی که این کار در همه جای دنیا جرمی سنگین محسوب می‌شود و اگر واقع‌نگر باشیم، باید بپذیریم که یک پزشک نیز فردی است از افراد این جامعه که می‌تواند مانند بسیاری از افراد دیگر، ابدا به چالش‌های اخلاقی حتی فکر هم نکند.

بنابراین با موعظه اخلاقی و پرخاش دوطرف به یکدیگر چیزی حل نخواهد شد؛ ساختاری لازم است که عمل حرفه‌ای و اخلاقی را تا حدودی تضمین کند. این نمونه‌ای از یک معضل ساختاری است که جایگاه مقدس و نقد‌ناپذیر برای پزشکان ایجاد کرده و ریشه‌ای تاریخی در این کشور دارد و تجمیع سرمایه بدون نظارت بیرونی مصداق‌های دیگری از معضلات ساختاری، قانونی و تاریخی هستند. در مقابل این وضعیت، هرگونه موعظه اخلاقی و متهم کردن تک‌تک افراد به نحوی دور شدن از مساله و بیراهه رفتن است که می‌تواند بیش از پیش بحران پزشکی را مضاعف کند. خواست اصلاحات ساختار نادرست جامعه پزشکی، که دودش به هم چشم مردم و هم به چشم بسیاری از پزشکان می‌رود، باید خواست مشترک مردمان و پزشکان باشد.


اما نقد بزرگی که متوجه جامعه پزشکی می‌شود، این است که اکنون این جامعه بسیار واکنشی و عوامانه با مساله برخورد می‌کند و گویا صرفا به دنبال انتقام از مردمی است که به آنها اعتراض می‌کنند و به اشکال مختلف سعی در مبرا کردن خود دارند. جامعه پزشکی ما متاسفانه به درک درستی از خویش نرسیده و فاقد خودآگاهی است و هیچ توجهی نیز به نقدها و هشدارهای جامعه‌شناسان و اندیشمندان ندارد. گاهی معضلات ساختاری و سیستماتیک خویش را نمی‌بینند و دقیقا مانند مردمی که بر آنها خشم گرفته‌اند، آنها نیز بر مردمان خشم می‌گیرند. در صورتی که اگر بینش معقول‌تری در جامعه پزشکی وجود داشته باشد، می‌توانند به جای فرافکنی، این معضلات ساختاری را برای مردم تبیین کنند. جامعه پزشکان از قضا می‌تواند این فرصت را به فال نیک بگیرد و به ساختار نادرست نظام درمانی اعتراض کند و در‌صدد اصلاحش برآید. اما آیا این بلوغ در جامعه پزشکی وجود دارد؟ آیا زمان آن نرسیده که پزشکان فرهیخته و اساتید برجسته پزشکی به طور اساسی به مسائل و معضلات خویش بنگرند؟


سخن آخر با پزشکان محترم
پزشکان عزیز و زحمتکش! باور کنید هیچ‌کس به طور پیشینی کینه و خشم با صنف شما ندارد. می‌توان واکنش‌های کودکانه‌ای چون «مردم به جایگاه ما حسودی می‌کنند چون در کنکور ناکام بوده‌اند» را از جامعه پزشکی جدا کرد. می‌دانیم که وجود چنین افرادی که با هدف ژست و زراندوزی و برخی هم با زور پردیس بین‌الملل و دانشگاه‌های پولی به سمت پزشکی آمده‌اند، خود از معضلات جامعه پزشکی هستند. اما روی سخنم با پزشکان عزیز است. عزیزان و دلسوزان! اینقدر نگویید که مهران مدیری‌ها و کمپین‌ها و رسانه‌ها رابطه پزشک و بیمار را تخریب کرده‌اند. این رابطه و اعتماد از قبل تخریب شده بود و مدیری‌ها و امثال این کمپین تنها آنها را بازتاب می‌دهند. پزشکان عزیز! بحران خدمات‌رسانی و تشخیص‌های بی‌دقت و شتابزده و اشتباه چیزهایی نیستند که قابل کتمان باشند. هر عقل سلیمی می‌تواند بحران درمانی در ایران را تایید کند. ذره‌ای بینش کافی است که دریابیم معضلات جامعه پزشکی مشکلات ساختاری هستند. مردم را نیز نمی‌توان ساده‌دل فرض کرد. به علاوه واکنش‌های سرکوب‌کننده شما علیه انتقاد نشانه خوبی نیست. لاجرم اذهان را به این یقین می‌رساند که امر مشکوکی در میان است.


به راستی بیم آن وجود دارد که جامعه پزشکی خواسته و ناخواسته به قشر متحجر و بسته‌ای تبدیل شود که هویت خویش را در تقابل با مردم، روشنفکران و فعالان اجتماعی تعریف می‌کند. پس بیایید به جای فرافکنی، نقد و پرخاش کردن و سرپوش گذاشتن بر خطاها، کنار فعالان اجتماعی قرار بگیرید و به کمک اندیشمندان حوزه‌های مختلف به اصلاح ساختار نادرست بپردازید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha