سلامت نیوز: اینکه پژوهشگران بینالمللی ایرانیها را یکی از غمگینترین ملتهای دنیا معرفی کردهاند واقعیتی است که دلایل زیادی دارد. بخشی از این دلایل به تقویم رسمی ما مربوط میشود. غیر از ماهها و روزهای خاص عزاداری که در تقویم رسمی ما وجود دارد و ما مردم مسلمان ایران به خاطر اعتقاداتمان در بزرگداشت این روزها و مناسبتها مراسم سوگواری برگزار میکنیم، اصولا به دلیل فشارهای اقتصادی و مجموعهای از وقایع تلخ که هر روز پیرامونمان اتفاق میافتد و اخبار و گزارشهای مربوط به آنها بهطور گسترده در رسانهها منتشر میشود، امکان انبساط خاطر و شاد زیستن را از مردم سلب کرده است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، پیامدهای هشت سال جنگ تحمیلی و خسارتهای مالی و جانی ناشی از آن در سالهای دهه 60 به تنهایی موجی از غم و اندوه را در جامعه ایران خصوصا آنها که خانه و کاشانه خود را در جنگ از دست دادند، پراکنده کرد و در حالی که این انتظار طبیعی وجود داشت تا بعد از پایان جنگ تحمیلی دولتمردان اولین و اصلیترین اولویت کاری خود را ترمیم و بازسازی روحیه مردم و کاهش فشارهای اقتصادی و دمیدن روح امید به آینده در آنها قرار دهند و برای رسیدن به این منظور برای مدتی هم که شده اختلافنظرها و منازعات جناحی و گروهی را کنار بگذارند و فضای صلح و آشتی در جامعه ایجاد کنند با کمال تاسف این کار را نکردند و با رفتارهای خود اجازه دادند فضای جامعه همچون دوران هشت ساله جنگ تحمیلی تلخ و خاکستری باقی بماند. در حوزه اقتصادی هم اجرای زودهنگام و اغلب نسنجیده سیاستهای تعدیل اقتصادی که نتیجه عملی آن چیزی جز شروع رشد افسارگسیخته قیمتها و تشدید فشارهای معیشتی بر مردم نبود، به افسردگی مردم دامن زد و پس از آن نیز این وضعیت خاکستری در حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به اشکال گوناگون تا به امروز در دولتهای مختلف ادامه پیدا کرد و جایی برای کاهش یا زدوده شدن افسردگی مردم باقی نگذاشت.
وقتی از صبح که چشم باز میکنی، انبوه خبرهای تلخ و ناگوار که بیشتر ریشه در عوامل انسانی دارد به سویت هجوم میآورد هر اندازه هم که آدم خوشبینی باشی و به نیمه پر لیوان نگاه کنی، احساس شادی و شادمانی نمیکنی. خبرهای مربوط به بالا بودن شدید نرخ بیکاری و خط فقر، رکود اقتصادی، کاهش مستمر قدرت خرید مردم، مفاسد و اختلاسهای بزرگ اقتصادی و حالا هم مدتی است حوادث بسیار دردناکی چون کشتار زائران بیگناه ایران در عراق و مرگ دلخراش دهها تن از هموطنان ما در سانحه تصادف دو قطار مسافربری در سمنان یا خبرها و تصاویر مربوط به ضرب و شتم و از هستی ساقط کردن دستفروشان بینوا در تهران و شهرستانها به آن افزوده شده، مشکلات مسکن و افزایش بیوقفه قیمتها و هزینه زندگی و انواع و اقسام خبرهای تلخ دیگر که از در و دیوار بر سرمان میریزد کار افسردگی ما مردم ایران را به جایی رسانده که در استانداردهای بینالمللی بعد از مردم جنگزده عراق، غمگینترین مردم دنیا شناخته شدهایم.
گرچه انتظار میرفت در دوران پسابرجام بهعنوان یکی از دستاوردهای بزرگ دولت یازدهم در سیاست خارجی که رفع برخی از تحریمهای اقتصادی و ایجاد گشایش در روابط ایران با کشورهای جهان از برکات آن بود، شاهد کاهش آن فضای خاکستری دهههای گذشته باشیم اما متاسفانه تشدید جنگ و جدالهای سیاسی و جناحی، خط و نشان کشیدنهای رایج برای مخالفان، افزایش تنشها و اختلافنظرها میان قوای سهگانه کشور و بر زمین ماندن مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم که فقر و بیکاری از نمادهای آشکار آن است، راه وزش قدری نسیم شادی به دلهای مردم ما را مسدود کرده و عنوان دومین ملت غمگین جهان را برای ما به ارمغان آورده است. با چنین مردم غمگینی چگونه میخواهیم شاخصهای اقتصادی و اجتماعی کشور خود را ارتقا دهیم و بهبود بخشیم و این سوالی است که دولتمردان و مسوولان محترم سایر قوا باید به آن پاسخ گویند. اگر همچون شماری از کشورهای آسیایی و آفریقایی، کشور بالقوه فقیری بودیم و مجبور بودیم برای سیر کردن شکم خود دست گدایی پیش کشورها و ملتهای ثروتمند جهان دراز کنیم شاید از احراز رتبه دومین مردم غمگین جهان چندان شگفتزده و آزردهخاطر نمیشدیم اما آنچه رنج داشتن چنین عنوانی را برای ما غیرقابل تحمل میکند این است که به صورت بالقوه صاحب یکی از زرخیزترین و ثروتمندترین کشورهای جهان هستیم اما با وجود نشستن روی گنج داریم این همه رنج میبریم. چنین رنج بزرگی حق ما مردم ایران نبوده و نیست. دولت و حاکمیت باید دست در دست هم برای درمان این معضل بزرگ چارهای اساسی بیندیشند.
نظر شما